۱۴۰۱-۱۲-۵ رساله حقوق امام سجاد
شب میلاد حضرت عباس ع
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه ۱۴۰۱/۱۲/۵: شب میلاد حضرت عباس ع
نکته: زنده نگه داشتن یاد و نام امامان و به طور کلی، شعائر الهی خیلی اهمیت دارد.
وقتی هر امری ذکر نشود، یاد نشود، آن امر در جامعه میمیرد. به همین دلیل امام رضا ع روایتی دارند: «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا» فَقُلْتُ لَهُ: فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟ قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا»
«خداوند رحمت کند آن کسی را که امر ما را زنده میکند. گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: «احادیث و علوم ما را فراگیرد و به دیگران یاد میدهد که اگر مردم محاسن کلام ما را بدانند از ما تبعیت میکنند»
این طوری ذکر امامان و علومشان زنده میشود به همین دلیل، این مجالس خودش زنده نگه داشتن یاد آنها است.
از امامان اهل بیت کتابهایی به دست ما رسیده که خود آنها نوشته باشند -احادیث که زیاد است- اما کتابهایی به دست ما رسیده که نوشته خودشان باشد.
در نهج البلاغه نامههای امیرالمؤمنین ع، مکتوبات ایشان است حالا آنهایی که به دست ما رسیده است….
از امام سجاد ع کتابی که به دست ما رسیده، کتاب دعای امام سجاد ع یعنی صحیفه سجادیه است که از ادعیه عالیه المضامین است.
(حضرت علامه آقا جان یک وقتی به بنده توصیه فرموده بودند که روی این دوتا کتاب کار کن یکی نهج البلاغه و یکی صحیفه سجادیه)
اثر دیگری که باز به دست ما رسیده، رساله حقوق امام سجاد ع است.
رساله حقوق امام سجاد ع
رساله الحقوق را محدثان شیعه روایت کردهاند و شامل ۵۱ حق است. امام در ۱۴۰۰ سال پیش، این حقوق را بر شمرده است. خیلی رساله ارزشمندی است که باید انسان آنرا مورد علاقه قرار بدهد. امشب قسمتهایی از کتاب را میخوانیم به روایت شیخ صدوق.
امام سجاد ع این رساله حقوق را برای بعضی از دوستانش نوشته است.
این را بدان که از سوی خداوند متعال در هر کاری که انجام میدهی، بر تو حقوقی است. در ھر حرکتی که صورت دھی و ھر سکونی که بر آن بمانی و به ھر جایی در آیی و ھر اندامی را بجنبانی و ھر وسیلهای را به کار گیری تو را فرا گرفته است و پارهای از آن حقوق، مھمتر و بزرگتر از پارهای دیگر است.
بزرگترین حقوق که خداوند تبارک و تعالی برای خویش بر تو واجب کرده، «حق الله» است که ریشه تمام حقوق است و دیگر حقوق بجمله از آن منشعب شده است.
آن گاه حقوق تو را، از سر تا پایت، به تفاوت اندامھایت بر خود واجب ساخته است. پس برای چشمت بر تو حقی قرار داده و گوش را بر تو حقی نھاده و برای زبانت، حقی و برای پایت بر تو حقی است و برای شکمت بر تو حقی و برای عورتت نیز بر تو حقی (تعیین فرموده است). این ھفت اندام توست که با آنھا کار میکنی.
آن گاه (خداوند) عز و جل برای اعمالت نیز بر تو حقوقی مقرر داشته، پس برای نمازت بر تو حقی قرار داده و برای روزهات بر تو حقی و برای زکاتت بر تو حقی و برای قربانیهایت بر تو حقی و برای ھمه اعمال (عبادی دیگرت) بر تو حقی معین کرده است. سپس دامنه حقوق از تو به دیگران، (یعنی) صاحبان حقوق واجب بر تو گسترده شود، و واجبترین آنھا بر تو حقوق پیشوایان توست و سپس حقوق رعیت تو و سپس حقوق خویشانت، این است حقوقی که دیگر حقوق از آنھا سرچشمه گیرد.
حقوق پیشوایانت سه گونه است: واجبترین آنھا بر تو حق کسی است که تو را به سلطه (و توانمندی شرعی) اداره میکند. سپس آنکه به دانش آموختن تو را میپرورد و سپس آنکه به مالکیت تو را اداره میکند.
