۱۴۰۳-۹-۲۲ شرح اصول کافی ائمه به اختیار خود می میرند
: بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد
پنجشنبه ۱۴۰۳/۹/۲۲، اصول کافی، جلد اول
موضوع: باب (ائمه به اختیار خود میمیرند و زمان مرگ خود را میدانند)
روایت (۷)
امام صادق علیه السلام فرمود: روزی که پدرم وفات کرد، من در حضورش بودم، درباره غسل و کفن و داخل کردن قبرش بمن سفارشهائی میکرد. من گفتم: ای پدر: از آغاز بیماریت ترا مثل امروز نیکو حال ندیدهام، من نشانه مرگ بر شما نمیبینم، فرمود: پسرجان مگر نشنیدی که علی بن الحسین علیه السلام از پشت دیوار فریاد کرد: ای محمد بیا و بشتاب.
روایت (۸)
امام باقر علیه السلام فرمود: خدای تعالی نصرت خود را بر امام حسین علیه السلام فرمود آورد تا آنجا که میان آسمان و زمین قرار گرفت (و نزدیک شد که او را بر کوفیان پیروزی دهد) سپس او را مخیر ساخت که او یا پیروزی و یا ملاقات خدا را انتخاب کند، آنحضرت ملاقات خدای تعالی را اختیار کرد.
امام حسین علیه السلام به اختیار خود به شهادت رسید و اگر پیروزی را میخواست پیروز میشد و مجبور به این قضیه نبود.
مسئله اول: امام میداند چه موقع از دنیا میرود و مسئله دوم: امام به اختیار خود از دنیا میرود.
(امام بر هرکاری قدرت دارد اما مطیع حکم خداوند است)
نکته کلیدی (اگر امام میداند که چه وقت کشته میشود چرا به مکانی میرود که قرار است بمیرد؟!! بله امام میداند اما راضی است به قضای الهی، این کلید این بحث است)
____
(باب ائمه علیه السلام آنچه واقع شده و میشود میداند و چیزی از ایشان نهان نیست)
ائمه هم علم گذشته را دارند و هم علم آینده را میدانند (علم ما کان و ما یکون در نزد آنهاست)
روایت (۱)
سیف تمار (خرما فروش) گوید: با جماعتی از شیعیان در حجر اسمعیل خدمت امام صادق علیه السلام بودیم، حضرت فرمود: آیا جاسوسی مراقب ماست؟ ما بر است و چپ نگاه کردیم و کسی را ندیدیم، عرض کردیم، بر سر ما جاسوسی نیست، حضرت سه مرتبه فرمود: بپروردگار این کعبه بپروردگار این ساختمان، اگر من با موسی و حضر میبودم به آنها خبر میدادم که من از آنها داناترم و چیزی را که نزد شده بود، ولی علم آنچه تا روز قیامت واقع میشود، عطا نشده بود، لیکن ما از راه وراثت آن علم را از رسول خدا صلی الله علیه و آله بدست آوردهایم.
در آخر حدیث مطلبی آمده که محل اشکال است زیرا حضرت خضر علیه السلام از آینده اطلاع داشت (وقتی آن کودک را خفه کرد گفت اگر بزرگ میشد پدر و مادر خود را به کفر میکشید) پس از آینده اطلاع داشت.
(مگر اینکه منظور این باشد که خضر ع نمیداند تا روز قیامت چه اتفاقهایی میافتد میداند)
روایت (۲)
جماعتی از اصحاب که عبدالاعلی و ابوعبیده و عبدالله بن بشر خثعمی از آن جمله بودند، از امام صادق علیه السلام شنیدند که فرمود: من آنچه در آسمانها و زمین است میدانم و آنچه در بهشت و دوزخست میدانم و گذشته و آینده را میدانم، سپس اندکی تأمل کرد و دید این سخن بر شنوندگان گران آمد، لذا فرمود: من این مطالب را از کتاب خدای عزوجل میدانم. خدای عزوجل میفرماید (((بیان هر چیز در قرآنست))) (آیه شریفه در سوره نحل باین صورت است: تبیاناً لکلشئی))) پس فرمایش امام علیهالسلام یا بطریق نقل بمعنی و یا قرائت مختص بائمه است.
در اینجا فرموده شد عدهای از اصحاب گفتند از امام صادق علیه السلام شنیدهایم پس سند حدیث محکم است.
اینکه چه کسانی در بهشت و جهنم هستند را امام میداند.
اما چون افراد کم معرفتی آنجا بودند امام مطلب را پایین آورد و فرمود اینها را از قرآن میدانم زیرا قرآن تبیان همه چیز است.
