ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۳-۵-۱۴ شرح عیون جلسه ۳۵۱

بسم الله الرحمن الرحیم

یکشنبه ۱۴۰۳/۵/۱۴، عیون مسائل نفس، جلسه ۳۵۱

موضوع: شرح عین ۵۴ درمورد تناسخ

هرچه تمثل انسان می‌بیند، دارد نفس خود را می‌بیند.

تمام تمثلات قائم به نفس هستند، چه تمثلاتی که خود نفس به وجود می‌آورد و چه کشف‌هایی که از ورای نفس و عالم بالاتر حاصل شود.

تمثل چه در خواب و چه در بیداری باشد ساخته و پرداخته نفس انسان است مثلاً زمانی که خواب می‌بینید به زیارت امام رضا (ع) رفته‌اید و در حرم نماز می‌خوانید یا ذکر می‌گویید این ساخته نفس خودت است که ایمان و اعتقاد تو را صورتگری می‌کند.

این‌ها خوب است و این خواب‌ها را خواب‌های ایمانی یا تمثلات ایمانی می‌گویند.

اما دریافت از عالم ملکوت از سنخ وحی است و فرقش با تمثلات ایمانی زمین تا آسمان است.

علامه حسن‌زاده آملی می‌فرماید: این‌ها هر دو قیام به نفس دارند ولی آن دریافتی که از ورای نفس است از عالم بالاست و خود حقیقت است.

جناب ابن عربی می‌فرماید در کشف حواس خود را جمع کنید که مطلب دریافت شده را دستکاری نکنید.

این را برای چه می‌گوید؟ برای اینکه چه بسا آن حقیقت مخالف آنی باشد که یک عمر در ذهن تو بوده است. زیرا ممکن است ذهن تو خیلی چیزها را خودش برای خودش بپروراند.

مثلاً ممکن است شخصی از نظر شما بسیار پاک و مقدس باشد اما در تمثلی حقیقی ببینی که جایش قعر جهنم است.

ولی بازهم می‌گوییم که تمثلات و خواب‌هایی که ساخته‌ی نفس است داستانش متفاوت است با دریافت حقایق از عالم بالا.

مناسبت‌های ویژه‌ای بین نفس و ملکوت باید ایجاد شود تا نفس بتواند دریافت کند.

باید مناسبت حاصل شود تا افاضه صورت گیرد، یک قاعده داریم: هرجا استعداد حاصل شود افاضه صورت می‌گیرد.

استعدادحاصل شده در انسان‌ها با هم متفاوت است همانطور که نوع تمثلات هم متفاوت است.

بدان که تمثل یاد شده در کتب کلامی به تجسم اعمال تعبیر می‌شود.

تجسم از جسم گرفته شده یعنی اعمال جسمانی می‌شود.

اینکه می‌فرماید اعمال تجسم پیدا می‌کنند منظور این نیست که مانند ماده‌ی طبیعی که در این عالم دنیاست مادی و جسمانی می‌شود بلکه منظور جسم دهری است که روح زمان است.

سه نوع عالم وجود دارد

[۱- عالم زمان ۲- عالم دهر ۳-عالم سرمد]

عالم زمان همین عالم دنیاست که در عالم زمان همه چیز در حرکت است نه بلکه همه چیز حرکت است. در عالم زمان حرکت جوهری ساری است که ملاصدرا می‌فرماید جوهره این عالم حرکت است.

جوهره این عالم حرکت است یعنی چه؟؟!! اصلاً جوهر این عالم حرکت است، مثل این کتاب، آسمان، زمین و همه و همه خودشان حرکت‌اند.

حرکت است که شده این کتاب شده من شده شما.

حرکت تغییر دم به دم است، تغییر و دگرگونی یعنی چیزی چیز دیگر شدن، یعنی گونه دیگر شدن، پس هر چیزی که حرکت می‌کند چیز دیگری می‌شود و دیگر همان قبلی نیست.

این همانی نداریم،• هویت •ثابت در این عالم ماده وجود ندارد.

ولی این عالم یک روح دارد به نام دهر، که باطن این عالم است.

این حرکت و انرژی که معقول است و دم به دم تبدیل به ماده می‌شود از عالم دهر می‌آید.

دهر از طرفی بسته به حرکت است و از طرف دیگر بسته به ثابت است.

بالاتر از دهر سرمد است که نسبت ثابت به ثابت است.

۱- عالم زمان نسبت متحرک به متحرک است.

۲- عالم دهر نسبت متحرک به ثابت است.

۳- عالم سرمد نسبت ثابت به ثابت است یعنی لایتغیر است هیچ حدوث و تغییری

در آن نیست.

همه موجودات این عالم در حرکت‌اند و اصلاً خودشان حرکت هستند.