و ھر مدیر و سرپرستی امام (و پیشوا) است. و حقوق رعیت تو (که به نوعی زیر سرپرستی تو ھستند) سه گونه است: واجبترین آنھا حق کسی است که تو به سلطه و فرمانروایی بر او سرپرستی داری، سپس حق کسی است که به دانش آموختن بر او سرپرستی داری؛ چه نادان، رعیت (و زیر سرپرستی) داناست، وسپس حق زیردستت که به زناشویی و یا از طریق بردگی در اختیار توست و بر او سرپرستی داری. و حقوق خویشانت بسیار است و مربوط به اندازه نزدیکی پیوند خویشاوندی است. واجبترین آنھا حق مادر توست، سپس حق پدرت و آن گاه حق فرزندت و سپس حق برادرت و پس از آن به ترتیب حق ھر که نزدیک و نزدیکتر است که نزدیکتر را اولویت باشد، سپس حق آزاد کننده، ولی نعمت توست و آن گاه حق آزاد شده توست که ولی نعمت اویی، سپس حق کسی که به تو نیکی کرده باشد، و سپس حق اذان گوی نمازت و بعد حق پیش نمازت، آنگاه حق ھمنشینت، و بعد حق ھمسایه ات، آنگاه حق شریکت، سپس حق داراییات و بعد حق بدھکارت که از او مطالبه میکنی و آنگاه حق طلبکارت که از تو مطالبه کند، سپس حق ندیمت، سپس حق طرفت که بر تو ادعایی دارد، آن گاه حق طرفت که تو بر او ادعایی داری، سپس حق مشورت کننده با تو و آن گاه حق کسی که تو با او مشورت میکنی، سپس حق اندرزخواه از تو، سپس حق اندرزگویت، سپس حق آن کس که از تو بزرگسالتر است، آن گاه حق آن کس که از تو خردسالتر است، سپس حق سائل (که) از تو (مالی درخواست کند)،
سپس حق کسی که تو از او (مالی) درخواست کنی، سپس حق کسی که از دست او بر تو بدی رفته است؛ به گفتار یا کردار، یا اظھار شادمانی او بر آن بدی؛ به گفتار یا کردار، آگاھانه یا ناآگاه، سپس حق تمام ھمکیشانت، آن گاه حق کافران ذمی که در پناه اسلام آمدهاند، سپس حقوقی که بر حسب علل اوضاع و احوال و تغییر موجبات پدید آید. پس خوشا بر کسی که خدایش بر ادای حقوقی که بر او واجب ساخته یاری کند و توفیقش دھد و استوارش دارد.
خداوند حقوق را از فرق سر تا نوک پا عرض کرده است یعنی اعضاء و جوارح تو بر تو حق دارند. این اعضای هفت گانه که بدان عمل میکنید، حقوقی دارند و برای افعال تو حقوقی قرار داده است.
۱- اما بزرگترین حق خدا این است که او را بپرستی و چیزی را با او شریک ندانی که چون با پاکدلی چنین کردی، خدا بر عھده گرفته است که کار دنیا و آخرتت را خود کفایت کند و آنچه از آن (دو؛ دنیا و آخرت) بخواھی برایت نگه دارد. (و تأمین کند.)
– یک موقع شرک در عبادت داریم!
یک موقع شرک در طاعت داریم!
شرک در طاعت و شرک در عبادت مربوط به ذات میشود که از پرستش بتها انسان دوری کند. شرک در طاعت این که کسی را اطاعت نکن مگر آنجا که معصیت خداوند است آنجا اطاعت نداریم.
آنکه مربوط به دین خدا میشود وقتی که تو در بندگی اخلاص داشتی خداوند بر خودش واجب کرده است که امر دنیا و آخرت تو را تأمین میکند تو بندگی خدا کن. خدا دنیا و آخرتت را تأمین میکند.
۲- و اما حق نفس خودت بر تو این است که او را به تمامی به فرمانبرداری خدا گماری و به زبانت، حقش را بپردازی و به گوش خود، حقش را (بدھی) و به چشمت، حقش را (بسیاری) و به دستت، حقش را (واگذاری) و به پایت، حقش را (بدھی) و به شکمت، حقش را برسانی و به عورتت، حقش را بپردازی و بر این (ادای حق) از خدا یاری جویی.
سؤال: شما اگر پادشاه میشدید و سلطان و حاکم میشدید به رعیت خودتان ظلم میکردید یا با عدالت رفتار میکردید؟
شما همه پادشاه هستید همه تحت ولایت تو هستند. الآن پادشاه هستید آیا حق رعیت خودت را بدیشان میدهید یا نمیدهید؟
اصلاً خبر داری که چشم و گوش و … حقی دارد؟ خبر نداری که بخواهی با عدالت رفتار کنی!
