مقام علمی علامه حسن زاده آملی جلسه ۱
بسم الله الرحمن الرحیم
۹۵/۲/۱۳
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت محمد و آل محمد
این جلسه در تبین و توضیح مقام علمی حضرت علامه ابوالفضائل حسن حسن زاده آملی حفظه الله تعالی است، که به اندازه وسع معرفتی خودمان سعی میکنیم در تبیین مقامات علمی ایشان بکوشیم، و این از آن جهت است که بعضی از اقایان زبان به اعتراض گشودند و انگشت اعتراض را روی بعضی از مطالب این بزرگوار گذاشتهاند. که میخواهیم از سر انصاف ببینیم چنین شخصیت محقق و علامه ذوالفنون که در عالم اسلام اگر نگویبم بی نظیر، کم نظیر است ایشان بهتر دین را میفهمد یا حضراتی که منتقد ایشان هستند.
ایشان بهتر خدا را میفهمند یا آن کسانیکه زبان به اعتراض به ایشان گشودهاند، قبل از اینکه وارد بحث بشویم داخل پرانتز یک جملهای را عرض کنیم در مورد این لقب ذوالفنون که ایشان ذوالفنون هستند یا بعضی از اوحدی از علما را میگویند.
ذوالفنون به چه معناست؟
مستحضر هستند عزیزان که جهان اسلام و دین اسلام رشتههای علمی مختلفی دارد که اکثر علما در یک رشته یا دو رشته یا تعداد اندکی از رشتههای علمی تخصص و اجتهاد دارند و اوحدی از علما هستند که در تمام رشتههای علمی اسلامی بخواهند صاحب تخصص باشند و معمولاً هم اشکال از همین جا پیش میآید که شخصی که در رشتهای صاحب نظر و مجتهد نیست اظهار نظر میکند شخصی هست در فقه مجتهد است اما دلیل نیست که ابشان در تفسیر قران هم تبحر داشته باشد در فقه و اصول صاحب نظر است اما دلیل نمیشود در علم کلام و فلسفه و عرفان هم صاحب نظر باشد در رشتههای اکادمی و دانشگاهی هیچ وقت پیش نمی اید که مثلاً یک دکترای شیمی بخواهد بیاید در رشته فیزیک اظهار نظر کند اما اینطرف عرض کردیم مشکلاتی پیش میآید که افراد غیر متبحر در رشتهای اظهار نظر میکند
که یکی از مصادیق بزرگ آن صاحب کتاب فصل الخطاب است، ایشان محدث بزرگی است در نقل روایات زحمت کشیده، اما آمد در رشتهای اظهار نظر کرد و یک ننگی را در پیشانی شیعه چسباند، کتاب نوشت بنام فصل الخطاب در چه زمینه ای! در اثبات تحریف قران احادیثی را جمع اوری کرد بدون سند مجهول و کتابی ترتیب داد که بله قران تحریف شد و یک بهانهای دست دشمن داد، که میگویند بله شما شیعیان قائل به تحریف قران هستید این هم عالم شماست، شما محدث هستید نقل حدیث با درایت در حدیث چیز دیگر است، نقل روایت کردن با فهمیدن روایات، خیلی فرق میکند، با اینکه خیلی از علمای ما زحمت کشیدند بر رد کتاب ایشان چقدر کتابها نوشتند، اما کار از کار گذشت، بهانهای که دست دشمن نباید میافتاد، افتاد، خود این اقا هم بعداً اظهار پشیمانی کرد اما چه سود؟ شما اگر محدث و فهم روایت را داشتید چنین کتابی را نمی نوشتید.
