ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۳-۱۲-۱۹ تفسیر سوره یوسف ع جلسه ۵

((بسم الله الرحمن الرحیم))

🌛تفسیر قرآن در ماه مبارک رمضان 🌜

🤲🏻خدایا توفیقی ده ما را که در مورد قرآن تو کوتاهی نکنیم و سهم و بهرهٔ ما را از قرآنت بیش از این قرار ده.

((وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ))

یکشنبه، ۱۴۰۳/۱۲/۱۹، جلسه (۵)

🧿موضوع: تفسیر سوره یوسف (آیات ۱۶ الی ۲۱)

🌹این سوره تاویلش در مورد امام عصر عج است.

🕋یوسف

وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یبْکونَ

وشبان گاه گریه کنان نزد پدر آمدند. (۱۶)

⤴️ در این آیه فرموده شد برادران شبانگاه نزد پدر آمدند، چرا شب برگشتند؟! چون وقت جستجو تمام شده باشد که وقت گشتن نباشد و برای اینکه آنها چوپان بودند و تمام بیابان را می‌شناختند لذا تا آنجا که می‌توانستند دور شده بودند و یوسف را از کنعان دور کرده بودند و طبیعی است تا برگردند شب می‌شود.

🖋 در حالی که گریه کنان می‌آمدند، چرا در حال گریه می‌آمدند؟ چون گریه احساسات انسان را برانگیخته می‌کند، پس خیلی از گریه‌ها به خاطر مظلومیت نیست، در اخبار دارد معاویه ملعون وقتی خبر شهادت علی علیه السلام را شنید گریه کرد (درحالیکه خودش امام را ترور کرده بود)

🖋 گریه‌ای که از خوف خدا باشد فضیلت دارد و این‌ها گریه‌شان از روی نقشه بود.

🕋یوسف

قَالُوا یا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکنَا یوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کنَّا صَادِقِینَ

گفتند: ای پدر! ما یوسف را در کنار بار و کالای خود نهادیم و برای مسابقه رفتیم; پس گرگ، او را خورد و تو به ما ایمان نخواهی آورد اگرچه راست بگوییم!(۱۷)

⤴️ مگر پیامبر باید ایمان داشته باشد به کسی؟

در صفات رسول خدا آمده:

سوره توبه، آیه ۶۱

وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یؤْذُونَ النَّبِی وَیقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَکمْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ…

و از منافقان کسانی هستند که همواره پیامبر را آزار می‌دهند، و می گویند: او گوش است. بگو: او گوش خوبی است، به خدا ایمان دارد و به مؤمنان ایمان دارد…

🖋عده‌ای می گویند او گوش است یعنی هر چه هرکسی می‌گوید قبول می‌کند و می‌گوید باشد.

قرآن می‌گوید گوش خوبی است و حرف مؤمنین را می‌پذیرد چون قبولشان دارد، باید حرف برادر مؤمن خود را قبول داشته باشیم، همانطور که به خدا و رسول خدا ایمان داریم و حرف انها را قبول داریم.

🖋 رسول خدا به مؤمنین ایمان دارد.

❗نکته: در اینجا اسم گرگ آمده است ولی خودش حضور ندارد و اینها گناه را گردن گرگ می‌اندازند، برعکس سگ اصحاب کهف که در آن داستان خودش حضور دارد.

❗نکته: معمولاً اتهام می‌رود طرف کسی که خلافکار است لذا گناه را گردن گرگ می‌اندازند در حالی که اینجا بی‌گناه است.

و برادران حضرت یوسف ظالم‌اند پس این‌ها مؤمن نیستند که اگر مؤمن بودند حضرت یعقوب علیه السلام به این‌ها ایمان داشت زیرا رسولان الهی به مؤمنان مؤمن هستند.

⬅️روایت: مؤمن کسی است که مردم از دست و زبان او در امان‌اند.

🖋در مورد مسلمان می‌فرماید:

مسلمان، کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در سلامت باشند.

ولی در مورد مؤمن فرمود در امان هستند.

🖋در اینجا صفت صدق را در کنار مؤمن گذاشت.

