۱۴۰۳-۶-۱۸ عیون مسائل نفس جلسه ۳۵۴
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه۱۴۰۳/۶/۱۸/، عیون مسائل نفس، جلسه۳۵۴
️🧿موضوع: عین ۵۵ ((تکامل برزخی))
🖊تکامل برزخی یکی از مباحث مهم در
معرفت نفس و عالم آخرت است؛
🖊برزخ: در لغت به معنی واسطه است.
واسطهٔ بین دو چیز.
در شریعت برزخ عالمی بین دنیا و قیامت است، اما در فلسفه برزخ بین عالم طبیعت و عالم عقول است، یعنی واسطهای بین عالم ماده و عالم مجردات صرفه.
تفاوت در اینست که قیامت در برزخ فلسفی
واقع است یعنی قیامت جزو عوالم برزخی فلسفی است که فلاسفه میگویند عوالم مثالی.
🖊فلاسفه وقتی میگویند برزخ؛ حیطهاش خیلی وسیعتر است از برزخی که در شریعت میگوییم.
بین این دو تا مطلب اشتباه نکنیم؛
🖊برزخ در فلسفه یعنی تمام عوالم مثالی
اما در شریعت برزخ یعنی عالمی که بین دنیا و قیامت واقع است؛
در این عین که صحبت از تکامل برزخی است منظور برزخی است که در شریعت آمده.
دنیا هم ماده دارد هم صورت، عالم عقول نه ماده دارد و نه صورت، برزخ که واسطهٔ بین دنیا و قیامت است فقط دارای صورت است و ماده ندارد.
🕋 وَمِن وَرَائِهِم بَیْزَخٌ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ
🖊از ورای اینها برزخی است تا روزی که بر انگیخته میشوند؛
که در این عالم برزخ تکاملاتی هست.
برزخ خودش عوالمی دارد، راههایی دارد،
مسیرهایی دارد، ایامی دارد، بروز و ظهوراتی دارد
بهشتهایی و جهنمهایی و زندانهایی دارد
که هر چی طرف پاکتر و خوبتر و زلالتر باشد
این مسیر برزخ را سریعتر طی میکند؛
مومن آنطرف میبیند مدتها مسیر برزخ را طی کرده است.
🖊و بی شک تکامل برزخی حق است…
از کجا میگویید؟ از شریعت؛
چون برای کشف حقایق دوتا راه است، یکی راه استدلال و برهان به طریق فلسفه و یا به طریق وحی است.
وحی که میگوییم کشف و شهود هم شامل
میشود و مطمئنترین همان وحی و شهود است.
از این طریق میتوانیم حقایق را بفهمیم
چون گاهی وقت دست استدلال به بعضی از
مطالب نمیرسد.
در بحث معاد ما با استدلال صرف میتوانیم
معاد را اثبات کنیم با دلایلی که برای تجرد نفس
میآوریم که بعد از مرگ ما هستیم.
و میتوانیم جزا و پاداش برزخی و قیامتی را با استدلال از طریق راه اتحاد عاقل به معقول اثبات کنیم.
این که آقاجان حضرت علامه روی بعضی
از مطالب پا فشاری میکند اینست که میخواهد مبنا را درست کند؛
از طریق استدلال شما هر عملی انجام میدهید
عین نفس شما میشود و از نفس شما بیرون
نیست و همان که باتو یکی شده جزای عمل توست.
ما بیشتر از این نمیتوانیم به طریق استدلال صرف حرف بزنیم، زیرا خیلی دست مایه نداریم، تا همین اندازه که عالمی هست و جزایی هم
هست، بقیهاش را شریعت به ما یاد میدهد که
حساب و کتاب هست، تکامل برزخی هست و شفاعت و…
🖊جناب ملاصدرا در اسفار وقتی بحث به معاد میرسد از فلسفه به طرف کلام میرود و مثل متکلمین بحث میکند و متوسل میشود به آیات و روایات چون درمورد معاد صرف استدلال نمیشود خیلی حرف زد!
🖊بی شک تکامل برزخی حق است
و این مطلب خیلی غامض است.
🖊تکامل چیست؟
وقتی شما از قوه به فعل برسید یعنی تکامل یافتهای.
🖊مثال؛ هسته خرما را میکاریم این هسته از قوه میآید به فعلیت میرسد و میشود درخت خرما، حرکت کرد از آن قوهای که داشت به فعلیت رسید.