یک مثال برای حقایقی که حرکت ندارند: (۴=۲×۲)

هیچ وقت تغییر نمی‌کند.

(اجتماع نقیضین محال است)

این‌ها ثابتات هستند.

تغییر و حرکت در آنها راه ندارد. زیرا جزو معقولات هستند و متعلق به عالم عقل‌اند.

این عالم همه حرکت است و هیچ ثباتی در آن نیست.

عالم دهر بین عالم زمان و عالم سرمد است که نسبت ثابت به متغیر است که می‌شود روح زمان.

حالا جسم دهری با جسم زمانی تفاوت‌هایی دارند

علامه حسن زاده املی می‌فرماید: تجسم اعمال فکر نکنید یک جسمی مثل جسم مادی باشد که زمان شامل آن شود و مثلاً پیر شود نه، آنجا اینگونه نیست، پس هرگز احکام زمانی شامل آن جسم نمی‌شود.

نکته: در روایات وقتی گفتند تجسم اعمال

منظور تمثل اعمال است.

روایت:

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:

  • ان المؤمنَ اذا خَرَجَ من قبره خرج منه مِثالٌ من

قبره الی قوله علیه السلام فیقولُ – ای المثال –

: أنا السرورُ الذی کُنتَ تدخَله على أخوانک فی الدنیا

خلقت منه لا بشرک و اونس وحشتک •

ترجمه: وقتی مؤمن از قبرش بیرون رود مثالی از قبرش بیرون می‌آید تا اینکه فرمود:

پس مثال می‌گوید: من سروری هستم که در دلهای برادرانت در دنیا وارد می‌کردی، از آن خلق شدم تا تو را بشارت دهم و وحشت تورا به انس بدل کنم.

آن صورت، هم به او بشارت می‌دهد و هم مونس وی می‌شود؛ پس هر کاری برای هر کسی می‌کنیم برای خودمان انجام می‌دهیم. اگر ناراحتش کنیم یا خوشحالش کنیم یا گذشت کنیم و یا نیکی کنیم نظام عالم آینه است و به خود انسان همان را نشان می‌دهد.

شخصی به محضر آیت الله بهجت رفت و

دستورالعملی خواست، ایشان فرمود:

بدانید هر کاری می‌کنید برای خودتان می‌کنید.

پس آن شخص مثالی برای وی از سرور دیگران ساخته شده است پس اینها به ملکات صالحه‌ای که مؤمن در دنیا کسب کرده بر می‌گردد.

دنیا بازاری است که در آن عده‌ای سود برند

و عده‌ای زیان.

در همین دنیا عده‌ای اولیاء الله می‌شوند

و عده‌ای اعداء الله و عده‌ای این وسط

در رفت و آمدند، یک روز با آن و یک روز با این، این‌ها ول و رها هستند.

سوره نساء

مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ …..

 

همه قائل به تناسخ هستند؛ اما کدام تناسخ؟

بیشتر تناسخ ملکوتی اولی را می گویند.

و اگر چه علامه حسن زاده آملی دومی را شاهد مثال برایش می‌آورد.

تناسخ ملکوتی اولی همان تجسم اعمال و تناسخ ملکوتی دومی همان است که مختص به کُمّلین است.

تناسخ دو جور است:

یکی تناسخ ملکوتی است یعنی اعمال ما در ملکوت صورت می‌گیرند و متمثل می‌شوند که می‌شود بدن مثالی.

و دوم تناسخ مُلکی که باطل است.

یک تناسخ ملکوتی سریانی داریم که مختص عارفان کامل کمل است که می‌توانند به صورت‌های مختلف ظاهر شوند در هر کجا که بخواهند.

در نظام عالم سیر معکوس راه ندارد یعنی انگور هیجگاه غوره نمی‌شود. یعنی چیزی از فعلیت برنمی گردد قوه بشود!

نفسی که کامل شده و به فعلیت رسیده هیچگاه به عقب بر نمی‌گردد.

مولانا:

/ هیچ انگوری دگر غوره نشد

هیچ میوهٔ پخته با کوره نشد /

جناب ملأ صدرا آنقدر دلیل آورده است

که بیشتر از این تصور نمی‌شود کسی حرفی بزند در ابطال تناسخ.

هندی‌ها میگویند:

به یک جایی می‌رسد که انسان گناهکاری که مرده است در بدن یک الاغ ظاهر می‌شود و بار می‌کشد و بعد می‌میرد مثلاً بعدش می‌آید در بدن

یک اسب و…

همین طور ادامه دارد این چرخه تابه جایی که به کمال برسد و از این تناسخ خارج شود.

یعنی تا با جوهر (برهم) متحد شود به قول ما عقل فعال و جبراییل، و آنهایی که خیلی گناهکارند جماد و نبات می‌شوند و این تا زمانی طول می‌کشد که همه اشیاء از بین بروند این از آن چرخه رها شود.

