بسم الله الرحمن الرحیم
داستانی جالب وشنیدنی
یکی از تاجران فرشهای دستباف درروستاها گردش کرده وفرشهای دستباف را خریده ودرشهر بفروش میرساند
واین تاجرفرش اهل تبریزو شیعه مذهب واهل علم هم بوده است
در یکی از سفرهای خود به روستایی میرود که اهل روستا سنّی مذهب بوده اند،وچون ایشان انسان باتقوی وخوش مشربی بوده عالم آن روستا از ایشان خوشش آمده وایشان رابصرف شام دعوت میکند
این جناب تاجر فرش هم میگوید به شرطی که بحث مذهبی درمیان نباشد دعوت شما را می پذیرم
خلاصه شب به منزل عالم روستا رفته بعداز صرف شام عالم اهل سنت سرصحبت را باز میکند وبه ایشان میگوید نظر شما در باره ابوبکر چیست؟
تاجر فرش میگوید قرارمان این بود که بحث مذهبی نشود!
عالم اهل سنت میگوید لطفا شما همین یک سوال را پاسخ دهید من دیگر چیزی نمی پرسم
جناب تاجر میگوید بنظر من ابوبکر از رسولخداص هم عاقل تر بود!
عالم اهل سنت باتعجب میگوید:این چه حرفی است دیگر؟ماکه اهل سنت هستیم چنین چیری نمیگوییم!
جناب تاجر میگوید:شما فرمودید فقط یک سوال میپرسم!
عالم میگوید: خواهش میکنم این سوال راهم جواب بدهید لطفا آخرچگونه میگوئید ابوبکر از رسولخداص عاقل تر بود؟
جناب تاجر میگوید :شما بفرمائید وقتی ابوبکر ،عمر رابخلافت بعداز خود انتخاب کرد چه استدلالی داشت؟
عالم سنی میگوید:ابوبکر گفت:من چگونه امت رسولخداص را بدون سرپرست رها کنم؟بهمین جهت برای بعداز خود عمر را انتخاب کرد
جناب تاجر میگوید:دقیقا بهمین جهت مامیگوییم ابوبکر از رسولخداص عاقل تر بود چون ابوبکر عقلش رسید که امت را بدون سرپرست رها نکند اما رسولخداص عقلش به این مطلب نرسید وامتش را بدون سرپرست رها کرد!!!
اینجا بود که عالم اهل سنت دهانش ازشدت بهت زدگی باز مانده ودیگر نتوانست کلمه ای بگوید
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه مولانا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب ع واولاده المعصومین ع
سایت ادبستان معرفت-استاد محمد مهدی معماریان ساوجی.