یکی از کسانیکه در رد کتاب ایشان، کتاب نوشت حضرت علامه حسن زاده املی بودند که فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب ترجمه شده به فارسی، قران هرگز تحریف نشد، که اثبات کردند قران هرگز تحریف نشده عقیده شیعه این است و جالب این است در کتاب ۱۰۰۱ نکته، ایشان میفرماید ما قائل هستیم این کتاب، همان قرانی هست که بر سینه پاک پیامبر اکرم نازل شده، بدون زیاده و نقصان، بعد میفرماید بنده یک کتابی در این زمینه نوشتهام اما با این حال اگر کسی حرفی دارد من حاضر به مباهله هستم، مباهله دو نفر در یک مسئله مهم اختلاف دارند در حق یکدیگر نفرین میکنند با یک شرایطی، که هر کسی به ناحق است از بین برود، ایشان انقدر در این عقیده راسخ هستند که میگوید حاضرم مباهله کنم،
منظور این است کسانیکه صاحب فن نیستند میآیند و اظهار نظر میکنند چنین مصیبتهایی را به بار میاورند، اوحدی از علما در هر عصری پیدا میشوند که ذوالفنون باشند، یعنی در تمام رشتههای علمی اسلامی صاحب اجتهاد باشند، حضرت علامه در عالم اسلام کم نظیر هستند
ان آثارنا تدل علینا، اثار ما دلالت بر ما میکند، ما در عالم اسلام علامه ذوالفنون داشتهایم شیخ بهاء ذوالفنون بودهاند خواجه نصرالدین طوسی ذوالفنون بودهاند اما در میان همین علمای ذوالفنون وقتی قیاس میکنیم می بینبم در کثرت تالیفات به پای ایشان نمیرسند، عرض کردم اگر نگوییم که ایشان بی نظیر است لااقل کم نظیر است در عالم اسلام، کسی در وسعت تألیف آن هم در رشتههای مختلف علمی به پایه ایشان نمیرسد، اگر دارید عرضه کنید. قبل از اینکه ما وارد تالیفاتی که ایشان کردهاند در رشتههای مخلتف علمی یعنی ادبیات فارسی، تالیفاتی که دارند ادبیات عرب، ادبیات فرانسه، علم منطق، فلسفه، عرفان، فقه، اصول، کلام، حدیث، تفسیر، هییت، نجوم، ریاضیات، هندسه، مثلثات، علم حروف، اسطرلاب، علوم ارثماتیقی، جداول، علم پزشکی اسلامی، در تمام اینها صاحب تألیف، صاحب کتاب، تدریس، که یکی یکی کتابهای اینها را معرفی میکنیم
خدمت عزیزان عرض کنیم که تالیفات ایشان بالغ بر ۱۸۰ اثر علمی هستند که بعضی از کتابهای ایشان کتاب سال شناخته شده، اما قبل از اینکه وارد معرفی تالیفات ایشان بشویم و تدریساتی که داشتهاند قبل از آن باید از اساتید ایشان نام ببریم که چند علامه ذوالفنون را ایشان خدمت و تلمذ کردهاند چند نفر علامه که بعضی از ایشان ذوالفنون بودهاند حقیقتاً،
اساتید علامه حسن زاده آملی
اولین استاد ایشان، حضرت علامه شعرانی هستند که خود ایشان به اعتراف، علمایی که محضر این عالم را درک کردهاند تماماً اقرار به ذوالفنون بودن علامه شعرانی دارند و اصلاً کتابهایی که علامه شعرانی نوشتهاند خودش دال بر این مطلب است، که بسیاری از رشتههای علمی را حضرت علامه از جناب شعرانی فرا گرفتهاند، که سالیان سال از محضر ایشان استفاده میکردهاند. خود کتابهای علامه شعرانی اگر جمع شود و روی آن کار شود فصل بندی بشود یک دایره المعارف اسلامی میشود. حضرت علامه از دو مکتب در دو شهر استفاده کردهاند از علمای تهران، وبعد از علمای قم، تا آخر که در تهران بودند از علوم و فنون مختلف در محضر علامه شعرانی استفاده کردهاند و در عرض علامه شعرانی از علمای دیگر تهران هم کسب علم میکردند،
از جمله علمای دیگر که ایشان خدمت کردهاند جناب فاضل تونی رضوان خدا بر ایشان باد.