یا نطفه انسان به فعلیت میرسد کمال پیدا میکند
میشود انسان!
🖊استکمال به تحقق نمیرسد مگر با خروج از
قوه به فعل و این جز با استعداد مادی حاصل
نمیشود…
🖊بحث قوه و فعل:
هر موجودی را که ما نگاه میکنیم یک فعلیتی
دارد و یک قوهای دارد مثلاً یک تکه چوب
فعلیت او آن چوب بودن اوست زیرا شیئت شیء به صورت اوست و آن در حال حاضر
چوب است، اما یک قوهای در آن است که میتواند مثلاً ذغال بشود، ذغال شدن قوهای در درون آن تکه چوب است.
قوه یعنی امکان؛ یک امکانی در آن هست
که به ذغال تبدیل شود.
🖊آن فعلیت یک شانیتی دارد که با شانیت قوه بودن او فرق میکند.
حالا هر موجودی یک قوه و یک فعلیت دارد
اما هر شیئی قوههایی خاص درش وجود دارد.
🖊مثلاً یک سنگ این قوهٔ ذغال شدن کلاً درش وجود ندارد.
حالا وقتی میگوییم قوهای مخصوص در آن هست یعنی این قوه شانیتی دارد که مربوط به مادهاش میشود.
اما آن فعلیت مربوط به صورت شیء است و آن
توانایی و آن قوه مربوط به ماده شیء است.
چوب وقتی ذغال میشود صورتش نابود میشود
و مادهاش میآید تبدیل به ذغال میشود.
🖊حالا موجودی کمالی را پیدا میکند، کمالی بالاتر از کمالی، این تکامل مربوط به صورت اوست یا مادهٔ او؟ مربوط به مادهٔ اوست.
آن ماده است که میآید صورتهای
مختلف به خودش میگیرد؛
کامل شدن مربوط به ماده است.
ماده است که صورتهای کمالی را میپذیرد،
خلع و لبس: یک صورتی را رها میکند یک صورت دیگری را میپذیرد.
یا لبس بعد لبس: کمالی بعد کمالی.
یعنی صورتهای مختلفی را یکی پس از دیگری میپذیرد.
🖊حالا در عالم برزخ که ماده نباشد و صورت
باشد چگونه آنجا تکامل خواهیم داشت؟
باید پای ماده وسط باشد تا صورتهای مختلفی
به خودش بگیرد.
قبلاً بحث کردهایم در مورد عالم مثال و عالم عقول.
عالم مثال صورت دارد اما ماده ندارد.
حرکت استکمالی ندارد؛ حرکت وضعی نه
حرکت استکمالی، حرکتی که خروج از قوه به
فعل باشد.
🖊پس در عالم برزخ استکمال نداریم
پس این تکامل برزخی چه میشود؟!
در عالم مجردات حرکت وجود ندارد
مثلاً ۴=۲×۲ یک معقول است
و حرکت نمیکند ثابت است.
🖊در معقولات حرکت راه ندارد
وقتی حرکت نبود تکامل معنا ندارد!
حدوث و نوپدید معنا ندارد.
🖊پس تکامل برزخی را چگونه باید اثبات کنیم؟
باید پای استعداد ماده وسط باشد تا این به کمال برسد مانند اینجا که عالم حرکت است و همه موجودات در حرکت اند و اصلاً جوهرهٔ این عالم حرکت است:
🕋النمل
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جامده……
ﻭ کوهها ﺭﺍ میبینی [ﻭ] ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ [ﺩﺭ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ] ﺑﻲ ﺣﺮﻛﺖ میپنداری درحالیکه مانند ابرها در حرکت اند….
🖊بلکه اصلاً این عالم به تجدد امثال و به حرکت جوهری، نفسِ حرکت است؛ بحر مسجور است، این عالم دریای جوشان است.
🖊بحث در این که تکامل در برزخ هست
پس عالم برزخ به نحوی وابسته به عالم ماده است.
🖊علامه طباطبایی رضوان الله علیه:
عالم برزخ ادامه زندگی دنیا است
🖊پس ما در عالم برزخ حدوث داریم.
عالم برزخی که ما میگوییم مثل عالم عقول نیست که ثابتات باشد
چطور در بهشت حرکت میکنید؟ راه میروید؟
میوه میخورید؟ آنجا زمان مخصوص خودش را دارد،
پس وقتی زمان وجود دارد حدوث وجود دارد
وقتی زمان بود حرکت هست.
