۱۴۰۴-۱-۲۸ شرح اصول کافی ائمه از امر خدا تجاوز نمی کنند
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد»
پنج شنبه، ۱۴۰۴/۱/۲۸، شرح اصول کافی
موضوع: باب ائمه جز به عهد و فرمان خدا کاری را انجام نداده و نمیدهند و از آن تجاوز نمیکنند.
امام هر کاری که انجام میدهد، پیمانی بوده است که از جانب خداوند بر پیامبر خدا نازل شده، و پیامبر آنها را یک به یک به ائمه داده است که هر کدام باید چه کاری انجام بدهند.
روایت (۳)
حمران به امام باقر علیه السلام عرض کرد: قربانت گردم بمن خبر دهید که موضوع نهضت على و حسن و حسین علیهم السلام و قیام ایشان براى دین خداى عزوجل و مصیبتهائى که دیدند، از کشته شدن بدست طغیانگران و پیروزى آنها بر ایشان تا آنجا که کشته شدند و مغلوب گشتند چگونه بود؟ امام باقر علیه السلام فرمود: اى حمران: خداى تبارک و تعالى آن مصیبات را بر ایشان مقدر کرد و حکم فرمود و امضاء نمود و حتمى ساخت، و سپس اجرا کرد (پس همه آن مصیبات با علم و اجازه خدا بوده) و على و حسن و حسین از روى بصیرت و دانشى که قبلاً از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله دریافته بودند قیام کردند، و هرکس از ما خانواده هم که خاموشى گزیند از روى علم است.
بعضی از ائمه دستور به جنگ داشتند اما اکثر ائمه دستور به سکوت و کار فرهنگی داشتند درحالیکه یار هم داشتند اما باید سکوت میکردند تا قیام قائم.
روایت (۴)
ابو موسى ضریر (نابینا) گوید: موسى بن جعفر علیهما السلام به من فرمود که: من به امام صادق علیه السلام گفتم: مگر امیرالمؤمینین علیه السلام کاتب وصیت و پیغمبر دیکته گو و جبرئیل و ملائکه مقربون شهود آن نبودند؟! حضرت مدتى سر بزیر انداخت و سپس فرمود:
چنان بود که گفتى، اى ابوالحسن؛ ولى زمانیکه وفات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله در رسید، امر وصیت از جانب خدا در مکتوبى سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خداى تبارک و تعالى فرود آورد. جبرئیل گفت: اى محمد! دستور ده هر که نزدت هست، جز وصیت یعنى على بیرون روند، تا او مکتوب وصیت را از ما بگیرد و ما را گواه گیرد که تو آن را به او دادى و خودش ضامن و معتهد آن شود، پیغمبر صلى اللّه علیه و آله به اخراج هر که در خانه بود، جز على علیه السلام دستور داد))) و فاطمه در میان در و پرده بود. آنگاه جبرئیل گفت: اى محمد! پروردگارت سلام مىرساند و مىفرماید: این همان مکتوب است که (در شب معراج) با تو پیمان کردم و بر تو شرط نمودم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم، در صورتى که شهادت خودم تنها کافى است اى محمد؛، بندهاى استخوان پیغمبر به لرزه در آمد و گفت: اى جبرئیل! پروردگار من خودش سلام است (یعنى سلامتى از هر عیب) و سلام از جانب اوست و سلام به سوى او باز مىگردد. خداى عزوجل راست فرموده و احسان کرده است، مکتوب را بده، جبرئیل آن را به او داد و دستور داد که به امیرالمؤمنین تسلیم کند و به او گفت: آن را بخوان، حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت کرد. سپس پیغمبر فرمود: اى على! این پیمانى است که پروردگار – تبارک و تعالى – با من کرده و امانت او شرط او بر من است، من رسانیدم و خیر خواهى کردم و ادا نمودم. على علیه السلام گفت (پدر و مادرم بفدایت) من در این رسانیدن و خیر خواهى و تصدیق آنچه گفتى گواه توأم و گوش و چشم و گوشت و خونم براى تو گواهى مىدهد، جبرئیل علیه السلام گفت: من هم در این موضوع گواه شما هستم، پس رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود، اى على! وصیت مرا گرفتى و آن را فهمیدى و وفاء بمضامینش را براى خدا و من ضمانت کردى؟ على علیه السلام گفت: آرى پدر و مادرم بقربانت، ضمانت آن بر من، و یارى من و توفیق دادن مرا بر انجام آن بر خداست، رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: اى على؛ من مىخواهم بر تو گواه گیرم که عمل کردن به این وصیت را روز قیامت به من خبر دهى، على علیه السلام گفت: آرى، گواه بگیر، پیغمبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: الان جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند، آنها را بر تو گواه میگریم، على علیه السلام گفت: آرى گواه باشند، من هم پدر و مادرم به قربانت ایشان را گواه مىگیرم. پس رسول خدا صلى اللّه علیه و آله ایشان را گواه گرفت. و از جمله آنچه پیغمبر بر على به دستور جبرئیل و فرمان خداى عزوجل شرط کرد، این بود که به او گفت: اى على! وفا مىکنى به آنچه در این وصیت است. از دوست داشتن کسانى که خدا و رسولش را دوست دارند و، بیزارى و دشمنى نسبت بکسانى که با خدا و رسولش دشمنى کنند، با شکیبائى و فرو خوردن خشمت، در صورت از میان رفتن حقت و غصب کردن خمست و دریدن پرده احترامت؛ گفت: آرى حاضرم، اى رسول خدا! سپس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید که من از جبرئیل علیه السلام شنیدم
که به پیغمبر صلى اللّه علیه و آله مىگفت اى محمد! به على بفهمان که پرده احترام او که همان احترام خدا و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است دریده مىشود، و این وصیت با این شرط است که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود، امیرالمؤمنین علیه السلام گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین فهمیدم، فریادى زدم و به رو بر زمین افتادم و گفت: آرى قبول دارم و راضى هستم، اگر چه پرده احترام دریده شود و سنتها تعطیل شود و قرآن پاره شود و خانه کعبه خراب گردد و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود: همواره شکیبائى کنم و بحساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم. سپس رسولخدا صلى اللّه علیه و آله فاطمه و حسن و حسین را بخواند و چنانچه بامیرالمؤمنین اعلام فرمود، بآنها نیز اعلام کرد، ایشان هم مانند او جواب بدادند، سپس آن وصیت با چند مهر از طلا که آتش بآن نرسیده بود (ساخته دست بشر نبود) مهر شد و بامیرالمؤمنین علیه السلام تحویل داده شد. ابو موسى گوید: من بموسى بن جعفر عرضکردم: پدر و مادرم بقربانت، نمىفرمائى در آن وصیت نامه چه نوشته بود؟ فرمود: سنتهاى خدا و سنتهاى رسولش بود، عرضکردم: طغیان جستن و مخالفت آنها (که بعد از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله طغیان کردند) بر امیرالمؤمنین علیه السلام در آن وصیتنامه نوشته بود؟ فرمود: آرى، بخدا، یک بیک و حرف بحرف، مگر نشنیدهئى قول خداى عزوجل را (((ما خود هستیم که مردگانرا زنده کنیم و اعمالى را که از پیش انجام دادهاند با آثار ایشان بنویسم و همه چیز را در کتابى روشن آمارگیرى کردهایم – ۱۲ – یس -))) (پس نوشته شدن همه چیز در وصیتنامه استبعادى ندارد) بخدا که پیغمبر صلى اللّه علیه و آله به امیرالمؤمنین و فاطمه علیهماالسلام فرمود: مگر چنین نیست که آنچه را بشما وصیت کردم و دستور دادم فهمیدید و پذیرفتید؟ گفتند: چرا، و بر آنچه ما را ناراحت کند و بخشم آورد صبر کنیم و در نسخه صفوانى زیاده بر این است:
زمانی که میخواهید به خداوند سلام بدهید به اینصورت سلام بدهید:
(اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلاَمُ وَ مِنْکَ السَّلاَمُ وَ لَکَ السَّلاَمُ وَ إِلَیْکَ یَعُودُ السَّلاَمُ)
آنها در حیات رسول الله گفتند این مرد هذیان میگوید و برای ما همین کتاب بس است (ماجرای دوات و قلم) و یا حدیث (رزیه یوم الخمیس)
قرآن در این مورد میفرماید قائل و گوینده این حرف کافر است که بعداً آیهی قرآنش را میآوریم.
حرمت رسول خدا را میشکنند، در موقع نماز زمانی که رسول خدا در بستر بیماری است عایشه دستور میدهد که پدرش ابوبکر نماز بخواند و همه پشت سر او نماز بخوانند و زمانی که رسول خدا به هوش آمد رفت و وارد مسجد شد و ابوبکر را کنار زد و خود با مردم نماز خواند.
