ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

۱۴۰۳-۲-۲ شرح عیون جلسه ۳۴۶

بسم الله الرحمن الرحیم

یک شنبه ۱۴۰۳/۲/۲، درس عیون مسائل نفس، جلسه ۳۴۶

موضوع درس: عین «۵۲» در این که مرگ انسان انقطاع او از غیر خودش است.

بحث درباره مرگ از دیدگاه فلسفی که اصلاً چرا انسان می‌میرد؟!! و علت مردن چیست؟!! و ماهیت مرگ چیست؟!!

قبلاً به سخن جناب ملاصدرا رسیدیم. بحث در اینجا بود که انسان در جوانی از مرگ کراهت دارد ولی در اواخر عمر، دیگر از مرگ کراهت ندارد. علت این کراهت از مرگ در وجود انسان، برای حفظ بدن است؛ زیرا این بدن مرکبی برای سفر آخرت است.

«️زمانی در عالم رؤیا به بنده گفته شد محافظت نکردن از بدنت، بی‌حرمتی به حریم قدس کبریاست»

این بدن مرکب راه آخرت است. بدن مرکب نفس در راه آخرت است.

چرا درد وجود دارد؟!! چرا وقتی پای کسی می‌شکند درد می‌گیرد!!!! چرا وقتی دست در آتش برده می‌شود، می‌سوزد؟!!!! تمام این‌ درد ورنجها برای آن است که انسان از مهلکات فرار کند.

اما یک وجه دیگر دردها، برای پی بردن به معایب و آفات است. مثلاً وقتی دست چپ درد می‌گیرد، حدس زده می‌شود شاید مشکل قلب باشد.

این دردها برای این است که احتیاط به عمل آید و در پی درمان باشیم

. جسد ذاتاً شعور ندارد. نفس است که این‌ها را حفظ می‌کند برای اینکه قبل از رسیدن به کمال، این بدن از کار نیفتد و این قوا از بین نرود.

خطبه ۲۱۵ – ستایش و نیایش با خداوند

اَللَّهُمَّ اِجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَهٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدِیعَهٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی

خدایا جانم را نخستین قوه ایى قرار ده که مى‌ستانى، و نخستین سپرده‌اى قرار ده که از من باز پس مى‌گیرى.

درد و رنج از الطاف خدا است که اگر این‌ها نبود و مثلا احساس گرسنگی نمی‌کردید غذا نمی‌خوردید. ووو

این عالم، علم انباشته شده روی هم است.

در روایت آمده است: «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا». افلاطن حکیم جوینده حکمت را سفارش کرد «به اراده بمیر تا به طبیعت زنده بمانی»

چطور مردنی مراد است؟ موقعی که غضب می‌کنید، باید نفس را سرکوب کنید.

شاعر پارسی گفته:

«پیش‌تر از مرگ خود ای خواجه میر

تا شوی از مرگ خود ای خواجه میر»

عرفا مرگ را چهار دسته کردند؛

۱-مرگ سرخ و آن جنگ با نفس است که به جهاد اکبر موسوم است و به این موت، موت جامع نیز می‌گویند؛ زیرا بر همه انواع مرگ‌ها مشتمل است.

اگر نفس چیزی می‌خواهد، شما خلاف آن را عمل کنید، نفس ضعیف می‌شود ولی اگر به حرف نفس گوش دهید، او قوی می‌شود.

۲-مرگ سفید و آن گرسنگی است؛ زیرا گرسنگی باطن را منور می‌کند و وجه دل را سفید می‌نماید چه اینکه شکم بارگی، زیرکی را از بین می‌برد.

روایت از امام علی ع: البطنه تذهب الفطنه، شکم بارگی زیرکی را از بین می‌برد.

گرسنگی علم و حکمت به بار می‌آورد

۳- مرگ سبز و آن پوشیدن لباس پینه زده است. حضرت وصی علیه السلام فرمود:

و قال علیّ علیه السّلام: و اللّه، لقد رقعت مدرعتی هذه حتّی استحییت من راقعها، یعنی آنقدر زره خود را پینه زدم که از پینه دوز خجالت می‌کشم و این مرگ موجب سبز شدن زندگی و گسترش آن به قناعت می‌شود.

یعنی در بند لباس نباشید، مهم نباشد که چه لباسی به تن می‌کنید.

قانع باشید، وقتی قانع می‌شوید خیلی از خرج‌های زندگی را کم می‌کنید.

۴- مرگ سیاه است و آن به دوش کشیدن رنج و ملامت خلق است؛ زیرا حق تعالی را دوست دارد.

تحمل آزار خلق از خانواده تا همسایه تا همکار و رفیق. مراقب باشیم که رفتار ما برای نفس خودمان است یا برای خدا؟!

امام سجاد علیه السلام روز جمعه‌ای لباس نو پوشیده بودند. برای نماز جمعه به مسجد می‌رفتند. در راه کنیزی که لباس شسته بود آب چرک را از پشت بام به پایین می‌ریزد، درست روی سر امام سجاد می‌ریزد ایشان فرمودند کاری نداشته باشید من مستحق این بودم آتش بر سرم ببارد حالا اینکه آب ریخته این تحمل آزار خلق است.