پس استکمال هم میتواند باشد.
🖊در بهشت و جهنم حالات مختلفی برای اهل آنجا وجود دارد که از حالی به حالی در میآیند. از نعمتهای بهشت لذت میبرند، شغل دارند، آب میخورند، البته در جهنم چرک
و خون میخورند و…
🖊روایت: اهل بهشت به زیارت اولیا میروند وقتی بر میگردند آنقدر زیبا و نورانی میشوند
که اهلشان از شدت زیبایی آنهارا نمیشناسند.
پس تغییر حال دارند در حالی که در عالم
عقول و مجردات این حرفها مطرح نیست.
🖊این بحث تغییر و تجدد احوال و افعال اهل بهشت چگونه بدون ماده میسر میشود؟
ابن سینا قائل به عالم مثال نبود و میگفت بعد از دنیا عالم عقول است و بهشت عقلی لذات عقلی وجود دارد. آنها سر جای خودش اما قرآن میفرماید در بهشت خوردن و نوشیدن و… وجود دارد پس دارای حرکتی مخصوص آن عالم است.
آن لذات عقلی که ابن سینا میگوید در بهشت برزخی و قیامتی متمثل میشوند.
حقایق عقلی آنجا ظهور پیدا میکنند.
🖊پس یک مادهای خاص باید باشد در عالم
برزخ تا این حرکتها صورت بگیرد.
به این نتیجه میرسیم بین دنیا و عالم عقول عوالم مثالی وجود دارد که در آنها حرکت و تکامل جریان دارد پس مادهای خاص در آنجا هست مثلاً اسمش را میگذاریم نور یا …
تکامل هست اما مثل تکامل دنیا نیست.
اینجا عالم ماده است و تکامل خیلی سریع است،
خیلی قدر این دنیا را بدانید، این جا خیلی مهم است، این جا میتوانید یک دفعه توبه کنید و مسیر زندگیتان را عوض کنید اما آن عالم حرکت و تکامل خیلی کند است.
در دنیا میتوانید یک دفعه گناهانتان را کنار بگذارید و ترک کنید اما تکامل در برزخ به
این سرعت نیست.
آنجا حرکت کند و تکامل هم کند است.
سالهای برزخی یا قرنهای برزخی طول میکشد
تا یک صفت رذیله از نفس کسی پاک شود.
اما در دنیا سریع برایش تحول ایجاد میشود.
پس تا در دنیا هستید خودتان را بسازید.
🖊مسئله خلود:
یکی از مسائلی که مطرح است اینکه اهل جهنم
تا کی در جهنم میمانند؟!
خلود به معنی ماندن ابدی نیست بلکه به معنی دوام است.
🕋وَمَا هُم بِیَارِجِینَ مِنَ النَّارِ
ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻧﻲ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ.
بعضی گفتند: اینها نمیتوانند خارج شوند
و خارج شونده نیستند؛ بعضی گفتند:
خداوند میتواند خارج کند
🖊دوتا نظریه هست
یکی اینکه در جهنم میمانند اما جهنم برایشان تبدیل به نعیم میشود یعنی عادت میکنند؛ الان بحث اینست که آیا این تکامل برزخی به جایی میانجامد
که عذاب منتفی شود از اهل آتش؟
حالا که تکامل برزخی را قبول کردیم آیا این تکامل باعث میشود همه اهل جهنم را در بر بگیرد و بلآخره به جایی برسد که عذاب برداشته شود ازهمه؟!
🖊 والله ولی التوفیق
خداوند صاحب توفیق است
🖊یک وقتی در خواب میدیدم سر کلاس یا
جلسهای حاج آقایی بود فرمود:
اسم الولی همیشه با امور نیکو میآید
(و هو ولی الحسنات)
خدا ولی حسنات است؛
ولی نیکویی هاست؛
بعد که از خواب بیدار شدم دیدم چه مطلب شیرینی است:
(وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ)
و خدا صالحین را سرپرستی میکند
(الله ولی الذین آمنوا)
خدا ولی کسانی که ایمان میآورند
اسم الولی همیشه با امور نیکو میآید
چون بحث سرپرستی است و خداوند فقط نیکان و مومنان را سرپرستی میکند.
الحمدلله علی الولایه