۱۴۰۳-۴-۲۲ شرح خطبه متقین جلسه ۷
بسم الله الرحمن الرحیم
« الحمدالله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد»
«««« محرم ۱۴۰۳»»»»
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع
شنبه ۱۴۰۳/۴/۲۲، شب هفتم محرم(لبیک یاحسین ع)
موضوع: شرح خطبه۱۹۳ همام (متقین)
در ادامه خطبه رسیدیم به شب متقیان
أَمَّا اَللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ اَلْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ
پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکّر و اندیشه مىخوانند، با قرآن جان خود را محزون میکنند و داروى درد خود را مىیابند.
شب متقیان اینگونه میگذرد!
روایت: قرآن باحزن نازل شده است.
اینها چطور قرآن را با حزن میخوانند؟!
یعنی قرآن را زیر و رو میکنند و دوای درد خود را از آن بیرون میکشند.
در قرآن به دنبال دوای درد خود میگردند.
قرآن دارای ظاهر و باطن است؛ ظاهرش اینست که مثلا داستان قوم صالح ع را بیان میکند اما متقیان از دل این آیات و قصه ها پی به باطن میبرند و نکات ظریفی که به دردشان میخورد را بیرون میکشند و در زندگی خود پیاده میکنند.
فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ
وقتى به آیهاى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان مىبرند که نعمتهاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هر گاه به آیهاى مىرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مىسپارند، و گویا صداى بر هم خوردن شعلههاى آتش، در گوششان طنین افکن است
وقتی به آیات تشویق میرسند هم میل میکنند به آن و هم طمع میکنند برای رسیدن به آن مقام یا نعمت الهی و میگویند آیا میشود ما هم به آن مقامات برسیم؟ از روی شوق نگاه میکنند و مشتاق آن مقامات میشوند.
و آن آیه دائما پیش چشم آنهاست، فراموش نمیکنند و از جلوی چشم آنها کنار نمیرود؛
زیرا میدانند که وعده قرآن حق است.
قرآن: ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین، در قران شکی نیست.
وقتی به آیه خوف میرسند که خداوند از اهل جهنم حرف میزند:
سوره ماعون
فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ
الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ
الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ
وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ
وای بر نمازگزارانی که از نمازشان ساهی اند و ریاکارند و حق مردم را به آنها نمیدهند.
ماعون یعنی حق مردم، حق مردم را به آنها نمیدهند.
آیه نشان میدهد که درمورد مردم معمولی نیست؛
درمورد مسؤولین است؛ آنهایی که صف اول جماعت می ایستند اما ریاکارند و حق مردم را نمی دهند.
متقیان وقتی به آیات خوف میرسند گوش دل به آیه میسپارند و میگویند نکند ما جزو اینها باشیم؟ یا خدایی ناکرده کاری کنیم که جزو اینها بشویم؟
یعنی میترسند و خیالشان راحت نیست.
زفیر و شهیق دو نوع صدا کردن است:
یکی جیغ زدنی است که صدا را داخل میدهند و یکی جیغ زدنی است که صدا را بیرون میدهند.
زفیر و شهیق دوزخ از فرسنگها به گوش می رسد و گوشها را آب میکند.
یعنی بهشت و جهنم برای اینها زنده است و لحظه ای از جلوی چشم اینها کنار نمیرود.
همه ی خطاهای انسان مال زمانی است که دنبال دنیا میرود زیرا آخرت را فراموش کرده است؛
چه وقت انسان آخرت را فراموش میکند؟! زمانی مرگ را فراموش میکند که یاد مرگ از ذهن او میرود.
آقا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
( بزایید برای مردن و بنا کنید برای خراب شدن)
مرگ جزو سیر انسان است؛ انسان باید بمیرد که برود تمام عوالم را ببیند.
لقمان به پسرش گفت: پسرم! دو چیز را فراموش بکن، دو چیز را فراموش نکن. آن دو چیزی که نباید از یادت برود اینست:
« یکی خداست و دوم مرگ»
و دو چیز را فراموش کن: خوبیهای خودت را در حق مردم از یاد ببر️، و بدیهای دیگران در حقّ خودت را فراموش کن.
فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ
پس قامت خود را به شکل رکوع خم کرده، پیشانى و دست و پا بر خاک مالیده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مىطلبند
در دل شب رکوع می کنند و پیشانی های خود را بر روی خاک میگذارند و به سجده میافتند برای چه چیز؟! برای طلب کردن آزادی خود از آتش جهنم؛ به درگاه حق تعالی دعا میکنند.
ثلث آخر شب خیلی دعا مستجاب است و وقت عبادت است.
متقیان شب را با نماز شب سپری میکنند.
امام رضا علیه السلام فرمودند: طریق الی الله امکان ندارد مگر با نماز شب.
علامه طباطبایی از قول سید علی آقا قاضی می فرمودند: اگر دنیا میخواهی نماز شب بخوان و اگر آخرت میخواهی نماز شب بخوان.
روایت: کسی که نماز شب بخواند بدنش در صحت و سلامت است.
