۹۸-۸-۳۰ اصول کافی باب کلیات توحید
بسم الله الرحمن الرحیم
اصول کافی “باب کلیات توحید ” (پنج شنبه ۹۸/۸/۳۰)
“از انجا که خداوند مشاعر را مشاعر کرده، دانسته میشود خود مشاعر ندارد.
“از انجا که جواهر را جواهر کرده، دانسته میشود که خداوند جوهر ندارد.
“از انجایی که بین اشیاء ضدیت ایجاد کرده، دانسته میشود که خود ضدی ندارد.
” واز قرینهای که بین اشیاء ایجاد کرده، دانسته میشود که خود قرینهای ندارد
اقسام”جوهر و عرض در فلسفه آمده ”
“جواهر پنج تا هستند (هیولا، صورت، جسم، نفس، عقل،)
“جسم یک جوهری است از دو تا جوهر درست شده (هیولا، صورت)
” هیچ حجابی خدا را محجوب نمیکند ”
“حجاب بین خلق و خدا همان خلق هستند ”
” ممکن است برای اشیاء آنچه برای خدا ممتنع است، چون صانع با مصنوع فرق دارد، رب با مربوب فرق دارد “انکسی که ما را آفریده با ما فرق دارد،
فرقش درکجاست؟ ما نمیتوانیم چیزی را بیافرینیم، چیزی را نمیتوانیم از عدم بوجود بیاوریم،
” اگر او مثل ما بود ناتوان بود ”
“ما حافظه داریم، قوه خیال داریم، عقل داریم، و خداوند منزه از اینهاست و تمام اینها محدود و مرکب هستند ”
” او منزه از حد و مثل است، نه حدی برای او هست و نه ندی برای اوست ونه ضدی ”
“جناب ابن عربی در ذیل آیه، لیس کمثله شیء، میفرماید: از آیه برداشت میشود خداوند ضد ندارد چون دو تا ضد در ضدیت مثل هم هستند، وقتی میگوید مثل ندارد پس ضد ندارد و شریک هم ندارد ”
” وقتی ضد تصور میشود که حد داشته باشد و اگر حد باشد باید یک جایی این حد تمام بشود ”
” امیرالمؤمنین ع میفرماید: من وصفه فقد حده، و من حده فقد عده، و من عده فقد ابطل ازله”
” اگر خدا محدود بشود ازلیت خدا ابطال میشود، میشود محدود و حادث”
و اگر خداوند را بی حد درنظر بگیریم پس خلق چه میشود؟ پس اشیا ء با خداوند چطور تمایز دارند؟
امیر المومنین ع در کلمات قصار در غرر حکم …
تَوْحِیدُهُ تَمْیِیزُهُ عَنْ خَلْقِهِ؛ وَ حُکْمُ التَّمْیِیزِ بَیْنُونَهُ صِفَهٍ لا بَیْنُونَهُ عُزْلَه
توحید خدا این است که برای اواز خلقش تمیز قائل بشوی، اینکه میخواهی خدا را از خلق تمیز بدهی صفاتش با هم فرق دارد، خلق قائم به حق اندقائم به وجود هستند ”
” و از مقارنتی که بین اشیاء برقرار کرده، دانسته میشود او قرین ندارد، قرین داشتن صفت مربوب است نه رب ”
” کسانیکه دو تا مبدأ برای عالم قائلند نمیدانند این دو تا مبدأ مخلوق هستند “وقتی دوتا شد مخلوق است
” ۹ مزاج در انسان وجود دارد، معتدل، گرم، سرد، خشک، تر، گرم و تر، گرم و خشک، سرد وتر، سرد و خشک” و هر کدام از اندام ما یکی از این مزاجها را دارد ”
” از شرایط حیات گرماو رطوبت است ”
” تضادی که در اشیاء هست لازمه این حیات است و اگر تضاد نبود دوام فیض در این عالم میسر نمیشد”
” خداوند تألیف ایجاد کرده بین دشمنیهای اشیا و تفرقه انداخت بین نزدیکیها اشیا ”
“اقتضای این عالم تضاد و تألیف وتفرقه است آنهم با چه دقتی!”
