فرقه ضاله بهائیت قسمت دوم
بازهم بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین
پنج شنبه ۹۹/۱۲/۲۸ (شب میلاد امام سجادعلیه السلام)
موضوع:
ریشه یابی و چگونگی پیدایش فرقه ی بهائیت
دیشب بحثی رامطرح کردیم درموردفرقه ی ضالّه ی بهائیت و عرض کردیم منظورمان ازطرح این بحث شناخت ریشه هاست
یعنی آسیب شناسی میکنیم که ببینیم مشکل ازکجا بود که چنین امری پیش آمد
چه چیزی بستر جامعه را برای پذیرش این قضیه آماده کرد؟
اگرچه دست یهود و استعمار پشت این قضیه بود ولی تا بستر فراهم نشود چنان نمیشود
یک تاریخچه ی مختصری عرض کردیم که شخصی به نام سیدعلی محمّد شیرازی ظهور کرد و گفتیم سیّد بودن ملاک چیزی نیست
ما وظیفه داریم سادات را دوست داشته باشیم
حالا اینکه هر کسی که سیّد است، واقعاً سیّد است؟ یعنی از اولاد ائمه و از اولاد پیامبر است؟
اثباتش به این راحتی نیست. مثل حدیث میماند
ما حدیث داریم بدون سند، حدیث داریم مجعول، موضوعی دروغ است
خیلی از دشمنان شیعه که میدیدند شیعیان به سادات احترام میگذارند برای نفوذ، خودشان را سید معرفی میکردند
مخصوصاً قدیم هم که شناسنامه نبود طرف میگفت سیّدم چه کسی میفهمید که راست میگوید یا دروغ
تازه الآن هم که شناسنامه هست مگر نمیشود شناسنامه جعل کرد؟
پس گول نخوریم اگر کسی سید است باید اطاعتش کنیم ما چنین چیزی نداریم
امام باقر علیه السلام فرمود: مودّت اهل پیامبر بر همه واجب است اما اطاعت مختص امام معصوم است
مثلاً همین احمدالحسن که ادعا کرده من فلانم، بهمانم، من ازنسل امامم
اصلاً جنابعالی فرزند بلافصل امام زمان باش. مگر ما وظیفه داریم از فرزند امام زمان اطاعت کنیم؟ نخیر
أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ
خدا، رسول، دوازده امام، تمام شد
حتی فقیه ، ما مگر نباید از فقیه اطاعت کنیم؟ ازفقیه بماهو فقیه خیر
اگر فقیه حرف خدا و پیامبر را میزند بله
و الّا همین احمدالحسن هم فقیه است چقدرکتاب نوشته،
فتنه ای درست کرد برای خودش چقدر از اطراف و اکناف به او ایمان آوردند
آن فتنه ی بابیه که آن موقع درست کردند الآن هم میخواستند درست کنند
پس ما باید حواسمان باشد که از چه کسی باید اطاعت کنیم.
وقتی آسیب شناسی دستمان باشد متوجه میشوی که مبنای شیعه چیست
ما دیشب تاریخچه ی اینها را گفتیم: این آقا در پانزده، شانزده سالگی بنا به گفته ی خودش به بوشهر میرود میگوید آنجا با علمای بنی اسرائیل محشور شدم یعنی با یهودیها
میگویند مدتها میرفت بالای پشت بام زیر آفتاب با سر برهنه ذکر میگفت
گفتیم ماچنین دستوراتی درشریعتمان نداریم آفتاب بزند به مغزت، مغزت جوش بیاید!
کجای قرآن و روایات چنین دستوری به ما داده شده؟
این آقا بعداً میرود کربلا در درس سید کاظم رشتی
این سید کاظم رشتی را هم باید بشناسیم. این آقا از شیخیه است.
