ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۰-۹-۱۸ اصول کافی باب جبر و قدر

بسم الله الرحمن الرحیم

پنج شنبه ۱۴۰۰/۹/۱۸ (اصول کافی)

موضوع درس: باب جبر و قدر والامر بین الامرین

(مقدمه)

در بحث جبر و قدر و الامر و بین الامرین، مشگل در ارتباط خالق و مخلوق است که چگونه است در کل سه نظریه مطرح است، بعضی‌ها قائل به جبرند که ما اراده‌ای از خود نداریم، هر چه که خدا بخواهد، بلند می‌شویم و می‌خوابیم ووووو اراده نداری، فکر می‌کنی اراده کرده‌ای و این کا را کرده‌ای بلکه خدا انجام می‌دهد و بحث علت و معلول را زیر سؤال می‌برند واختیار انسان را نفی می‌کنند.

می‌پرسیم اگر خدا خواسته من اطاعت کنم ومن هم چاره‌ای نداشتم چرا مرا می‌برد بهشت یا خدا خواسته کسی گناه کند چرا به جهنم می‌برد میگویند خدا هر که را بخواهد بهشت می‌برد وهرکه را بخواهد به جهنم میگوئیم این ظلم است میگویند لازم نیست خدا عادل باشد.

در مقابل اینها کسانی هستند که قائل به تفویض هستند که می گویند خداوند این عالم را آفریده و واگذاشته به حال خودش تا روز قیامت به حساب و کتاب انها برسد و خدا هیچ دخالتی ندارد و واگذار به خلق کرده و این می‌شود تفویض و در اینجا اراده خدا را پاک می‌کنند.

ائمه اطهار می گویند لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن، امری است بین این دوتا امر، ((بحول الله و قوته اقوم و اقعد)) با حول و قوه خدا بلند می‌شوم و می‌نشینم حول وقوه از خداست اما نشستن وبرخاستن منتسب به منست …. امر بدون ما کفایت نمی‌کند ما باید باشیم که حول و قوه در ما ظهور کند

روایت ((۱))

۱- امیرالمؤمنین (ع) پس از بازگشت از جنگ صفین در کوفه نشسته بود که پیرمردى آمد و در برابر آن حضرت زانو زد و سپس عرض کرد: اى امیر مؤمنان، بفرمائید که آیا رفتن ما بجنگ اهل شام بقضا و قدر خدا بود؟ حضرت فرمود: آری‌ ای پیرمرد بهیچ تلى بالا نرفتید و به هیچ دره‏اى سرازیر نشدید مگر بقضا و قدر خدا، پیرمرد گفت: اى امیر مؤمنان رنجیکه من در این راه بردم بحساب خدا گذارم؟ (یعنى چون رفتن من بقضاء و قدر خدا بوده است پس من اجرى نخواهم داشت) حضرت فرمود: ساکت باش اى پیرمرد بخدا سوگند که خدا اجر بزرگى نسبت برفتن آنجا و اقامت در آنجا و بازگشت از آنجا بشما داده است، و شما نسبت به هیچ یک از حالات خود مجبور و ناچار نبودید پیرمرد گفت: چگونه می‌‏شود که ما در هیچ یک از حالات مجبور و ناچار نباشیم با آنکه رفتن و حرکات و بازگشت ما بقضا و قدر خدا باشد؟ حضرت باو فرمود: مگر تو گمان کنى که آن قضا حتمى بود و آن قدر لازم (بطوریکه اختیار از تو سلب شود و رفتن و جنگ کردنت بقدرت و اراده تو نباشد) اگر چنین می‌‏بود ثواب و عقاب و امر و نهى و بازداشت خدا بیهوده بود (زیرا در آنصورت انسان مانند ماشین خود کاریست که اگر درست کوکش کنند نافع باشد و چون بد جورش کنند زیان رساند و ماشین را امر و نهى کردن و توبیخ و تحسین نمودن بیهوده و باطلست) و نوید و بیم دادن انسان معنى ندارد نه گنهکار سزاوارى سرزنش دارد و نه نیکوکار اهلیت ستایش، بلکه گنهکار از نیکوکار سزاوارتر به احسانست و نیکوکار از گنهکار بعقوبت سزاورتر است (نیکوکار از بدکردار سزاوارتر بستایش نیست و بدکردار از نیکوکار سزاوارتر بنکوهش نباشد) این سخن گفتار برادران بت پرستان و دشمنان خداى رحمان و حزب شیطان و اهل قدر و مجوس این امت است، خداى تبارک و تعالى تکلیف با اختیار نموده (نه با جبر و اضطرار) و براى بیم دادن نهى فرموده (تا مردم فهمیده و با اختیار بچاه نیفتند) و برکردار اندک ثواب بسیار عطا فرموده، نافرمانى از او غلبه جوئى بر او نیست و فرمانبرى از او باکراه و زور نباشد بمردم آن ملکیت نداده که یکباره واگذار کرده باشد (چنانکه اهل تفویض گویند) و آسمانها و زمین و فضا را بیهوده نیافریده و پیغمبران را بدون جهت مژده گویان و بیم رسان مبعوث نساخته، این عقیده کافران آست، واى بر کافران از آتش دوزخ. پیرمرد (که عقده دلش باز شده و از شادى در پوست خود نمیگنجید یک رباعى باین مضمون) انشاء نمود و مى‏گفت: توئى آن امامیکه بسبب اطاعت او از خداى رحمان در روز قیامت امید آمرزش داریم، از امر دین ما هر چه مشکلش بود روشن ساختى، در برابر این احسان پروردگارت بتو جزاى احسان عنایت کند