عالم دیگر که ایشان خدمت کردهاند، جناب میرزا احمد اشتیانی بودند و عالم دیگر هم جناب الهی قمشهای، که ایشان هم ذوالفنون بوده، وعلامه دیگر که ایشان خدمت کردهاند جناب علامه قزوینی که در جلالت و عظمت انهایی که خدمت ایشان میکردند حرفها دارند، از علمای دیگر، آشیخ محمدتقی املی بودند، از تک تک این علما تا وقتی در تهران بودند استفاده کردند و کتابهایی در رشتههای مختلف، در حدیث در علم کلام، در تفسیر و فلسفه، عرفان، نجوم هییت، ریاضیات، مثلثات، فقه و اصول و اقاجان میفرماید تفسیر مجمع البیان را ما خدمت علامه شعرانی از بدو تا ختم خواندیم، اینها اساتیدی بودند که علامه در تهران از اینها کسب علم کردهاند، بعد تشریف اوردند در قم، خود ایشان علامهای بودند جوری که علامه طباطبایی رضوان خدا بر ایشان باد سؤالات ریاضیات از خارج کشور برای ایشان میفرستادند اقاجان میفرماید گاهی وقت به من میدادند جواب اینها را بنویسید و بعد ارسال میکردند در فلسفه و عرفان، فصوص و مصباح الانس تمهید القواعد تمام اینها را فرا گرفته بودند، در فلسفه، منظومه، اسفار، در فقه مجتهد بودند از تهران امدند،
در قم از علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان استفاده کردند، حضرت اقا سالیانی از محضر علامه طباطبایی علماً و عملاً، بهرهها میبرند و عالم دیگر که نا شناخته میماند اگر اقاجان معرفی نکرده بودند برادر علامه طباطبایی، آسید حسن الهی، که حضرت اقا میفرماید ایشان از علامه طباطبایی چیزی کم نداشت، فقط علامه مشهور بود در میان علما و برادرش منزوی بود، و از علمای دیگر در قم، فرزند اقای قاضی بزرگ، بنام، آسید مهدی، که علوم جداول و حروف که رشته عظیمی است که ایشان صاحب اجتهاد هستند در این فن، فرا گرفتند، میخواهیم بگوییم محققی که این همه علامه را خدمت کرده و از محضر اینها کسب علم کرده و در رشتههای مختلف علمی به اجتهاد رسیده و تخصص پیدا کرده، ایشان بهتر دین را میفهمد یا حضرت عالی که دو تا کتاب نخوانده ای، ایشان بهتر خدا را میشناسد یا شما که چهار تا حدیث هم نخوانیده ای؟ باور کنید کسانیکه انتقاد میکنند به حضرت علامه اهل حدیث هم نیستند
قبل از اینکه وارد معرفی کتابهای ایشان بشوم عرض کنم ایشان یک مکتبی دارند در عالم علم که قران و روایات و عرفان و فلسفه را یک کاسه کردهاند. در طول تاریخ علمایی امدند زحمت کشیدند که بتواند بین معقول و منقول جمع کنند، یعنی بگویند اگر ارسطو و افلاطون و فارابی چنین مطلبی گفتهاند این مطلب را امام صادق ع هم فرموده است، همین مطلب را اقا امیرالمؤمنین ع نیز فرموده است،
ایشان در کتاب قران، عرفان، برهان، از هم جدایی ندارند، خلاصه آن کتاب این را میفرماید، میگوید اگر فیلسوف درست استدلال کند باید نتیجه آن همانی بشود که قران و روایات گفتهاند همچنانکه خود ملاصدرا هم این را میگوید (تبا لفلسفه لا یطابق قواعدها قوانین الشریعه)، مرگ بر آن فلسفهای که قواعد او با قوانین شریعت مطابقت نداشته باشد اگر فیلسوف درست استدلال کند باید به همینی برسد که قران و اهل بیت گفتهاند و عارف هم در کشف خودش اگر درست پیش برود باید همان نتیجهای را بگیرد که قران و روایات گفتهاند، مگر مرجع ما در روایات قران نیست مگر به ما گفته نشده که اگر روایتی یا قران انطباق نداشت فاضربوه علی الجدار،بکوبید به دیوار.
مرجع قران است، در مکاشفات و مشاهدات عرفانی هم مرجع قران است، آن کشفی درست است که منطبق با قران و روایات باشد عجیب است بعضی جهال منکر کشف هستند چون خودشان تقوی نداشتند که به نور کشف منور بشود وجودشان، اصلاً کشف و شهود را منکر شدهاند با اینکه در روایات این همه درمورد کشف و شهود آمده، الناس اعدا ما جهلوا، مردم دشمنی میکنند با آنچه که نمیدانند، چون ندارد میگوید نیست، نمیگوید من ندارم،
عالم قستمی از علم خودش را به تحریر در میآورد و بعضی علوم را اجازه گفتن و نوشتن آن را ندارند
و خودم از زبان علامه شنیدم فرمود
وقتی من بروم بعضی از علوم را با خودم میبرم
که روایت هم داریم از امیرالمؤمنین ع، که علم با مردن عالم میمرید
و بعضی علوم هست اجازه افشای آن تا زمان ظهور امام زمان نیست، عالمانی بر اثر تقوی و نورانیت دل علومی را دریافت میکنند که اجازه اظهار انها را ندارند.
الحمدلله علی الولایه
پایان جلسه اول