شعر در مدح امیرالمومنین
بسم الله الرحمن الرحیم
کوفه مهمان آسمان شده بود
همه آفاق نوحه خوان شده بود
ماه مهمانی خدا و علی
اندرین خانه میزبان شده بود
تیغ بر فرق میزبان بنشست
شرم از این زخم نیمه جان شده بود
کعبه بر گرد کوفه می گردید
در پی طفل خود روان شده بود
بوسه میزد به تیغ در محراب
راحت از دست کوفیان شده بود
چرخ هفتم بسان گوی زمین
خارج از محور زمان شده بود
نظم عالم زهم فرو می ریخت
از سر آسمان امان شده بود
جبرئیل از خدا امان می خواست
وقت الغوث و الامان شده بود
از ملائک فغان وغوغا خاست
کل عالم پر از فغان شده بود
بخداوندگار کعبه قسم
حیدر از شوق نغمه خوان شده بود
خوشبحال بهشتیان لیکن
خاک برفرق این جهان شده بود
مُهر و سجاده خیس ونمناک است
اشک زینب چسان روان شده بود
سخنش بر حسن تسلائی
ورد زینب حسین جان شده بود
خون عمامه علی می شست
ام کلثوم محو آن شده بود
اشک عباس بر زمین می ریخت
ماه از شرم او نهان شده بود
قلب ام البنین ترک خورده
قامت سرو او کمان شده بود
من یتیمم به تازگی با من
مثل بابای مهربان شده بود
سفره ی خالی یتیمانه
پر زخرما و شیر و نان شده بود
حکم عمر دوباره صادر کرد
ورنه عمان از این میان شده بود
محمد مهدی معماریان.