۳- و اما حق زبان این است که آن را از دشنام گویی گرامیتر داری و به نکو گفتاری عادتش دھی و بر ادب وادارش کنی و در کامش نگھداری مگر به جای نیاز و سودبخشی برای دین و دنیا، و آن را از زیاده گویی مبتذل کم فایده که با کم سودیش از زیانش نیز ایمنی
نیست، باز داری. (زبان) گواه خرد و دلیل بر آن است و آراستگی خردمند به خرد، خوشرفتاری او در حق زبان و لا قوه الا بالله العلی العظیم (ھیچ) باش خود نیرویی جز به خداوند والای بزرگ نیست.
او را اکرام کنی. زبانت باید بزرگ باشد.
اورا عادت بدهید به راستی به درستی سخن بگوید که با مردم به زیبایی سخن بگویید.
به هر کسی میرسید یک کلمه شایستهای انتخاب کن که انتقال محبت بدهید به دیگران و امکان ندارد شما با زیبایی صحبت کنید او بی احترامی کند.
بسیاری از گناهان از زبانشروع میشود اگر بد گویی نکند گناه نمیشود و این زبان خیلی مهم است. عادت بدهید زبان را به خوب
سخن گفتن.
روایت: حرف زدنهای بیهوده را ترک کن.
– هر وقت دیدید روزیتان تنگ شده و حال عبادت ندارید بدان که حرف بیهوده گفتهاید. روزی مادی و معنوی تنگ میشود. توفیق از انسان سلب میشود.
انسان باید مواظب زبانش باشد تا خطا کرد فوراً بگوید معذرت میخواهم ببخشید.
نیکی کردن با مردم و اصلاح ذات البین . بین دو نفر، دوستی ایجاد کنید با گفتار نیکو و….
انسان با این کلام انرژی انتقال میدهد. با نامحرم نباید حرف زد.
حضرت آقا: مراقبه نکردهای که ببیند با این زبان چه آتشهایی بر پا میکنید. آقا غیبت نکن پشت دوستت! پشت دوستت دفاع کن واگر نمیتوانی بیرون برو گوش نکن به غیبت!
روایت: آخر الزمان از سر هر کوی و برزنی صدای موسیقی بلند است.
۴- و اما حق گوش این است که از ھر چیز چنان پاکش داری که آن را راھی به دل خود سازی و آن را نگشایی مگر برای (شنیدن) سخن خوبی که در دلت خیری پدید آورد یا اخلاق والایی بدان کسب کنی، زیرا گوش دروازه سخن به سوی دل است که معانی گوناگونی را که متضمن خیر یا شر است به آن میرساند. و نیرویی جز به خدا نیست.
فکر نکنید به هر جایی میتوانید نگاه کنید. چشم حقی دارد.
۵- واما حق چشمت این است که آن را از آنچه بر تو حلال نیست فرو بندی و مبتذلش نسازی و به کارش نبری مگر برای جای عبرت آموزی که دیدهات را بدان بیناکنی یا به وسیله آن از دانشی بھرمند شوی؛ زیرا چشم دروازه عبرت آموزی است.
نگاه کردن به نامحرم حلال نیست. بزرگترین آزمایش دهر است که بشر به خودش دیده است.
دستوررالعمل (این کار را اگر بکنید دیگر جرات نمیکنید نگاه کنید به نامحرم. نگاه کنید شب که شد بشیند مؤدب روبروی یک ولی خدا و ولی خدا را در نظر بگیر برایش توضیح بدهید من امروز چکار کردم و به چه کسانی نگاه کردم وچه چیزها گفتم… وطرف گفت دو سه روزی که گذشت اصلاً جرات نمیکردم به نامحرم نگاه کنم
۶- و اما حق دو پایت این است که با آنھا جز به سوی آنچه بر تو حلال است نروی و آنھا را مرکب خود در گامسپاری به راھی که خوارکننده رھسپار خویش است نسازی، زیرا پا بارکش (پیکر) توست و تو را در راه دین میبرد و پیش میاندازد و نیرویی جز به خداوند نیست.
۷- واما حق دستت این است که آن را بر چیزی که بر تو حلال نیست دراز نکنی تا به سبب دست درازی بر حرام، در آخرت، دچار مجازات خدا شوی و در این جھان نیز به سرزنش مردم گرفتار آیی، و آن را از چیزھایی که خداوند بر آن واجب کرده فرو نبندی ولی آن را با فروبستن از بسیاری چیزھا که (حتی) برایش مباح است و گشاده داشتن آن در بسیاری از مواردی که بر آن واجب نیست (ولی مستحب است)، شکوھی در افزای، و چون دست تو در این جھان بر حرام (بسته ماند و به
حلال و مستحب شرف افزود و کریم و بخشنده شد، پاداش نیک در سرای باقی بر آن واجب آید.