چون به قرآن علم داریم پس به همه چیز علم داریم و آن کسی که علم حقیقی قرآن در نزدش باشد به همه چیز علم دارد.
در بین مردم عدهای پخش کردند که رسول الله گلی است در میان لجن زار.
میخواستند به پیامبر توهین کنند اما چون نمیتوانستند به خانوادهاش توهین میکردند بعد وقتی رسول الله این را شنید رفت بالای منبر و فرمود میخواهید بگویم خانوادهی کی لجن زار است؟ و چه کسی حلال زاده است یا حرامزاده است؟ که تعدادی از افراد را نام برد.
خلیفه دوم گفت یا رسول الله ببخشید حالا چرا گفت؟ چون ترسید رسول الله در مورد اجداد زناکار او هر چه میداند بگوید.
روایت (۳)
مفضل بامام صادق علیه السلام عرض کرد: قربانت گردم، ممکن است خدا اطاعت شخصی را بر بندگانش واجب سازد و خبر آسمان را از او پوشیده دارد؟ فرمود: نه، خدا بزرگوارتر و مهربانتر و مشتقتر از آنست که اطاعت شخصی را بر بندگانش واجب کند و سپس خبر آسمان را در هر صبح و شام از او پوشیده دارد. (پس در هر صبح و شام از اخبار آسمانی بطریق الهام و تحدیث بامام افاضه میشود)
یعنی کسی که اطاعتش از جانب خدا واجب است نمیشود از اخبار آسمان بیخبر باشد.
آیا فقیه هم اطاعتش واجب است؟!! خیر به هیچ وجه.
تقلید کردنِ احکام ربطی به تبعیت محض ندارد، اگر این فقیه نشد از فقیه دیگر تقلید کن و اگر خودت بلد هستی مطالعه کن و عمل کن، اما اطاعت از امام در هر زمینهای واجب است چون اخبار آسمان از او پوشیده نیست.
مثلاً در اخبار آمده است دو شخص رفتند محضر امام و از امام سؤال کردند که آیا فردا به مسافرت برویم یا نه و امام میفرمود نروید بهتر است. آن شخص خودش نرفت و حرف امام را گوش داد و دوستش رفت و در مسافرت از دنیا رفت.
وقتی خبر سما در نزد ماست اگر میگوییم کاری را انجام ندهید نباید انجام بدهید.
در سوره قمر آمده
فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِی ضَلَالٍ وَسُعُرٍ
و گفتند: آیا سزد که ما یک بشری از جنس خودمان را پیروی کنیم؟ در این صورت به گمراهی و جنون سخت در افتادهایم.
سخن دو قسمت است، قسمت اول:
از بشری مثل خودمان تبعیت کنیم؟
این کلام کاملاً درست است.
چگونه مطلقاً اطاعت کنیم از بشری که مثل خودمان است.
اما در قسمت دوم:
آیا ذکر ازبین ما به او نازل شده؟ او دروغگو است.
قرآن میگوید به زودی معلوم میشود چه کسانی دروغ میگویند.
پس اطاعت مرتبط با نزول وحی و اتصال به ملکوت است.
در مورد رسول الله فرمود: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکمْ یوحَیٰ إِلَی أَنَّمَا إِلَٰهُکمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ کانَ یرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یشْرِک بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا
بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم که به من وحی میرسد که خدای شما خدای یکتاست، پس هر کس به لقای پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.
روایت (۴)
ضریس کناسی گوید: در حالی که جمعی از اصحاب خدمت امام باقر (ع) بودند، شنیدم که آنحضرت میفرمود: من در شگفتم از مردمیکه از ما پیروی میکنند و ما را پیشوای خود میدانند و میگویند اطاعت ما چون اطاعت رسولخدا صلی الله علیه و آله واجب است، با وجود این دلیل و حجت خود را میشکنند و با ضعف قلبی که از خود نشان دهند خود را مغلوب کنند و حق ما را کاهش دهند و بر کسیکه خدایش برهان حق معرفت و گردن نهادن بامر ما را عطا فرموده خردهگیری کنند، شما میپذیرید که خدای تبارک و تعالی اطاعت اولیائش را بر بندگانش واجب کند و سپس اخبار آسمانها و زمین را از ایشان پوشیده دارد و اصول علم را نسبت بسؤالاتی که از ایشان میشود و قوام دین ایشانست از آنها قطع کند
حمران عرض کرد قربانت گردم، پس بفرمائید: موضوع قیام علی بن ابیطالب و امام حسن و امام حسین علیهالسلام چگونه شد که ایشان برای یاری دین خدای عز ذکره خروج و قیام کردند و چه بلاها از طغیانگران سرکش دیدند و بالاخره هم بر ایشان غلبه کردند و امامان کشته و مغلوب شدند.