حرمت رسول الله را میشکنند یعنی چه؟!! مگر نفرمود رسول الله که فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است.
حرمت رسول خدا را چگونه شکستند؟!! مگر رسول خدا نفرموده بود که به من دارو نخورانید در زمانی که بیهوش بود دوا به گلوی او ریختند و رسول الله به هوش آمد گفت مگر من نگفته بودم که به من دارو نخورانید و هر کس که در این خانه است باید از این دارو بخورد، مگر در آن دارو چه بود که اینگونه فرمود؟ برای همین است که ائمه فرمودند رسول خدا مسموم شدند و از دنیا رفتند، و به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود همه اینها را تو میدانی و باید صبر کنی.
اهل سنت و وهابیت میگویند چرا زمانی که به در خانه امیرالمؤمنین حمله کردند و به فاطمه زهرا لطمه زدند او دست به شمشیر نشد.
اینکه سنتها تعطیل شود یعنی چه؟!! خلیفه دوم گفت هیچ حدیثی از رسول خدا حق ندارید بگویید و اگر بگویید کتک میخورید.
زمانی که طناب به گردن امیرالمؤمنین انداختند و او را به طرف مسجد میکشیدند سلمان نگاه میکرد و میگفت مگر علی علیه السلام نمیتواند تصرف کند و یا اسم اعظم ندارد چرا هیچ کاری نمیکند؟؟ چون از او عهد گرفته شده بود که کاری انجام ندهد.
در منابع اهل سنت داریم رسول خدا لعنت کرد قاتل فاطمه زهرا را، مگر فاطمه زهرا قاتل دارد؟؟؟ مگر کسی او را کشته است که رسول الله لعنت کرد قاتل او را؟!! پس حتماً دارد و این وقایع را به آنها گفت و پیمان گرفت از جانب خدا که صبر کنید، چون صاحب تصرف هستند و صاحب قدرت الهیه هستند.
در تاریخ آمده است بعضی اخبار را به علی علیه السلام میگفتند و او میفرمود که دروغ است از جمله اینکه از شام سواری مییابد و میگفت معاویه مرده است و حضرت میفرمود دروغ است و پیک دوم پیام را میآورد و باز امیرالمؤمنین میفرمود دروغ است و پیک سوم این خبر را میآورد و باز امیرالمؤمنین میفرمود دروغ است چون زمانی میرسد معاویه حاکم بر کل ممالک اسلام میشود، معاویه نمرده است.
ما همه را در امام مبین گرد آوردهایم و امام مبین امیرالمؤمنین علیه السلام هست (سوره یاسین آیه ۱۲)
نکته: ما هم باید این گونه باشیم در این دنیا هرچه ما را به خشم میآورد شکیبا باشیم مگر آنجا که دستور خداست، در مشکلات و بلاها صبر کنیم و سختیها را تحمل کنیم و دم بر نیاوریم.
نسخ اصول کافی سه تا بوده، نسخه صفوانی و نسخه نعمانی و نسخه هارون بن تلعکبری.
(این حدیث پنجم در نسخه صفوانی آمده است.)
روایت (۵)
حریز گوید: بامام صادق علیه السلام عرضکردم: قربانت گردم، با وجود احتیاجى که مردم بشما دارند چقدر عمر شما اهلبیت کوتاه و اجل شما خانواده بیکدیگر نزدیکست؟!! فرمود: براى هر یک از ما صحیفه و مکتوبى است که آنچه در مدت عمرش راجع به برنامه کارش احتیاج دارد در آن نوشته است، چون او امر و دستوراتیکه در آنست پایان یابد، امام مىفهمد که اجل او رسیده است. سپس پیغمبر صلى اللّه علیه و آله نزد او آید و خبر مرگش را باو گوید، و آنچه نزد خدا دارد، باو گزارش دهد، و امام حسین علیه السلام مکتوبى را که باو دادند، قرائت کرد، و خبر مرگش که در پیش داشت برایش تفسیر شد، ولى چیزهائى در آن مکتوب باقى بود که هنوز انجام نشده، او براى جنگ بیرون رفت، و چیزهائیکه باقى بود، این بود که ملائکه یارى کردن او را از خدا خواستهاند و خدا اجازه فرموده است ملائکه مهیا و آماده جنگ گشته و در انتظار بودند تا آنحضرت شهید شد، ملائکه فرود آمدند، در زمانیکه عمر آن حضرت تمام شده و شهید گشته بود.