شرح حدیث: خداوند می‌خواهد در وجود تو ظهور کند و تمام کارها را تو کرده‌ای و با اراده خود انجام داده‌ای و هیچ وقت با جبر نبوده خودتت رفته‌ای،

(نکته‌ای هست، که جبر در کار نیست با اراده انسان کار انجام داده می‌شود اینها منکران خدا و ظالمان هستند)

حول و قوه از خدا و فعل از من است، قدرت را خدا به انسان می‌دهد اما یکی عبادت می‌کند و یکی با آن قدرت گناه می‌کند

حول و قوه از آن خداست و فعل در ذات ما است.

التغابن

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَمِنکُم مُّؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ; ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻛﺎﻓﺮﻧﺪ، ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺆﻣﻦ، ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم می‌دهید، ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ. (٢)

پس کفر وایمان مربوط به خود ماست چون فرمود خدا شما را خلق کرد و از شما کافر و مومن است

چرا خدا امر و نهی می‌کند!

اگر شما مجبور بودید معنای وعده و وعید از بین می‌رفت

حول و قوه از جانب خداست و فعل از انسان

قدریه یعنی کسانیکه همه چیز را می‌خواهند گردن قدر بیندازند به این معنا نیست که تو مجبور و هیچ کاره‌ای، مثل شیطان که بخدا بی ادبی کرد (قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ: گفت تو مرا گول زدی…)

اما حضرت آدم گناه را از خود دانست و اعتراف کرد و عجز و ناتوانی خود را به درگاه خدا نشان داد

قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ : گفت خدایا ما به خودمون ظلم کردیم…

هیچ کس استقلال ندارد در وجودش.

و خداوند عطا می‌کند بر قلیل، کثیر را (اعمال شما در این دنیا به چشم نمی اید ولی در آخرت پاداش عظیم دارد

وقتی رفتی انطرف پرده‌ها رفت کنار انسانها می گویند

۹۹ حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ

۱۰۰ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ کَلاّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائل‌ها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ

جواب می اید، کلاً … راه برگشت نیست.

چرا میگوید برگردم به دنیا تا کارهای نیک انجام دهم؟ چون می‌بیند کار نیک چقدر پاداش بزرگ دارد

در دعا می‌خوانیم (یا مَنْ یُعْطِى الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ،..

نکته: فکر نکنید شیطان روبروی خداست بلکه به حول و قوه خدا هر کاری انجام می‌دهد.

هر کسی هر کاری می‌کند با حول و قوه خداست.

((روایت ۲))

امام صادق علیه‏السلام فرمود: هر که معتقد باشد که: خدا خلقش را به بی ‏عفتى و زشتکارى فرمان میدهد بر خدا دروغ بسته است و هر که معتقد شود که کار نیک و بد از اوست بر خدا دروغ بسته است.

«شرح حدیث»

کسی اعتقاد داشته باشد خدا امر به فحشا می‌کند گناه است و دروغ بخدا بسته. (پس اعتقاد خیلی مهم است)

خداوند فرمود من خدایی هستم که جز من خدا نیست و خیر و شر را افریدم خوش بحال کسی که خیر بدست اوجاری می‌شود و برعکس..

کار خدا از روی حکمت است اگر خیر یا شر بدست کسی جاری می‌شود حکمت دارد

توحید یعنی هر چیزی که خدا بخواهد، لکن گناهان از من و خوبیها از خدا، من اولی هستم به بدیهای خودم و خدا اولی است به خوبیهای من

خداوند اولی است به حسنات و ما اولی هستیم به سیئات این می‌شود بندگی

در کوی ما شکسته دلی می‌خرند و بس./ بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است./

((روایت ۳))

و شاء گوید از حضرت رضا (ع) پرسیدم و عرض کردم: خدا کار را به خود بندگان واگذاشته است؟ فرمود: خدا عزیزتر از اینست، عرض کردم: پس ایشان را بر گناه مجبور کرده است؟ فرمود خدا عادلتر و حکیم‏تر از اینست، سپس فرمود: خدا فرماید: اى پسر آدم من بکارهاى نیک تو از خود تو سزاوارترم و تو بکارهاى زشتت از من سزاورترى (به حدیث ۳۸۳ رجوع شود) مرتکب گناه مى‏‌شوى بسبب نیروئى که من در وجودت قرار داده ‏ام

شرح حدیث(انسان در گناه کردن هم مستقل نیست به حول و قوه خداست هر فعلی که صورت می‌گیرد چه فعل خوب و چه فعل بد فقط باید بدانید فعل خوب از جانب خداست و فعل بد از جانب انسان است،

(خدایا من خراب کردم تو درست کن، طلب مغفرت یعنی این)

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

شکر کنید تا خداوند زیاد کند

بدون اعتقاد زبان انسان به خیر نمی‌چرخد و فعل از انسان صادر نمی‌شود

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

۵/۵ - (۱ امتیاز)
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.