۱۴۰۰-۱۱-۲ شرح عیون عین ۴۵ جلسه ۲۸۶
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۱۴۰۰/۱۱/۲ / درس عیون
(موضوع: عین ۴۵، انسان به وجهی دیگر دارای مقاماتی چهارگانه است)
مقامات انسان عبارت هستند از مقام روح، مقام قلب، مقام خیال و مقام طبع، برای او در هر مقامی احکام خاصی است و وحدت شخصیه انسان در عین کثرت محفوظ است
ما یک من داریم. آن من یک وحدت دارد یک نفر است در حالی که یک نفر است کثرت دارد یعنی عقل، خیال، طبیعت و… دارد
این همه اعضاء و جوارح داریم ولی یک نفریم، یک من داریم
وحدت شخصیه اش حفظ است،
از این باید پی ببریم به:*من عرف نفسه فقد عرف ربه *
چه جور خداوند یکیست، وتمام کثرات قائم به حق هستند تو خودت را نگاه کن، تو یک نفری و این همه کثرت داری در عین وحدتت،
روح مقام جمعی اوست.
تمام علوم ما دانستههای ما خاطرات ما هرچی که در علم شما هست ادراکات احساسات تجربیات خیالی و وهمی در روح شما یک جا جمع است بدون این که از همدیگر تمیز داشته باشند و از آن به یوم الجمع نیز تعبیر میشود
قلب مقام فصلی یا یوم الفصل انسان است، وقتی شما از مقام روح خود مطلبی را میآوری در قلبت از بقیه کلیات جدا میکنید تفصیل میخورد و جدا میشود و در مرتبه خیالت صورتگری میکنید و به سخن در میآورید خود و یا به تصویر میکشید
پیامبر ما در زمان خودش پیکرتراشی و تصویر گری را ممنوع کرد وخط راجایگزین آن کرد
عرفا برای مکاشفات خیالی خیلی ارزش قائل نیستند
«قانع به خیالی زتو بودیم چو حافظ
یارب چه گدا همت و بیگانه نهادیم
شما تمام انبیاء و اولیاء را درکشف ببینید وقتی خوب است که از آنها استفاده کنید قلبت روحت دریافت پیدا کند، انسان با دیدن دوتا خواب فکرنکند به مقصد و مقصود رسیده است
یعنی صرف خواب و کشف مثالی برای این که انسان به مقام قلبی و روحی برسد و شکار کند. خیلیها به این جا رسیدند •انا ربکم الاعلی• گفتند و از راه افتادند.
((شرح عین ۴۵))
وحدت همیشه در مقابل کثرت است
اما یک وحدتی داریم که در مقابلش کثرت نیست واین فهمش خیلی سخت است
یکی بود یکی نبود
مال همین است که یکیِ، یکی نیست! عددها مزاج خاص خودشان را دارند. در هر عددی یک خاصیتی هست که در عدد دیگری نیست
*((ما کشف کردیم: یازده یک خصوصیتی دارد
۱۱ ضربدر هر عددی کنید همان عددنوشته میشود وجمع آن دو بین دوعدد نوشته میشود ۳۵۲=۳۲×۱۱
این خصوصیت فقط در عدد یازده است
واحد داریم، احد داریم
یک داریم و خیلی یک (یک ترین) داریم که در مقابل کثرت قرار نمیگیرد یکی بودنش همیشه در مقام یک بودنش مستقر است
آن احد است که با همه کثرات میسازد
اصلاً کثرات بدون او نیستند کثرت بدون آن وحدت نمیتواند باشد یکدانه یکی که همه قائم به او هستند
او در خود شما هست آن، منِ تو آن من می گویی جسم است؟ نه، عقل و نفس است؟ نه
این من آن مقام وحدت است که همه را به خودش نسبت میدهد.
عقل من، نفس من، وحدت من، کثرت من، هویت من،
انسان چقدر متکثر است بعد نگاه میکند یکی بیشتر نیست یک هویت است.
عارف نگاه میکند حق را میبیند توحید است جز حق نیست.