به نامحرم دست دراز نکنید دستت نخورد به نامحرم. دستت نرود به طرف چیزی که مال تو نیست. تو پادشاه عادلی هستی ببین چکار میکنی با این رعیت. چه ظلمهایی میکنید اینها را بکار میگیرید.
اگر اینها را رعایت کنی میتوانی بر قلبت ولایت پیدا کنی.
۸- واما حق شکمت این است که آن را ظرف کم و بیش از حرام نسازی و از حلال ھم به اندازهاش دھی و از حدش و فقدان مردانگی نیروبخشی به مرز شکم خوراگی، نکشانی و ھر گاه گرفتار گرسنگی و تشنگی شد آن را نگه داری؛ زیرا پرخوری پرخواره را به تخامه شدن کشاند که تنبلی افزا و مایه باز ماندن و دور شدن از ھر کار خیر و کریمانه است، و نوشیدنی که نوشنده را به مستی رساند، مایه خواری و نادانسازی و از بین برنده مردانگی است. شکم را ظرف حرام قرار ندهید مال حرام برود تو شکم، گوش کر میشود امام حسین ع هم موعظه کند، فایدهای ندارد. گاهی وقت انسان با یک تکه نان سیر میشود و خوب است با نفس مبارزه کند.
آقاجان: اهل بطن، اهل باطن نمیشود.
۹- و اما حق عورتت، نگھداری آن است از آنچه بر تو حلال نیست و کمک و تقویت آن نگھداشت، با چشم پوشی (از نامحرم)؛ زیرا (چشم فرو بستن) مددکارترین یاوران (در جلوگیری از شھوت) است، و با بسیار یاد کردن از مرگ و تھدید نمودن خود از (عذاب) خداوند و ترساندن نفس از اوست، که عصمت و پاکدامنی و تأیید از خداست..
فرجت را از زنا حفظ کن آیه قرآن فرمود: حتی به زنا نزدیک نشوید یعنی شوخی با نامحرم….
حفظ کن فرجت را کسی نبیند.
آقاجان تاکید داشتند حمام میروید لنگ ببندید و تا جایی که میشود فرجت را بپوشان حتی در تنهایی….
۱۰- واما حق نماز این است که بدانی نماز روی آوردن به درگاه خداست و تو در برابر خداوند ایستادهای، پس چون این را دانستی تو را شاید که چون زبون دلداده پارسای ترسان امیدوار بیچاره زاری کنندهای در نماز بایستی که (بنده) با آرامگیری و سر به زیری و سرسپردگی اندامھا و نرمی و فروتنی (و خاکساری) به تمام وجود، آنکه را برابرش ایستاده بزرگ میدارد و از دل به درگاه او به خوبی راز و نیاز میکند و (تو) از او می خواھی که گردنت را از قید خطاھایی که فرایت گرفتهاند و گناھانی که به پرتگاه نابودیت میکشانند، رھا سازد. و نیرویی جز به خدا نیست.
نماز حقی دارد. اول اینکه بدانی آن فرستاده تو است و بدان تو در نماز در پیشگاه خدای عزو جل ایستادهاید همین را بدان که خداوند نگاهت میکند. مؤدب میایستید به نماز بایست به مانند جایگاه انسانی ذلیل و حقیر رغبت کنندهای که ترسان است. از یک طرف دوست دارد از طرفی ترسان است که آیا میپذیرد یا خیر – جایی نیست که برود
در نماز با وقار و سکونت باش به فرموده پیامبر ص
مثل کلاغی که به زمین نوک می زند نباش. حقوق نماز:
نماز را با حدودش بجا بیاور اگر این نماز درست باشد همه امورت درست میشود نماز نمی خوانیم اگر خطا میکنیم.
حضور قلب نداریم میخواهید بدانید نمازت پذیرفته است یا نه؟ اگر نماز از فحشا و منکر باز داشت … ببین نمازت چقدر تو را از گناهان باز میدارد، به همان اندازه نمازت پذیرفته شده است.
بالاترین کار زبان چیست؟ نماز است. قول است، رکوع و سجدهاش فعل میشود، یک کلیدی هم به ما دادهاند میخواهید نمازت خوب بشود با حال بخوانید؟ بله دوست دارم، فرمود: فکر کن این آخرین نمازی است که دارید میخوانید و بعد از این شما از دنیا میروید
آن نماز را چه جوری میخوانید؟ میخواهید حال پیدا کنید؟
مسلمان و مؤمن بودن در این دوره خیلی سخت است. خدایا رحم کن.
الحمدلله علی الولایه