شیخیه که هستند؟ چه نهضتی اند؟ ازدل کجا بیرون آمده اند؟ اخباریون
اخباریون را هم باید بشناسیم این روند را باید ببینیم…
بعضی ازعلما مثلاً مثل آقاسیدجلال الدین آشتیانی رضوان خدا بر ایشان باد می گوید: بابیه ربطی به شیخیه ندارد یعنی مولود شیخیه نیست یعنی خود شیخیه نمیخواستند چنین چیزی بوجود بیاید. بلکه دیگران سوء استفاده کردند
اما باید بررسی کنیم اینها چه اعتقادی داشتند که چنین چیزی زد بیرون؟
سر جانشینی سیدکاظم رشتی اختلاف شد. ایشان هم عالم تراز اول کربلا بود. هیجده نفر از شاگردان ایشان اجتماع کردند روی این آقای سیدعلی محمد شیرازی
مگر اینها درس نخوانده بودند؟ اینها خودشان مجتهد بودند قریب به اجتهاد بودند. چطور میشود این آقا را تأیید کنند؟
اول گفت جانشین سید کاظم رشتی ، بعد گفت من باب امام زمانم
اینها هم شروع کردند تبلیغ کردن
قدیم هم تبلیغات منحصر به منبر بو دنه تلویزیون بود نه رادیو نه فضای مجازی…
اینها هم در بلاد پخش شدند که این آقا باب امام زمان است و هر کس این را انکار کند امام زمان را انکار کرده
مگر ما نمیگوییم از قول رسول اکرم که:
من شهر علمم علی یم در است
هرکس میخواهدبه رسول الله برسدازطریق امیرالمؤمنین است. باب به این معناست
هرکس میخواهدبه امام زمان برسدازاین طریق است وکسی که این راانکارکندامام زمان راانکارکرده
باید ببینیم اصلاً درشیعه چنین چیزی داریم؟ تبلیغات میکردند، برایش کرامات درست میکردند. خیلی ها را با تبلیغات بابی کردند، خیلی ها را با پول خریدند، خیلی ها را با زور وارد بابیّت کردند
درگیریهایی پیش آمد که گفتیم بالای ماذنه اذان گفتند و شهادت دادند که
اشهداَنَّ علی قبل النبیل باب بقیهالله
حاکم فارس که این راشنیدگفت این را دستگیر کنید بیاورید ببینیم این باب امام زمان کیست؟
علما را گفت مجلس گذاشتند با او بحث کردند گیر کرد گفتند اعدامش کنیم؟ گفتند نه این ظاهراً مغزش معیوب است نمیشود اعدامش کرد کسی را اعدام میکنند که عاقل باشد
چهار تاچوب که به او زدندغلط کردن افتاد گفت خدا لعنت کند هر کس مرا باب امام زمان و وکیل امام زمان بداند و…
زندانیش کردند مبلغینش که با او مکاتبه میکردند اعلام کردند آقاکجا و کجا به تو ایمان آورده اند…
بعد گفت من خود مهدی هستم من خود امامم
یک کتابی هم نوشت به نام بیان، پر ازغلط املایی و غلط ادبیاتی و محتوایی و… گفت هر چه کتاب غیر از کتاب من هست باید نابود شود
ادعای مهدویت…
مگر اینها عقل نداشتند؟ من به بقیه کار ندارم این هیجده نفر، احتمالا نفوذی بودند
یک نفر را که میخواهند بالا ببرند خود بخود که بالا نمیرود چند نفری در حوزه می آیند یکی شان که بالا میرود بقیه او را حمایت میکنند
عوام الناس هم وقتی میبینند هیجده نفر از علما میگویند این باب امام زمان است به او ایمان می آورند
در اروپا هم چنین نقشه ای کشیده بودند یعنی نقشه سراسری بود
بعد که زمان امیرکبیر شد و بابیها شروع کردند به قتل و غارت کردن، دید که اوضاع مملکت به هم ریخته، بعدهم که ادعای پیامبری کرد
امیرکبیر مجلسی گذاشت به علما گفت تکلیف این را مشخص کنید مجلس گذاشتند