🕋یوسف

وَجَاءُوا عَلَیٰ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکمْ أَنفُسُکمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَیٰ مَا تَصِفُونَ

و خونی دروغین بر پیراهنش آوردند گفت: چنین نیست که می گویید، بلکه نفس شما کاری را در نظرتان آراست، پس صبری نیکو; و خداست که بر آنچه شما شرح می‌دهید از او یاری خواسته می‌شود. (۱۸)

⤴️در داستان حضرت یوسف ۶ بار کلمه قمیص یعنی پیراهن آمده است که دیگر در هیچ سوره‌ای نیامده.

❗نکته: در هر سوره‌ای از سور قرآن کلماتی آمده است که در سوره‌های دیگر نیست.

مثلاً کلمه کوثر هیچ جا نیست و فقط در سوره کوثر است، الصمد فقط در سوره توحید است.

🖋در این داستان سه نوع پیراهن از حضرت یوسفعلیهالسلام ذکر شده:

۱- پیراهنی که برادرانش دریدند و با خون دروغین آغشته کردند.

۲- پیراهن دوم آن بود که زلیخا از پشت پاره کرد.

۳- پیراهن سوم برای شفای حضرت یعقوب فرستاده شد.

🖊در این‌ها رمزی وجود دارد:

پیراهن اول از روی غضب دریده شد (غضب برادران) وپیراهن دوم از روی شهوت پاره شد (زلیخا) و پیراهن سوم شفابخش شد.

یعنی باید شهوت و غضب را کنترل کنید که شفابخش و الهی بشوید.

🖋 تأویل این سوره امام عصر است و این سه تا پیراهن چطور به امام عصر ارتباط پیدا می‌کند؟

 

۱- پیراهن اول غیبت صغری

۲- پیراهن دوم غیبت کبری

۳- پیراهن سوم که شفابخش است ظهور حضرت مولاست انشالله.

🖋 حضرت یعقوب به صراحت نگفت دروغ می‌گویید و گفت چه گرگ مهربانی بوده که یوسف را خورده و پیراهن او را نخورده است، ولی به این‌ها نگفت شما دروغ می‌گویید گفت نفستان برای شما امری را آراسته.

🖋فصبر جمیل، سه جور صبر داریم اول صبر بر مصیبت دوم صبر بر معصیت و سوم صبر بر طاعت، در اینجا صبر بر مصیبت است.

🖋وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.

🖋 تفاوت بین صبر جمیل و صبر غیر جمیل؟!!!

روایت است در صبر جمیل شکایت به مخلوق نمی‌شود همچنان که حضرت یعقوب گفت من حزن و اندوه خود را به خدا شکایت می‌برم.

🖋چرا حضرت یعقوب علیه السلام با برادران دعوا نکرد و گلایه نکرد؟

در مصیبت انسان از نزدیکان خود کمک می‌خواهد و نزدیک‌ترین افراد به حضرت یعقوب پسرانش بودند که این‌ها دشمن یوسف او بودند، و جز صبر هیچ کاری نمی‌توانست بکند.

با چه کسی در بیفتد وقتی هیچ پشتوانه‌ای ندارد؟

و همین مسئله در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام پیش آمد که وقتی غصب خلافت شد امیرالمؤمنین سکوت کرد، در خطبه شقشقیه آمده است که امیرالمؤمنین دست به شمشیر نبرد و جز افراد خانواده خود کسی را نداشت و خانم فاطمه زهرا به میدان می‌رفت و این جنگ سرد بود زیرا کسی روی زن شمشیر نمی‌کشید.

🖊در داستان هابیل و قابیل وقتی قابیل برادر خود را کشت بعد پشیمان شد و گفت چرا برادر خود را کشتم؟

نفس گاهی یک چیزهایی را برای طرف زینت می‌کند که بعداً طرف از عمل خودش پشیمان می‌شود که چه کردم من.