یک موقع نظرش میآید روی کثرات اصلاً شما نمیدانید او در چه حالی و مقامی است
- آیه قرآن – پارادوکس دارد
- سوره المرسلات
هَٰذَا یوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاکمْ وَالْأَوَّلِینَ
بله، این همان روز فصل و داوری است که شما و قبلیها را جمع میکنیم. (۳۸)
ما اولین نیستیم وقتی اولین نیستیم آخرین هستیم. این خودش یک پارادوکس دارد
یوم الفصل روز جدایی است بعد میفرماید جمعناکم
این مقاماتی که در قرآن آمده است
این ایام، مقامات انسانی است روزی که مال و فرزند هیچ فایدهای ندارد نفعی ندارد
روزی که بعضی از چهرهها سفیدند بعضی از چهرهها سیاه! این ایام در وجود خود انسان است که بهش میرسد و حقایق برایش باز میشود
@جناب ابن عربی در فتوحات میگوید: بالاترین مقام برای سالک این که: مالک یوم الدین خودش بشود،
این عالم لایه به لایه حجاب روی هم است
چرا غفلت دارند؟ آنقدرحجاب دارند
از بس حجابها متراکم است
جلوه حق را نمیبینند میگوید: کو حق تازه نفی میکند خدا را بخاطر حجابهای متراکم وقتی حجاب کنار میرود. این چه حقیقتی بود
تازه یک حجاب را برداشتن حجابهای دیگری هم هست
مثال: در قرآن داستان حضرت خضر ع و حضرت موسی ع
اهل کشفاند وحی دارند اما با همدیگر متفاوتند پردهای رفته کنار، برای آن دیگری آن پرده کنار نرفته و خودش طبق شریعت عمل میکند…
احدیت: مقامی که هیج گونه تکثری دران نیست حتی تکثر اسمایی
وقتی وجود را در مقام لا تعین اش در نظر میگیرم آیا وجود به ما نزدیک است، دور است، بزرگ، کوچک، است؟ اصلاً اینها را بر نمیدارد
مگر من غیر از وجودم که وجود به من نزدیک باشد؟
اصلاً این جا این اسماء و صفات میروند کنار این
مقام احدیت نه میشود بهش نزدیک شد نه دور شد
نه ایمان آورد نه میشود کفر ورزید نه میشود قبولش کرد یا ردش کرد
احدیت از این جا تنزل میکند میشود واحدیت
واحدیت تکثر اسمایی دارد
بله وجود منبع همه کمالات است حی و قیوم علیم و سمیع …وجود باید باشد که علم باشد. قدرت باشد آن مرتبه واحدیت و اسمایی میشود. مرتبه روحی تو در مقابل ظل احدیت است. مرتبه قلبی تو مرتبه ظل واحدیت الهی میباشد، پس بفهم
جناب قیصری در فصل اول فصول مقدمه خود بر شرح فصوص الحکم …
آنچه به اصطلاح حکما عقل مجرد نامیده میشود به اصطلاح اهل الله روح نامیده میشود، و به همین خاطر به عقل اول روح القدس گفته میشود و آن چه به نفس مجرده ناطقه موسوم است نزد اهل الله قلب نامیده میشود …
نفس منطبعه حیوانی
چیزی که در طبیعت فرو رفته است ما خیال را مجرد از ماده می دانیم منطبعه نیست. خیال مادی نیست
اگر خیال مجرد نباشد پس بعد از مرگ ادراکات خیالی نخواهید داشت.
جناب ملاصدرا: ادله آورد بر تجرد قوه خیال که قوه خیال مجرد از ماده است و منطبعه نیست
فلاسفه، مثل ابن سینا، قوه خیال را مادی میدانستند به همین دلیل در بحث تکامل برزخی ابن سینا گرفتار شد.
از انجا که صحف عرفانی از ارواح و عقل به حکم جمعی و عقلی بسیط قضایی تعبیر میکنند، پس مقام روح انسان یوم جمع و قضائش و مقام نفس وی یوم فصل و نشر و قدرش میباشد
الحمدلله علی الولایه