علی محمد باب گفت: وقت آن نرسیده است شما هوی را پشت سر بیندازید و پیرو من شوید؟ این کتاب من است که برمن وحی شده است من پیامبر جدید هستم پیامبر شما برایتان یک کتاب قرآن را آورد این هم کتاب من است
گفتند آقا اگر تو پیغمبری این غلط ها چیست که درکتابت هست؟ گفت من نمیدانم فرشته ی وحی الهام میکند من مینویسم
یعنی غلطهایش گردن فرشته ی وحی است
حکم اعدام صادر شد. او را اعدام کردند
دو نفر از مبلغانش حسینعلی نوری و یحیی که مال نور مازندران بودند ملقب به صبح ازل…
گفتیم الآن هم روستاهای اطراف دماوند پر از بهائی است،
پر از یهودی است یهودیها از قدیم هم بوده اند
ای دیوسفیدپای دربند
ای گنبدگیتی ای دماوند
دیو است دیو سفید پای دربند
چرا میگویند دیو؟ فردوسی در داستان ضحاک میگوید ضحاک در آنجا زندانی میشود و در آخر الزمان یک روزی بیرون می آید
و ضحاک را هم شیطان از بیت المقدس می آید و شانه های او را میبوسد یعنی اشاره میکند به یهودی بودن دماوند
شهر نور هم که مال آنجا و نزدیک آنجاست پس بعید نیست یهودی باشند
این آقا و برادرش ادعا میکنند ما جانشینان بابیم و… بهائی هاجمع میشوند، اعلام میکنند زمان فسخ اسلام است، اسلام دیگر دوره اش تمام شده، باید احکام جدید بیاید. احکام جدید می آورند
بین خودشان دعوا میشود بکش بکش…
نقشه ی قتل ناصرالدین شاه را میکشند. ترور نافرجام میماند و عده ای ازبهائی ها کشته میشوند
سفارت روسیه به بهاءالله پناه میدهد. شاه مملکت را میخواسته بکشد، روس به او پناه میدهد میگوید دست به این بزنی اعلام جنگ با روس است
بعدهم اینها را میفرستند عراق (بغداد) آنجا هم دو تا برادر با هم دعوا و بزن و بکش و…
بعد از بهاءالله که پیروانش بهائی هستند، پسرش عباس افندی جانشین میشود. او هم شروع میکند به جاسوسی کردن برای انگلیس و پایه گذاری کردن اسرائیل
او هم وقتی مرگش فرا میرسد پسر نداشت. نوه ی دختری خودش را که شوقی افندی بود، یک آدم بد کاره بود… که وقتی این شد رئیس خیلی ازبهائی ها برگشتند. گفتنداین جوانک عیّاش… ازبهائیت زدندبیرون. او را جانشین ایشان کردند. او هم عقیم بود تاپیر شد بچه دار نشد. اوهم وقتی مرد زنش با چند نفر آمدند آن بیت العدل و اینها را اداره کردند
یعنی یک تشکیلات سیاسی که دست یهود در آن بود
میخواست یک دین جدیدی درست کند. احکام آوردند. کتاب آوردند…
امشب میخواهیم ببینیم آن ریشه ها چه بود؛ یعنی از کربلا چطوری ازحوزه ی درس سید کاظم رشتی چنین چیزی بیرون میزند
سید کاظم رشتی شیخیه بود
شیخیه که هستند؟ شیخیه پیروان شیخ احمد احصائی هستند
شیخ احمد احصائی کیست؟ ایشان یک فردی بود از الاحصاءِعربستان که به گفته ی خودش چهار نسل قبلش شیعه شده بودند یعنی چهار نسل به قبل …ایشان در سن بیست سالگی به عتبات می آید. شروع به درس خواندن میکند. درسلک اخباریون درمی آید
اخباریون که هستند؟ ریشه را بگوییم.
درحوزه های علمیه برای استخراج فقه و مبانی دینی دو تا نحله داریم: یکی اصولیون ویکی اخباریون
اصولیها چه میگویند؟ میگویند ما برای دین چند تا منبع داریم. یکی قرآن است، یکی احادیث صحیح السنداست و یکی عقل.
حالا اجماع و اینها هم هست
اینها منبع فهم دین هستند که ما بفهمیم حلال و حراممان چیست.