هود

خَالِدِینَ فی‌ها مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ

رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ

ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺎ آسمان‌ها ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺎﺑﺮﺟﺎﺳﺖ جاودانه‌اند،

ﻣﮕﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺸﻴّﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺍﻗﺘﻀﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺩﻩ می‌کند،

ﺍﻧﺠﺎم می‌دهد. (۱۰۷)

یعنی یک حقیقتی بوده است که حکمایشان و انبیاء گفته بودند اما طی زمان‌ها افرادی که مطلب را نمی‌فهمیدند آمدند دستکاری کردند و تغییرش دادند!

در مصر باستان که مشرک بودند اینها قائل

به معاد بودند آن هم معادی که می‌گفتند

همراه پرسش از اعمال است سنجش اعمال است

می‌گفتند شخص که می‌رود آنطرف قلبش را وزن

می‌کنند با پر وزن می‌کنند یعنی خیلی دقیق

و ظریف؛ این اعتقادبه معاد را مشرک بت پرست

از کجا آورده‌اند؟

معلوم می‌شود انبیاء و حکما و دین الهی داشتند که به گمراهی کشیده شده است و به وادی شرک رسیده.

آن‌ها دارند بحث تمثل ملکوتی را می گویند

اگر می گویند به بدن سگ و الاغ در می‌آید

در این دنیا را نمی‌گوید و سرّ کلام ایشان را

نفهمیدند که آن بدن ملکوتی از نفس خودش

درست می‌شود نه اینکه یک بدنی در آنجا هست که این برود تعلق بگیرد به آن.

علامه حسن زاده املی فرمود:

حکم تناسخ ملکی باطل است

چه دنیوی چه اخروی

آن بدنهای اخروی انشاء نفس خودت است

نه اینکه یک بدنی باشد در آخرت بروی تعلق

پیدا کنی به آن؛ تمام آنها انشاء نفس خودت است.

شیخ عارف محقق ابن فارض:

 

” عده‌ای قائل به تناسخ شدند

پس مسخ سزاوارشان است

از آن بری باش و از رأی وی دور ”

(یعنی از این تناسخ دور باش)

 

حقیقت روح که تنزل می‌کند تا به مرتبه دنیا برسد در قوس نزول صورتهای مختلفی به خودش می‌گیرد؛ در قوس صعود هم ارواح انسانی که بالا می‌آیند صورت‌هایی می‌گیرند بعضی

صورت بهشتی و بعضی صورت جهنمی!

همان روحی که در مرتبه قوس صعود صورتهای

مختلف گرفته است آن اعمال در نفس ظهور پیدا

می‌کنند و می‌شود آن صورتهایی که نفس به خودش می‌گیرد.

 

در عالم ملکوت کملین آزادند اما آنها که در بند

برازخ اند این آزادی را ندارند.

ولوتری إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (انعام)

ﺍﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﺗﺶ [ﺩﻭﺯﺥ] ﻧﮕﻪ داشته‌اند ﺑﺒﻴﻨﻲ [ﺣﺎﻟﺘﻲ ﺫﻟﺖ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻭﺿﻌﻲ ﻫﻮﻝ ﺍﻧﮕﻴﺰ می‌بینی] ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺍﻱ ﻛﺎﺵ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ می‌شدیم، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺁﻳﺎﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ نمی‌کردیم، ﻭ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ می‌شدیم. (۲۷)

وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ (انعام)

السجده

وَرَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُون

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! [ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻱ] ﺑﻴﻨﺎ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ [ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺣﻖ] ﺷﻨﻮﺍ ﮔﺸﺘﻴﻢ، ﭘﺲ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺎ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻴﻢ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ [ﻫﻤﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ] ﻫﺴﺘﻴﻢ. (۱۲)

الحدید

انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ ….

ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﻫﻴﺪ ﺗﺎ [ﭘﺮﺗﻮﻳﻲ] ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﮔﻴﺮﻳﻢ. ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺗﺎﻥ [ﺩﻧﻴﺎ] ﺑﺮﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ [ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ] ﻧﻮﺭﻱ ﺑﺠﻮﻳﻴﺪ. ﺳﭙﺲ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﻳﻮﺍﺭﻱ ﺯﺩﻩ می‌شود ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺩﺭﻱ ﺍﺳﺖ …

آن‌هایی که تا نزدیکی مرگ می‌روند و دوباره بر می‌گردند بعد از مدتی می‌روند سراغ همان کارهایی که از آنان نهی شده‌اند!

خیلی از انسان‌ها می‌خواهند برگردند به دنیا که عمل صالح کنند اما امکان برگشت برایشان نیست.

ولی کملین می‌توانند به دنیا برگردند.

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.