🖋 رسول خدا در غدیر خم زمانی که می‌خواست امیرالمؤمنین را معرفی کند انقدر منافق در اطرافش بود که خداوند فرمود اگر ابلاغ نکنی و به مردم نگویی رسالت خود را ابلاغ نکرده‌ای و بعد فرمود خدا تو را حفظ می‌کند از مردم ووو…

(یعصمک من الناس)

🖋 چون مکه پر از منافق بود رسول الله امیرالمؤمنین را در آنجا معرفی نکرد و مردم را در صحرایی نگهداشت بنام غدیر خم و آنها را در عمل انجام شده قرار داد و البته در آخر هم رسول الله بدست همان منافقان مسموم شد و از دنیا رفت.

🖋 اینجا اوج تنهایی حضرت یعقوب است را می‌رساند.

🕋یوسف

وَجَاءَتْ سَیارَهٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَیٰ دَلْوَهُ قَالَ یا بُشْرَیٰ هَٰذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَهً وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یعْمَلُونَ

و کاروانی آمد، پس آب آورشان را فرستادند، او دلوش را به چاه انداخت، گفت: مژده! این پسری نورس است! و او را به عنوان کالا [ی تجارت] پنهان کردند; و خدا به آنچه می‌خواستند انجام دهند، دانا بود. (۱۹)

⤴️ داستان می‌آید طرف چاه، چقدر تصویرسازی و تغییر سکانسها زیباست در این آیات قرآن.

🖋وارد کسی بود که تخصص داشت در پیدا کردن چاه آب.

🖋یا بشری… اینجا «یا» برای خطاب نیست برای شدت تعجب است.

⬅️وَقَالَ یا أَسَفَیٰ عَلَیٰ یوسُفَ…

🖋 حضرت موسی علیه السلام زمانی که به دنبال آتش رفت به مقام رسالت رسید، بین حضرت یوسف و حضرت موسی تشابهاتی وجود دارد یکی از تشابهات اینست که حضرت یوسف بنی اسرائیل را به مصر آورد و حضرت موسی این‌ها را نجات داد و از مصر خارجشان کرد و دوم اینست که هر دو طی مسیری به کاخ رفتند و در کاخ رشد کردند.

🖋 این کاروان رفتند به سراغ آب اما یک نوجوانی زیبا از آن بیرون آمد.

🖋 پنهان داشتند او را به عنوان کالا.

⬅️روایت، کسی آمد خدمت امام صادق علیه السلام که ناراحت بود و گفت در خیابان می‌دیدم که حاکم عباسی می‌رفت و اطراف او را خدم و حشم گرفته است و پیش خودم فکر می‌کردم اگر این حکومت دست شما بود و شما خلیفه می‌شدید ما هم در کنار شما به جایی می‌رسیدیم.

حضرت فرمود وای برتو اگر حکومت دست ما بود ما پست‌ترین لباس را می‌پوشیدیم و پست‌ترین غذا را می‌خوردیم و و و… که اگر غیر از این باشد عاقبتش آتش است.

🕋یوسف

وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ وَکانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ

و او را به بهایی ناچیز، درهمی چند خریدند و نسبت به او بی رغبت بودند. (۲۰)

🖊برده فروشان یوسف را از کاروانیان خریدند به بهای اندک زیرا کاروانیان بی رغبت بودند به او.

🖋 در جایی نیامده است که برادران حضرت یوسف او را به بهای اندک به کاروانیان فروختند چون آنها می‌خواستند یوسف به مکانی دور برود که دیده نشود.

🖋نکته:

اولیا خدا نزد مردم بی ارزش‌اند و بهای آنها اندک است چون معرفتی به مقام و ارزش آنها ندارند.

 

🖋جناب حافظ:

/ یار مَفروش به دنیا که بسی سود نکرد

آن که یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود/

🖋جناب سعدی:

ما یوسف خود نمی‌فروشیم

تو سیم سپید خود نگه دار

🖋جناب سعدی:

/دین به دنیا فروشان خرند

یوسف فروشند تا چه خرند/

🖋 در حالی که یوسف در نزد یعقوب حتی از چشمان او هم عزیزتر بود چون حضرت یعقوب چشمان خود را برای حضرت یوسف ازدست داد.

🖋 در بعضی روایات آمده است که قیمت فروش حضرت یوسف با قیمت یک سگ شکاری برابری داشت.