” تفرقه و جدایی دلالت میکند کسی این تفرقه را ایجاد کرده، وهمچنین تألیفی که بین اشیا متضاد برقراراست دلالت بر مؤلف دارد، جایی در این عالم هست نگاه کنی و خدا را نبینی”؟
” و این قول خدای تعالی: از هر چیز زوج افریدیم بلکه متذکر شوید! خلقت عالم بر زوجیت است ”
” علامه شعرانی: اعراب زوجیت را بین حیوانات میدانستند ودر گیاهان فقط برای خرما قائل به زوجیت بودند
اما قرآن در ۱۴۰۰ سال قبل میفرماید ما همه چیز را زوج آفریدیم ”
” خداوند جدایی انداخته بین قبل و بعد با زمان بین قبل و بعد جدایی انداخته، پارسال با امسال فرق دارد برای خداوند زمان نیست و آنکه زمان بر او میگذرد ما هستیم، موجودات زمان مند هستند
چطور برای خدا زمان مطرح نیست؟ چون خدا محیط بر زمان است. ”
“خداوند وجودش بر اوقات سبقت دارد، سبقت علّی و معلولی ”
” برای زمان اول و آخر نمیشود در نظر گرفت، تاچه رسد بحق سبحان
” خدا قبل و بعد ندارد چون حد ندارد و تمام معارف توحیدی زیر سر این کلمه است که خدا حد ندارد ”
” اشیاء با غرائزی که دارند شهادت میدهند برای افریننده غریزهای نیست و غرائز برای مخلوق است در حریم قدس خداوند غرائز راه ندارد، و برای خداوندی که غریزه را غریزه کرده معنا ندارد که خودش غریزه داشته باشد ”
” این عالم قوانینی دارد، طرف گناه میکند میسوزد، می گویند اقا فلان گناه را نکن عذاب دارد، در عالم دیگر میفهمی گناه بذر بود و در آن عالم میوه آن عذاب میشودو برعکس این کار خوب را انجام بدهید بذر است و شجره وجودی تو، در انطرف میوهاش بهشت میشود ”
” فیض خدا رحمت است. و آنکه با طبع ما ملایم نیست می گوییم قهر خدا ”
” اشیا ء با موقت بودنشان خبر میدهند برای او وقتی نیست
هر چیزی در این عالم وقت دارد و برای خالق عالم وقت نیست. مردن و زندگی کردن و ازدواج و… همه تابع وقت معینی هستند ”
” خواجه عبدالله انصاری: در کودکی سستی، در جوانی مستی، در پیری پستی، پس کی خدا پرستی
” آیه قران: وَلِکلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ ۖ
برای هر امتی زمانی [معین و اجلی محدود] است،
اعراف – ۳۴″
” از این وقت می فهیم آن کسی که وقت تعین کرده خودش بی وقت است ”
” بعضی از موجودات از بعضی دیگر موجودات محتجب هستند، حجاب مکانی مثل اینکه ما چند متر انطرفتر را نمیبینیم و زیر زمین از ما محتجب است و حجاب زمان، صدسال پیش در این زمان چه کسی بوده و… ، وحجابهای دیگر مثل، اجنه، ویروسها و میکروبها، و فرشتگان چقدر حجاب وجود دارد
اما بین خلق و او حجابی نیست
خدا کجاست؟ خدا ظاهر ظاهر است، حجاب خودت هستی ”
” تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز ”
” خداوند رب بود هنگامیکه مربوب نبود
خداوند اله بود هنگامیکه مالوهی نبود
عالم بود هنگامیکه معلوم نبود
شنوا بود هنگامیکه شنیده شدنی در کارنبود
تمام این صفات از ازل برای خدا بوده و حالا در خلق بروز کرده ”
” امیرالمؤمنین ع میفرماید: رب بود، عالم بود، سمیع بود، بصیربود، این نیست که خدا محتاج خلقش باشد، اصلاً زمانی نبود خداوند خالق نباشد و رب نباشد و رب بی مظاهر نمیشاید ”
“الحمدالله علی الولایه ”