در مقابل اینها اخباریون هستند
اخباریون چه میگویند؟ میگویند عقل چهکاره است که بخواهد حلال و حرام را تشخیص بدهد. عقل کیست؟
اخباریون میگویند اخبار
حالا چرا قرآن را نمیگویند؟
میگویند عقل در حدی نیست که بخواهد قرآن را بفهمد. قرآن را هم با اخبار و احادیث میشود فهمید
عقل شما در حدی نیست که بگوید فلان حدیث غلط است یا درست است
راست میگویند روایت داریم که فرمود: هر حدیثی که از ما به شما رسید انکارش نکنید که انکار آن انکار ما و انکار خدا و رسول است
میگویند بفرما شما عقلت نمیرسد نباید انکار کنی
حدیثش هم مستند است شیخ صدوق در معانی الاخبار روایت کرده
اما اگر نخواهی عقل را بکار بگیری حدیث را هم نمیفهمی
آنکه میفرماید حدیث از ما به شما رسید، امام آن زمان بوده میگوید اگر از امام صادق یک نفر آمد یکچیزی به تو گفت میدانی حرف امام صادق است، اگر عقلت نرسید انکار نکن بگو من نمیدانم؛ اما اینکه من نمیدانم اصلاً این گفته، گفتهی امام صادق هست یا نیست
ببینید بحث دوتاست: شما میدانید حدیثی گفتهی امام است، نمیفهمی بگو من نمیفهمم. خدا و رسول بهتر میدانند
اما یک موقع یک کلامی در کتابی نوشتهشده آیا این را پیامبر گفته؟ آیا واقعاً پیامبر چنین چیزی گفته؟ باید عقلم را بکار بیندازم
در خود روایات ما هست که روایات جعلی وجود دارد
اخباریون اینها را قبول ندارند. جمیع اخبار را به چشم قبول نگاه میکنند
برای عقل هیچ وقعی قائل نیستند که اینطوری مشکل پیش میآید
احادیثی داریم که اسرائیلی هستند، احادیثی داریم مجعولاند، احادیثی داریم که فهم میخواهد تا بفهمی اصلاً مال چه موقعیتی و مال کجا بوده
ما نمیگوییم عقل حلال و حرام را مشخص کند. حلال و حرام را خدا مشخص میکند
اما عقل ما میفهمد که این روایت با این آیه چطور جور درمیآید
تا این حد را که نمیشود انکار کرد.
این دعوای بین اصولیها و اخباریها است که الآن نمیخواهیم به آن بپردازیم
ولی در تاریخ چنین حرکتی بود. در اهل سنت هم هست؛ که به آنها سلفی میگویند
سلفیها (غیر سلفی تکفیریها) سلفی انواع و اقسام دارد: صوفی سلفی داریم سلفی تکفیری داریم
همان اخباریون شیعهاند
الآن هم حوزههای علمیه بیشتر اصولی شدهاند
اخباریون هم هستند اما دیگر مثل قدیم نیستند
این آقای شیخ احمد احصائی آمد درس خواند. فلسفه خواند. در حدیث هم خیلی کارکرد اجازاتی از علما گرفت. اجازهی اجتهاد گرفت
راستش من خودم کتابهای شیخ احمد احصائی را نخواندهام لذا خودم نمیتوانم نقد کنم بگویم ایشان چطور بوده
اما نظریات علما را در مورد ایشان میگویم که علما در مورد ایشان و کتابهای ایشان چه گفتهاند
یک مورد علامهی تهرانی از قول شاگرد آقا سید علی قاضی نقل میکند که میگوید یکبار به آقای قاضی گفتم آقا شیخیه چه اشکالی دارند؟ شیخیه شیعه هستند، اهل حدیثاند، فقهایشان مثل ماست ، همهچیزشان مثل ماست. ما چرا کتابهای ایشان را نخوانیم؟
میگوید آقای قاضی فرمود: فردا شرح زیارت جامعهی احصائی را بیاور
گفت این کتاب را بردم گفت بازکن بخوان میگوید باز کردم حدود یک ساعت خواندم
بعد آقای قاضی فرمود فهمیدی؟ ببین اینجا اصلاً یک جا صحبت از خدا نمیکند. همهاش صحبت از ائمه است
خب حالا خواسته در مورد ائمه حرف بزند
(فرمود) نه مسئله اینکه توحیدش اشکال دارد
این آقا میگوید اسماء و صفات غیر ذاتاند
بعد اسماء که هستند؟ ائمهاند
