۹۸-۱۱-۲۴ اصول کافی حدیث ۳۴۸-۳۴۹
بسم الله الرحمن الرحیم
درس اصول کافی (پنجشنبه ۹۸/۱۱/۲۴)
عنوان درس: حدیث ۵ (۳۴۸)
ایا عقول حد دارند؟ هر موجودی دارای حد است الا ذات حق که حد بر نمیدارد.
اینکه خدا هست یک بحث است، اینکه خدا را بشناسیم یک چیز دیگر است.
ابد و ازل یک چیز است. لکن به اعتبار مبدأ ازل وبه اعتبار معاد ابد نامیده میشود
خداوند تا کی هست، تا کی میشود زمان و زمان را خدا آفریده و خودش ورای اینهاست.
حقیقت و کنه او بصیرتها را درمانده کرده، نافذترین بصیرتها را درمانده کرده.
آن چه پیشت به غیر از آن ره نیست
غایت فهم توست، الله نیست
خدا خالق توست (لم یلد و لم یولد است)
زائیده افکار من و تو نیست.
وجودش جوالترین ذهنها را ریشه کن کرده است.
یک جلوه خدا نور است (الله نور السموات والارض)
خداوند قرار داده ظلمات و نور را نه اینکه خودش نور باشد.
خداوند ضد و ند ندارد واجب الوجود هست و بوده و خواهد بود
مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ، وَمَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَمَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَهُ
چرا هرکس خدا را وصف میکند محدود کرده؟ چون وقتی می گویی خداوند اینگونه هست یعنی آنگونه نیست لذا خدا محدود میشود.
کسی خدا را محدود کند به عدد در آورده.
کسی خدا را بشمارد ازلیت او را ابطال کرده.
اگر کسی بگوید خداوند کجاست برای خداوند غایت مشخص کرده.
اگر کسی بگوید خدا بر روی چیست، بدرستی که جاییرا از او خالی کرده است
مثلاً بگوید خدا بر روی عرش است پس اینجا نیست.
این صفات جسم است خداوند وصف نمیشود.
و آنکه بگوید خداوند در چیزی است خدا را در ضمن آورده او را در چیزی گنجانده است.
حدیث ۳۴۹
اول دینداری معرفت خداست یعنی چه؟
اول دیانت، معرفت الله است کسی به معرفت الله نرسد اصلاً دین دار به معنی واقعی کلمه نشده.
کسیکه معرفت الله ندارد اما با معرفت امام ع توحید حاصل میشود بدینصورت که من آن خدایی که این اقا این امام حجت اوست میپرستم.
خدا در سایه حجتش شناخته میشود
کسیکه امام ندارد موحد نیست.
شیعیان ما سه طبقه هستند
طبقه اول امام را با زبان دوست دارند
طبقه دوم امام را با زبان و عمل دوست دارند
طبقه سوم امام را با زبان و عمل و قلب دوست دارند.
قلب که گفته میشود باید بدانی به چه چیز ایمان بیاوری. یعنی به معرفت الله رسیده باشی
شخصی اعرابی از رسول الله از علوم غریبه پرسید و رسول الله فرمود با سر علم چه کار کردهای که حالا از غرائب علم میپرسی…
رأس علم معرفت الله است.
کمال معرفت، توحید است.
از قول جناب افلاطون(جناب الهی خیلی آستانش بلندتر از این است که هر کسی بتواند وارد بشود الا واحدا بعد واحد.
عارف کامل به توحید رسیده.
رسد ادمی به جایی که بجز خدا نبیند
توحید چگونه است؟ کمال توحید از او صفات را نفی کردن است
صفات کمال، علم و قدرت عین ذات هستند
ذات او همه علم است ونور است وحیات
من وصفه فقد حده
هرصفتی برای خدا بیاوری مقابل داشته باشد خدا را محدود میکند.
خداوند ماهیت ندارد
سند در کلام امیرالمومنان ع، کسی بگوید خدا چی هست برای خدا نعت آورده. اگر بگویدخداوند به سوی چیست غایت مشخص کرده.
خداوند عالم بود هنگامی که معلوم نبود.
خداوند میداند آنچه خلق کرد و خلق کرد آنچه میدانست.
ما ظهور علم الهی هستیم.
خداوند فوق آن است که وصف کنندگان وصف کنند.
آیه قران
الصافات
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ
خدا از آنچه او را به آن توصیف میکنند، منزه است.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ
مگر بندگان خالص شده خدا (۱۶۰)
عباد مخلص امیرالمومنان ع است. که او میتواند خدا را وصف کند.
انها چطور خدا را وصف میکنند؟ آن گونهای که خداوند خودش، خودش را وصف کرده
اصلاً کار پیغمبر و وصی پیغمبر همین است خدا را تسبیح کنند. کجای قران آمده؟
سوره طه
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ﴿۲۵﴾
گفت پروردگارا سینهام را گشاده گردان (۲۵)
وَیسِّرْ لِی أَمْرِی ﴿۲۶﴾
و کارم را برای من آسان ساز (۲۶)
وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی ﴿۲۷﴾
و از زبانم گره بگشای (۲۷)
یفْقَهُوا قَوْلِی ﴿۲۸﴾
[تا] سخنم را بفهمند (۲۸
وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی ﴿۲۹﴾
و برای من دستیاری از کسانم قرار ده (۲۹)
هَارُونَ أَخِی ﴿۳۰﴾
هارون برادرم را (۳۰)
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ﴿۳۱﴾
پشتم را به او استوار کن (۳۱)
وَأَشْرِکهُ فِی أَمْرِی ﴿۳۲﴾
و او را شریک کارم گردان (۳۲)
کی نُسَبِّحَک کثِیرًا ﴿۳۳﴾
تا تو را فراوان تسبیح گوییم (۳۳)
وَنَذْکرَک کثِیرًا ﴿۳۴﴾
و بسیار به یاد تو باشیم (۳۴)
پس کار پیامبر وامام تسبیح خداوند است وآنها هستند که حقیقتاً خداوند را تسبیح نموده وذکر میکنند
ودیگران اصلاً معرفت به توحید ندارند
امیرالمومنان ع پدر موحدان و آدم اولیاء الله است
الحمدالله علی الولایه