شرف مومن به نماز شب است (شرف آن بلندی مقام است).
کسانی که نماز شب میخوانند صورت آنها نورانی میشود.
وَ أَمَّا اَلنَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ اَلْخَوْفُ بَرْیَ اَلْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ اَلنَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ
پرهیزکاران در روز، دانشمندانى بردبار، و نیکوکارانى با تقوا هستند که ترس الهى آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است، کسى که به آنها مىنگرد مىپندارد که بیمارند امّا آنان را بیمارى نیست، و مىگوید، مردم در اشتباهند! در صورتى که آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است.
انسان در روز با مردم سر وکار دارد و در شب با خداوند خلوت میکند؛ باید در روز حلیم باشیم
یعنی بردباری کنیم در هنگام معاشرت با مردم.
روایت: مروان خیلی دشمن اهل بیت بود، و حتی جلوی امام حسن مجتبی ع به امیرالمومنین ع فحش می داد اما امام حسن ع سکوت می کرد وقتی امام حسن ع از دنیا رفت دیدند مروان دارد گریه میکند؛ از او پرسیدند تو که این قدر آزار و اذیت کردی چرا گریه می کنی؟ گفت:
« کسی را اذیت می کردم که از این کوه حلیم تر بود »
فضیلت آنست که دشمن شهادت به آن بدهد .
امام صادق ع فرمود: شیعه علی صدایش از گوشش آن طرفتر نمیرود.
متقیان هم حلیم اند هم عالم اند زیرا زاهدی که اهل زهد است اما جاهل است مسخره دست شیطان است چون علم ندارد؛ زیرا نمیداند اصل چیست.
مثلا حجاب خیلی خوب است، زن مومنه باید حجاب داشته باشد ولی اول باید خدا و پیغمبر و امام و قیامت را بشناسد بعد به او بگویید حجاب داشته باش.
یعنی دین یک اصولی دارد که شما اول باید اصول را درست کنید بعد آن فروع هم خودش درست میشود.
کسی که معرفت الهی کسب کند و بفهمد که قیامت چیست خودش حجاب را نگه میدارد لازم نیست دیگر کسی به او بگوید.
رسول خدا ص فرمود:
امر به معروف و نهی از منکر یعنی اطاعت کردن از من ؛ مردم را به اطاعت از من بخوانید.
باید کاری کنی طرف بیاید به مجلس امام حسین ع، این یعنی امر به معروف و نهی از منکر.
انسان وقتی اتصال به اهل بیت پیدا کرد نورانی میشود مثل لامپی که خاموش است وقتی سیمش به برق وصل شود نور می دهد.
ابرار یعنی نیکان ؛ متقیان نیکو کارند یعنی دنبال نیکی کردن به دیگران اند.
مومن متقی دنبال گرفتار میگردد که مشکلش را حل کند و برایش فرق نمی کند دوستش باشد یا دشمن ؛مومن باشد یا کافر.
گرچه اولویت با دوست مومن است.
ابرار کارشان نیکی کردن است.
خوف خدا اینها را تراشیده است همانطور که تیر را میتراشند.
خوف خداوند در رفتار و کردار اینها و در جسم آنان پیدا است.
اینها حالشان یک طوری است که وقتی به اینها نظر می کنند گمان می کنند مریض هستند؛ از شدت خوفی که دارند.
در اول حدیث فرمود اینان از شدت شوق به لقاء الله و خوف از عذاب یک لحظه جان در بدنشان قرار نمی گیرد.
مردم می گویند به اصطلاح امروزی ها اینها قاطی کردند بعد فرمود بله امر عظیمی باعث شده که متقیان قاطی کنند
یعنی حالشان حال مردم عادی نیست
متقیان یک طور دیگری اند
یک حال و هوای دیگری دارند
/ خنده و گریه عشاق ز جای دگر است/
متقیان مثل بقیه مردم زندگی نمی کنند
اگر چه ظاهر شان مثل دیگران است اما امر عظیمی اینها را به هم ریخته است
و حالا گاهی وقت این حالاتی که به آنان دست میدهد همراه میشود با یک مشاهداتی از عالم آخرت و چیزهایی می بینند.
یک مرتبه احوالات قیامت برایشان منکشف میشود و خیلی چیزهایی را می بینند که نمی توانند به کسی بگویند و وقتی به مردم نمی گویند مردم می گویند اینها قاطی کرده اند و اگر به آنها بگویند، مردم می گویند اینها دیوانه اند.
امیرمومنان علیه السلام برای اینکه حقانیت خود را نشان بدهد و بگوید وصی به حق پیامبر است معجزاتی را به عموم مردم نشان میداد.
مثلاً در جنگ نهروان که با خوارج بود برای اینکه حقانیت خود را نشان بدهد به یارانش فرمود ما در برابر اینها پیروز میشویم و ۴۰۰۰ نفر از اینها کشته میشوند و ۹ نفر از ما به شهادت میرسد و۹ نفر از آنها فرار میکنند وقتی جنگ تمام شد همه به درستی و راستی امیرالمومنین ع پی بردند.
الحمدلله علی الولایه