اسماء در عالم تجلی کردهاند؛ یعنی ائمه در عالم تجلی کردهاند و ائمه همهکارهی عالماند و خدا اصلاً یک چیز تافتهی جدا بافته برای خودش است
اصلاً این آقا اهل توحید نیست
این یک مطلب که آقای قاضی میگوید کتابهای ایشان را نخوانید با اینکه ادبیات خیلی زیبایی هم دارد
من بعضی کتابهای دیگر شیخیه را خواندهام. ادبیات خیلی فصیحی دارند آدم وقتی میخواند لذت میبرد
مطلب دیگر این است که ایشان قائل به عالمی است به نام حور قلیا
این عالم چه عالمی است؟ میگوید یک عالمی مثلاً بین عالم مثال و عالم دنیاست. بعد قائل است که امام زمان در آن عالم است. پس یعنی امام زمان در این دنیا نیست
این خودش یکی از مشکلات اساسی است
ایشان با شهید ثالث مرحوم برغانی جلساتی داشته اند که در آن جلسه بحث بالا میگیرد و دیگران دخالت میکنند
مرحوم برغانی میگوید یک جلسهای تشکیل بدهیم خودمان باهم بنشینیم بحث کنیم
ظاهراً بحث در مورد معاد بوده اما بعد از آن جلسه برغانی که مجتهد است و بعداً هم که در جریان بابیه او را کشتند، برگشت حکم تکفیر شیخ احمد احصائی را اعلام کرد. گفت این کافر است
برغانی مجتهد بوده آدم کمی نیست چه میشنود از این آقا که حکم تکفیر برایش صادر میکند
یکی از چیزهای دیگر هم که بود، شیخ احمد احصائی میگفت من اهل مکاشفاتم
میگویند بعضی جاها که گیر میکرده میگفت در مکاشفه به ما اینطور گفتند
و یک بار به چند نفر میگوید من وقتی حرم میروم و سلام میکنم آقا جواب مرا میدهد. بیایید برویم ببینیم
میروند سلام میکند. برمیگردد میگوید شنیدید؟ میگویند نه آقا ما نشنیدیم میگوید آقاسلام داد
حالا در دل خودش چیزی میشنیده، میگذاشته به پای سلام امام
میگویند در بعضی ازنوشته هایش هم علناً میگوید: سمعت عن الحجه خودم از امام زمان شنیدم
این باب که باز بشود هر فلانی پا میشود میگوید سَمعتُ عن الحجه
مگر در روایت نداریم که در آخرین نامه ی حضرت که فرمود تا قبل ازخروج سفیانی هرکس ادعای مشاهده کند کذاب است
بعد تو چطور میگویی سمعت عن الحجه؟
اینها را گفتیم که بدانیم این شخصیت چطور آدمی است
که بعد برغانی خیلی با این دشمنی کرد دیگران را هم علیه او شوراند معلوم میشود که کار خیلی بیخ داشته
این آقا دیگر از اعتبار افتاد
یکی ازچیزهایی که میگویند فقط ایشان مطرح کرده (بقیه پرورش داده اند) بحث رکن رابع است
رکن رابع چیست؟
اصول دین ما: اول توحید، دوم نبوت، سوم امامت، چهارم عدالت و پنجم معاد
اصول دین یعنی چه؟ یعنی کسی که این اصول را باور داشته باشد مسلمان و شیعه است
این آقا و پیروانش مخصوصاً شیخیه ی کرمانیه قائلند دین چهار رکن دارد نه پنج تا
اول رکن توحید، دوم رکن نبوت ، سوم رکن امامت و چهارم رکن رابع
رکن رابع چیست؟ میگوید شیعه ی کامل
شیعه ی کامل چیست؟ میگوید شیعه ی کامل در هر عصر یک نفراست که این میشود باب امام زمان که مردم بوسیله ی او با امام زمان ارتباط دارند و جزءِ اصول دین است
کسانیکه اصول دین را انکار کند چه میشود؟ از دین خارج میشود
حالا این شیعه ی کامل چه کسی است؟ اینجا مشکل پیش می آید
کسی که این را انکار کند از دین خارج میشود، این را اصلاً از کجا آوردی؟ آن دو تا اصل دیگر معاد و عدل را چه کردی؟ میگوید آنها در قرآن هست. اگر کسی به اینها اعتقاد دارد به آنها هم اعتقاد دارد
خب خیلی چیزهای دیگری هم در قرآن هست
این رکن رابع یک شیعه ی کامل