ملائکه گفتند: پروردگارا! تو بما اجازه فرود آمدن و اجازه یاریش را دادى، ولى ما فرود آمدیم و تو قبض روحش نمودى!! خدا بایشان وحى کرد: شما بر سر قبر او باشید تا او را ببینید که بیرون آمده است آنگاه یاریش کنید، اکنون گریه کنید بر او و بر از دست رفتن یارى او از شما، زیرا شما براى او و گریه بر او اختصاص یافتهاید، پس آن ملائکه براى عزا دارى اما حسین و براى افسوس از دست رفتن یاریش گریستند و چون بیرون آید یاور او باشند.
شرح حدیث
به امام صادق ع گفتم فدای تو گردم چقدر عمرهای شما کوتاه است و چقدر اجلهای شما نزدیک است با احتیاجی که مردم به شما دارند که امام همان بحث صحیفهی الهی را میفرماید.
عمر ائمه حدوداً زیر ۶۰ سال بود به جز امام صادق که ۷۴ سال عمر کردند.
ما میبینیم امام حسین ع انگار یک فرقی با بقیهی امامها دارد و انگار یک جور دیگر است ، مثلاً الان این مکان حسینیه است یعنی برای امام حسین ع است و بعد حالا برای بقیهی ائمه هم در حسینیه مینشینیم و حرف میزنیم، برای بقیه امامان هم به برکت امام حسین عزاداری میشود و روضه خوانده میشود.
فرمود امام حسین ع قرائت کرد آن صحیفهای که به ایشان داده شده بود را اما در آن چیزهایی مانده بود که انجام نگرفته بود و هنوز بعضی از چیزها در آن صحیفه مانده بود که باقی مانده بود، این بود که فرشتگانی خدا را درخواست کرده بودند برای یاری اباعبدالله ع و آنان مانده بودند، آماده بودند، منتظر بودند که برای جنگ فرود بیایند اما وقتی فرود آمدند برای این کار دیدند که حضرت به شهادت رسیده و آنها نازل شدند فقط در حالی که مدتش تمام شده بود یعنی ملائکهای اذن نصرت گرفته بودند که یاری کنند امام را و آماده بودند اما وقتی آمدند که اباعبدالله ع به شهادت رسیده بود و گفتند پروردگارا تو به ما اجازه فرود آمدن و اجازه یاری کردن او را داده بودی و ما نازل شدیم در حالی که او را قبض روح کرده بودی؟ خداوند وحی کرد به آنان که ملازم قبر حسین باشید و گریه کنید بر او و اینکه نصرت او از دستتان رفته است چرا که شما مخصوص یاری کردن او بودید پس گریه کنید بر او پس آن ملائکه به گریه و عزاداری بر اباعبدالله ع پرداختند که از یاریاش از دستشان رفته است.
این روایت چه میفرماید؟
میگوید در این عالم کار اباعبدالله ع تمام نشد، در این عالم یک چیزهایی ماند.
می دانید از آن چیزهایی که مانده چیست؟
شما تا به حال به دلتان خطور کرده کهای کاش ما بودیم و اباعبدالله را یاری میکردیم؟ بله ، کسی هست چنین چیزی به دلش خطور نکرده باشد؟ نه هر مؤمنی که باشد میگوید کهای کاش من بودم یاری میکردم اباعبدالله را در حالی که هیچ کدامتان مثلاً شده بگویید ای کاش من بودم مثلاً امام هادی ع را یاری میکردم؟
یا آقا امام حسن ع را یاری میکردم؟ خیر ولی همه می گویند ای کاش ما بودیم امام حسین ع را یاری میکردیم، یعنی یک چیزی باقی مانده است و این ملائکه ملازم بر قبر اباعبدالله ع هستند و شبانه روز بر اباعبدالله ع گریه میکنند و کسانی که گریه میکنند شبیه به آن فرشتگانند و در دلشان هم می گویند ای کاش ما بودیم و یاری میکردیم اباعبدالله را، پس کار ابا عبدالله ع تمام نشده است، هزار و چهارصد سال اشت همه دارند گریه میکنند بر اباعبدالله ع، هر داغی باشد فراموش میشود جز داغ امام حسین ع.
/هزار سال گذشته از غم لیلی
هنوز مردم صحرا نشین سیه پوشند /
میفرماید صحیفه اباعبدالله ع بسته نشده است و آن کتاب اباعبدالله ع باز است و این کتاب اباعبدالله ع در عالم جریان دارد…
یااباعبدالله….
الحمدلله علی الولایه