🖊این آیات رفتار مردم با اولیای خدا را بیان می‌کند که از اول قصه اگر دقت کنید یعقوب عاشق یوسف است و قدر او را می‌داند بعد عده‌ای دشمن حضرت یوسف بودند و او را می‌خواستند بکشند بعد افتاد دست کاروانیان که ارزشی برایش قائل نبودند و او را فروختند بعد می افتد به دست زلیخا ووو…

🖊عده‌ای امام را فقط برای دنیای خود می‌خواهند.

🕋یوسف

وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَکرِمِی مَثْوَاهُ عَسَیٰ أَن ینفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَکذَٰلِک مَکنَّا لِیوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَیٰ أَمْرِهِ وَلَٰکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ

آن مرد مصری که یوسف را خرید، به همسرش گفت: جایگاهش را گرامی دار، امید است به ما سودی دهد، یا او را به فرزندی انتخاب کنیم. این گونه یوسف را در سرزمین مصر مکانت بخشیدیم و به او از تعبیر خواب‌ها بیاموزیم; و خدا بر کار خود چیره و غالب است، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. (۲۱)

⤴️ حضرت یوسف مراحلی را طی کرد تا به کاخ مصر رسید.

🖋 عزیز مصر در داستان کم کم و رفته رفته معرفی می‌شود.

🖋 عزیز مصر شخصیت دوم مصر بود که این جمله را درمورد حضرت یوسف می‌گوید.

🖋 اینکه عزیز مصر به بانوی خود گفت جایگاه این را بزرگ بدار که شاید این را فرزند خویش بداریم نشان می‌دهد آنها بچه نداشتند.

🖋 و یکی دیگر از تشابهات حضرت موسی با حضرت یوسف علیه السلام اینست که حضرت موسی توسط مادرش در آب افتاده شد و به دست فرعون و کاخ مصر رسید و در اینجا هم به وسیله کاروانیان حضرت یوسف به دست عزیز مصر رسید و وارد کاخ شد.

🖋در تمام این مراحل زجر کشید و در مسیر ولایت برای پروریده شدن گاهی اولیای خدا تحقیر می‌شوند یا در معرض کتک و یا قتل قرار می‌گیرند ووو…

🖋اینکه می‌فرماید در زمین مکانتش دادیم منظور موقعیت اجتماعی است.

🖋تأویل الاحادیث، یک معنای آن تعبیر رویاست اما یک معنای آن خبر دادن از وقایعی است که می‌خواهد اتفاق بیفتد که این مراتب دارد و امام از تمام جزئیات نظام عالم باخبر است.

⬅️روایت: دو جا خداوند به بندگان خود می‌خندد یکی آنجا که خدا کسی را بخواهد عزیز کند و مردم او را ذلیل کنند مثل حضرت یوسف و یک جا هم خداوند بخواهد کسی را ذلیل کند و مردم بخواهند او را بالا ببرند.

🖋 خداوند بسته به اسباب نیست، خود خداوند سبب ساز است و شما نمی‌توانید خدا را عاجز کنید زیرا خدا غالب است بر امر خویش.

🖊و کسی که صاحب الامر است غالب است.

🖋 اکثر مردم نمی‌دانند که تا خدا نخواهد کاری انجام نمی‌شود، باید این را باور کرد، و آن زمان دیده می‌شود که خدا کافی است. (حَسْبِی اللَّهُ)

🖋 آیا خدا کافی نیست خدایی که غالب است بر امر خویش؟

🖋أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ

🖋می‌فرماید اکثر مردم نمی‌دانند، اکثر در مقابل اقل است و کثیر در مقابل قلیل است. اکثر مردم نمی‌دانند، پس یک اقلی می‌دانند که خدا غالب است بر امر خویش و همه کاره را خدا می‌دانند.

🖋هرچه خدا بخواهد اتفاق می‌افتد نه هرچه مردم بخواهند.

🖊سوره آل عمران

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ ﴿۲۶﴾

بگو: خدایا! ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت می‌دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی، و هر که را خواهی عزت می‌بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می‌کنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی. (۲۶)

🖋 تا اینجا حضرت یوسف وارد کاخ عزیز مصر شده و سالیانی پرورش پیدا می‌کند تا وارد مرحله جوانی خود شود.

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.