یعنی یک مجتهدی هست که این باب امام زمان است، بایدبگردیداوراپیداکنید
سیدکاظم رشتی که شاگرداحصائی است این مباحث رامطرح کرده که یکی باب امام زمان است ، رکن رابع است، اصلاًجزءِ اصول دین است
حالا چقدر مباحث دیگر هم هست
احادیثش را بخوانم شماهم باور کنید
حدیث داریم: و اما من کان من الفقهاء، صائنا لنفسه، حافظه لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه
هرکدام ازفقهای شیعه مخالف هوای نفس بود، مطیع امر مولا بود، بایدعوام از او تقلید کنند
پس یک نفر هست که باید…
حدیث بعدی توقیعات امام عصراست:
اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواهِ حَدیثِنا
درحوادثی که اتفاق می افتد به راویان حدیث ما مراجعه کنید
فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ
آنهاحجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم
حجت امام زمان را انکار کنی آیا امام زمان را انکار کرده ای یا نه؟ بله
اولاً این حدیثی که شهرت هم پیدا کرده: من کان من الفقها…
این ازبیخ مجعول است چون من سندش را پیدا کردم بررسی کردم میرسد به تفسیر منسوب به امام حسن عسکری
که حضرت آقا از قول علامه ی شعرانی آورده اند که این کتاب اصلاً ازبیخ مجعول است. نه اینکه حدیث موضوعی در آن هست. اصلاً این کتاب از بیخ موضوعی است
حتی آقاجان میفرماید علامه ی شعرانی که پیش ایشان تفسیر مجمع البیان را میخواندیم نظریات مفسرین را می آورده، آخر تفسیر میگوید علامه ی شعرانی فرمود دیدید در این تفسیر یک کلمه از آن تفسیر منسوب به امام حسن عسکری چیزی نیاورده. چون اصلاً آن تفسیر را قبول نداشته
چقدر غلطهای تاریخی در آن تفسیر هست. مطالبش هم یک جوری است که بخوانید میخندید یعنی کسی که حدیث شناس باشد میفهمد اینها همه بافتنی است
امااین حدیث دوم: اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواهِ حَدیثِنا؛ شیخ صدوق روایت کرده. درسند این حدیث دو سه تا مجهول وجود دارد
اولاً ظاهراً این پاسخ نامه ی حضرت در زمان غیبت صغری بوده که یک نفر سؤالاتی کرده بوده و حضرت جواب داده
بعضیها این حدیث را اینطور ترجمه میکنند: اما حوادثی که واقع شده که تو از من پرسیدی فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواهِ حَدیثِنا در این زمینه از راویان حدیث ما سؤال کن
اصلاً ربطی به آینده ندارد
حالا بعضیها میگویند این مربوط به آینده است که درآینده اگر مطالبی پیش آمد به چه کسی مراجعه کنید؟ به راویان حدیث ما که آنها حجت من برشما هستند
سؤال: چرا امام نفرمود فَرَجَعَ فیها الی الفُقها؟
این مگر بهتر نبود؟ جواب نخیر فقیه دین شناس است
راوی حدیث کسی است که حرف امام صادق و حرف پیامبر و اینها را به ما میگوید
فقیه کیست؟ فقیه خیلی وقتها نظر خودش را میگوید
بین این دو تا خیلی فرق است
اصلاً ما بعد از غیبت امام کسی را داریم که بگوییم این جانشین و نائب امام است؟ بعد از غیبت امام رابطه ی شیعه با امام قطع است حضرت هیچ نائبی هم ندارد نه خاص نه عام
پس نوّاب اربعه چیستند؟ آنها سفرای حضرت بودند
اصلا اصطلاح نائب بعداً درست شده. آنها وکیل حضرت بودند که نامه ی حضرت را بدست اشخاص میرساندند اصلا امام جانشین ندارد
اما اینها آمدند به این وسیله برای امام جانشین درست کنند
این جانشین درست کردن یک اشکال دارد، و یک مشکل!