آیه قرآن «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ» از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند.

بعضی‌ها خود را در معرض ملامت قرار می‌دادند ولی کار درستی نیست چون ملامت خلق باید برای خدا باشد. یعنی اگر خدا راضی است بگویید الحمدلله. مهم نباشد که دیگران چه می‌گویند. بعضی‌ها از سرزنش دیگران می‌ترسند. می‌فرماید «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ»

این‌ها ترس‌های روانی است.

چرا نمی‌ترسند؟!!! زیرا حق تعالی را دوست دارند. خدا هست که باید از آنها راضی باشد…

شاعر گفت:

«اجد الملامه فی هواک لذیذه

حبا لذکرک فلیلمنی اللنوم»

ملامت را در دوستی تو شیرین می‌یابم زیرا یاد تو را دوست دارم پس سرزنشگر مرا سرزنش کند.

به خاطر تو مرا سرزنش می‌کنند. من ذکر تو را دوست دارم همین که به خاطر تو مرا سرزنش می‌کنند، راضی‌ام.

 

««پایان عین ۵۲»»

 

 

عین «۵۳» در اینکه وزان قبر در هر دو نشئه وزان انسان در آن دو است.

موضوع: بحث قبر و انواع آن

قبر در لغت به معنای غلاف است.

قبر حقیقی و عذاب قبر چیست؟

قبر در دنیا و آخرت مثل انسان در دنیا و آخرت است.

چطور انسان دو نشئه دنیایی و نشئه آخرتی دارد، به همین وزان هم دو قبر دارد.

یک قبر که حفره ترابی است و یک قبر برزخی که قبر حقیقی است. چطور ما دو بعد جسم و روح داریم؟ جسم ما دنیایی و روح ما آخرتی است.

قبر دو جور است: قبر دنیایی و قبر آخرتی لذا عذاب قبر که میگویند برای قبر آخرتی است.

روایت: امام صادق ع فرمودند: «القبر هو البرزخ» مراد از قبر، برزخ است؛ قبر آخرتی. حفره ترابی مراد نیست. این بدن که هیچ!

آن قبری که در آن عذاب می‌بیند و یا در آن، بهشت است، قبر، آخرتی است نه این قبر دنیایی.

شاعری گفته است:

«اخط بها قبرا لابیض ماجد»

کشیدم با آن طرح ریختم با آن غلافی با شمشیرم اشاره به آن برشی که در بدن طرف ایجاد کرده است،

منظورش قبر است زیرا که قبر غلاف بدن می‌شود و جسد را می‌پوشاند. همانطور که قبر دنیایی غلاف بدن است، خود بدن هم غلاف روح است. بدن آخرتی خودش یک قبری می‌شود

غبارهای شواغل «آنچه مشغول می‌کند»

ضاغطه «افشرنده»

آن غبار و خیالاتی که نفس را احاطه می‌کند و آدمی را تحت فشار قرار می‌دهد، قبر نفس‌اند. هیات های گناه که دور نفس را می‌گیرند قبر نفس هستند که یکی دوتا نیست. چند مدل قبر وجود دارد. وقتی اعمال ما تجسم پیدا می‌کند، اعمال زیبا بصورت زیبا تجسم پیدا می‌کند و اعمال زشت بصورت زشت مثل سگ و گرگ و….

صورت‌های تجسم اعمال که در برزخ به روح احاطه پیدا می‌کنند، قبر می‌شود و بدن در میان آنها مقبور می‌شود. نه تنها حجابش می‌شوند بلکه آزارش می‌دهند.

در این دنیا کلی افراد هستند که در قبرند و این افکار دنیایی قبر آنهاست.

این عالم ظهور حق است، اما چرا آن‌ها نمی‌بیند؟ چون در قبر هستند

شواغل ضاغطه که فشارش می‌دهند؛ افکار بیهوده …

باید چشم باز کند‌ و حقایق را ببیند.

می‌فرماید: در اینجا قبرها شبیه به هم هستند اما در آخرت مختلف هستند

«به قبرستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت

که این دنیا نمی‌ارزد بکاهی»

دولتمند و درویش یک کفن بیشتر با خودشان نمی‌برند. اینجا همه قبرها شبیه به هم است.

اما آنطرف خیلی فرق می‌کند همین طوری که اینجا جسم‌ها شبیه هم هستند اما ارواح و نفوس خیلی با هم تفاوت دارند

متشابه را دو معناست:

یکی قبور خاکی که انسان در آن نیست ولی چون یک نشانه‌ای از او در عالم خاکی است سر آن قبر می‌رویم و به او توجه می‌کنیم ولی او که اینجا نیست! او در بهشت برزخی و یا جهنم برزخی خودش است و ربطی به این حفره ترابی ندارد این سر زدن فقط نشانه ارادت و نشانه توجه ماست ‌.

الحمدلله علی الولایه

دانلود فایل صوتی

به این نوشته امتیاز دهید
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.