اشکالش چیست؟ اشکالش همانی است که در مسیحیت پیش آمد
در مسیحیت چه پیش آمد؟ چه کسی مسیحیت را منحرف کرد قبلاً بحث کردیم که شخصی به نام پولس که یهودی بود آمد مسیحیت ساختگی را شکل داد
بعد در رأس مسیحیت چه قرار دادند؟ پاپ
پاپ نماینده ی عیسی مسیح است هر چه پاپ بگوید حرف عیسی مسیح است. انکار پاپ انکار حضرت عیسی است
این پاپ را چه کسی مشخص میکند؟ یهودیها بطور مخفیانه می آیند در حوزه های علمیه ی مسیحیت رشد میکنند، می بالند، بالا می آیند. یکی شان را بعنوان پاپ انتخاب میکنند
یعنی جامعه ی مسیحی میشود در تحت فرمان یهودیها. چون او آن بالاست ، دستور میدهد
حالا چه میشود؟ درطول تاریخ نگاه کنیم چه شد
جنگهای صلیبی بین مسیحیان و مسلمانها که دویست سال طول کشید، به فرمان چه کسی بود؟ جناب پاپ
دستور داد بروید اورشلیم را بگیرید. اورشلیم دست مسلمانها بود. مسیحیها و یهودیها و همه می آمدند برای عبادت
گفت هر کس خودش را به اورشلیم برساند هر گناهی میکرده پاک میشود
اینها هم از اروپا راه افتادند. در مسیر میزدند، میکشتند، تجاوز میکردند… تا برسند به اورشلیم. اگرچه مخالف کتاب خدا بود
پس فقیه هر چه بگوید اگر مخالف حرف خدا بگوید من بگویم چشم!؟ نمیشود
ما وظیفه داریم از خدا، رسول و امام اطاعت کنیم و اِلّا یادت برود، گیر همین احمدالحسن می افتی که برای خودش عالم درجه یک است کلی کتاب نوشته ادعا میکند سید هم که هست
این اشکالش بود که اگر بگوییم رکن رابع ، اگر بگوییم جانشین امام زمان چه اشکالی پیش می آید
اما گفتیم یک مشکل دارد. این را خوب دقت کنید چون این یکی از مبانی تشیع است
اختلاف شیعه و سنی در چیست؟
اختلاف شیعه و سنی عمده اش سر یک چیز است سر بحث امامت بعد از رسول الله است.
اختلاف مبنایی چیست این است که اهل سنت میگویند در سقیفه ی بنی ساعده صحابه نشسته اند فلانی را بعنوان خلیفه انتخاب کرده اند
شیعه ها چه میگویند؟ میگویند خلیفه ی رسول الله باید معصوم باشد. اگر معصوم نباشد، چون خداوند گفته أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ، این اولی الامر اگر معصوم نباشد و به ما یک دستور خلاف بدهد باید گوش کنیم یا نکنیم؟ اگرگوش کنیم خلاف حرف خداست. اگر گوش نکنیم که خدا گفته اطاعت کنید
پس اولی الامر نمیتواند غیر معصوم باشد
از امام سجاد هم در معانی الاخبار روایت داریم میفرماید: امام نمیباشد مگر معصوم و معصوم علامتی ندارد تاشناخته شود
شما از کجا میخواهی بفهمی کسی عصمت دارد یا ندارد مگر میشود فهمید؟ نه
آیت الله العظمی فلانی عصمت دارد؟ از کجایش معلوم است؟ توچه میدانی درخلوت خودش چه میکند؟ توچه میدانی در قلبش چه میگذرد؟
وَالمعصوم لایَکونَ اِلّامَنصوصا
معصوم را نمیشود شناخت مگر از نص. نصّ پیامبر؛ یعنی پیامبر معرفی کرده باشد
چون ما که خودمان عصمت نداریم که بخواهیم عصمت کسی را تشخیص بدهیم
لذا میگوییم پیامبر ما در غدیر خم حضرت علی را برای امامتش نص قرارداد
این مبنای ماست: که امام را نمیشود تشخیص داد مگر به نص پیامبر
و اِلّاسقیفه ی بنی ساعده میشود و بعد از آنها هم به چه کسانی میرسد؟ معاویه و یزید و اینها میشوند خلیفه
اهل سنت چرا چهار تا خلیفه قائلند؟ چون بعدش معاویه و یزید و… اینها را خلیفه ی پیامبر بدانیم؟
گفتند همین چهار تا خلیفه اند
مشکل چیست؟ رکن رابع، جانشین امام زمان را چه کسی میخواهد انتخاب کند؟
شما مگر نمیگویید جانشین امام زمان؟ جانشین امام زمان را خودش میخواهد انتخاب کند یا دیگران؟ خود امام که غائب است. پس دیگران باید انتخاب کنند؟ دیگران که میشود همان سقیفه ی بنی ساعده میشود همان کار یهودیها که جمع میشوند یک نفر را بلند میکنند بالا.
مگر نیامدند علی محمد باب را گفتند این باب امام زمان است. همین شد دیگر، سقیفه ی بنی ساعده تکرارشد
بعد هم گفتند کسی که این را قبول نکند امام زمان را قبول نکرده، از اسلام خارج شده. میزدند میکشتند
یک آقایی میگفت در روستای ما بهائیها آن موقعی که قدرت داشتند بلاهایی سر مسلمانها آوردند که نمیتوانم بالای منبر بگویم
نماینده انتخاب کنیم برای امام زمان؟ امام درغیبت است ، هیچ واسطه ای هم ندارد
پس این را حواسمان باشد که از چه جناحی به ما حمله شده؛ که احمدالحسن ها نتوانند سر بلند کنند دوباره ادعای نیابت و پسر امام زمان بودن کنند. ادعاهایی که بعداً بیچاره کنند
دیشب گفتم در مسبحیت پروتستان، مسیحی ها چه بلاهایی سر اینها آوردند
مسیحیها منتظر ماشیح هستند میگویند مسیح رجوع میکند. مثل ما که منتظر امام زمان هستیم
یکی از علمای مسیحی گفت من حساب کردم، رجعت مسیح را بدست آوردم
چه سالی رجعت میکند؟ همان سالی که علی محمد باب ادعا کرد، ادعای امامت کرد. ماهش فلان ماه، روزش فلان روز
میگویند در میان پرتستانها آشوبی راه افتاد. عده ای که شرابخوار بودند شرابخواری را کنار گذاشتند گفتند مسیح میخواهد بیاید. آنهایی که میخواستند اعتراف کنند رفتند اعتراف کردند. چون آنها باید به گناهانشان اعتراف یک عده رفتند شروع کردند اعتراف کردند
محصولاتشان را جمع نمیکردند میگفتند مسیح دارد می آید
غوغایی به پاکردند. بعد اینها منتظر شدند، منتظرشدند…
روز موعود فرارسید. امروز مسیح می آید…شب شد نیامد
یک نکته: منکرترین و کافرترین افراد کسانی هستند که خیلی امیدوارند و امیدشان ناامید میشود
یعنی به این طریق مسیحیت پروتستان را نابود کردند. گفتند اصلاً منتظر چه هستید؟
طرف دلزده میشود. فکرکن مثلاً همه ی علما بگویند فردا امام زمان می آید. دیگر همه جمع بشویم سینه بزنیم.
فردا بشود و نیاید. شما نسبت به امام زمان دلسرد نمیشوی؟
عزیزان این نکته را درپرانتز بگویم حضرت آقا فرمودند: ظهور امام زمان از اسرار الهی است
تا یک نشانه ای می آید نگویید الآن امام زمان می آید، این نشانه ی ظهور است. هیچ کس خبر ندارد
از زبان هر عالمی شنیدی که گفت دو سال دیگر حضرت می آید، سه سال دیگر، ده سال دیگرمی آید… بگودروغ میگوید. روایت میگوید: هرکس برای فرج وقت تعیین کرد نترسید انکارش کنید. بگویید غلط کردی تو
عصر ظهور و… صد سال دیگر هم شاید بگذرد و امام نیاید. گول این حرفها را نخورید که یک عده ای دارند آشوب درست میکنند آی ظهور نزدیک است
پس آقا حواسمان باشد از قرآن و اهل بیت جدا نشویم
این انحرافات، یعنی کسی را بت قرار ندهیم کسی را وسیله قرار ندهیم که اگر این را قبول نکنی امام زمان را انکارکرده ای.چنین چیزی نداریم قرآن و اهل بیت را بچسب
فرمود زمانی می آید که پرچمهایی بلند میشود که معلوم نیست کدام به کدام است. گفت چه کنیم؟ فرمود بچسبید به اهل بیت پیامبر. بچسبید به همانی که اول میدانستید. همان