امام باقر (ع) فرمود: ای حمران خدای تبارک و تعالی آن مصیبات را برای ایشان مقدر فرموده و از مرحله قضا و امضا و حتم گذرانیده و در اختیار خود آنها گذاشته بود و پس از آنکه خود آنها آن مصیبات را اختیار کردند، خدا هم آنرا بمرحله اجرا گذاشت، پس علی و حسن و حسین علیه السلام با خبری که قبلاً از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیده بودند و میدانستند، قیام کردند و هر کس از ما هم که سکوت کند، سکوتش از روی علم و بصیرت است:
ای حمران! اگر ایشان در زمان گرفتاری و غلبه طغیانگران از خدای عزوجل جداً بخواهند که سلطنت طغیانگران را زایل کند و دولتشان را نابود سازد، خدا اجابت میکند و آن گرفتاری را از ایشان برمیدارد و پس از آن سرآمدن مدت طغیانگران و نابودی سلطنتشان از پاره شدن و از هم پاشیدن یک گلوبند برشته کشیده زودتر انجام میگیرد.
ای حمران بلاهائی که به آنها میرسد، بواسطه گناهی که از آنها سر زده و یا برای عقوبت نافرمانی خدا نمیباشد، بلکه برای درجات و کرامتی است که خدا خواسته بدان نائل آیند، نسبت بایشان گمانهای دیگر مبر.
عدهای ما را امام میدانند و اطاعت از ما را واجب میدانند ولی خودشان برهان خود را میشکنند و در حق معرفت به ما کوتاهی میکنند.
آیا میشود اطاعت از امام واجب شود اما اخبار آسمان از او برداشته شود؟ خیر
اینها خودشان با خودشان دشمنی میکنند که اطاعت از ما را واجب میدانند اما علم غیب ما را قبول ندارند.
پس عدهای آن زمان هم نمیتوانستند علم غیب امام را بپذیرند.
الان هم هستند که میگویند ائمه، علماءالابرار هستند یعنی عالم پرهیزکار اند.
درحالیکه وقتی کسی علم آسمانی نداشته باشد ممکن است اشتباه کند و خبر از حقایق ندارد.
واقعاً اگر امامان ما علم غیب نداشتند و از پس پرده خبر نداشتند چطور اطاعت آنها واجب بود!!!
تفاوت شیعه و غیر شیعه در همین مطلب است که شیعه برای امام خود ولایت تکوینی و اتصال دائمی به ملکوت را قائل است.
در اینجا میخواهند بگویند اگر امام علم آسمانها را دارد چطور کشته میشود؟ حضرت علی چطور شهید شد؟ امام حسن و امام حسین چطور به شهادت رسیدند و به ظاهر مغلوب شدند؟ اگر از همه چیز اطلاع دارند چطور مغلوب میشوند؟!!
جواب همان نکتهای است که گفتیم:
امام همه چیز را میداند اما راضی به تقدیر الهی است.
روایت از شیخ صدوق:
(صحیفهای بر رسول الله نازل شد که ۱۲ مهر داشت فرمود این را به امامان میدهید و هر کس مهر خود را باز میکند و به هرچه در آن آمده است عمل میکند، در مورد امام حسین فرموده شده یاران خود را جمع کن قیام کن و آماده برای شهادت باش و در مورد امام سجاد فرموده شد در گوشهای بنشین و عبادت کن)
از ما اگر کسی سکوت میکند از روی علم است علمی که از آن طرف به آنها رسیده است.
جناب ابن عربی در مورد عارف جبرئیلیه میفرماید ۲۴ هزار قوه دارد که اگر یکی از آنها را به کار ببرد میتواند آسمان و زمین را در هم بپیچد اما با این حال پشهای را نمیتواند از خود دور کند چون تسلیم امر خداوند است.
مغلوب شدن امام به اختیار خودش است اگر بخواهد تمام سلطنت دشمن را میتواند از بین ببرد مثل پاره شدن یک گردنبند.
بعضی از بلاها به خاطر گناه و بعضی از بلاها به خاطر ترفیع درجات است.
وقتی آقا اباعبدالله به طرف کربلا میرفت عدهای به ایشان فرمودند ما از جد شما شنیدهایم که شمادر کربلا شهید میشوی اگر میشود نرو.
آقا اباعبدالله فرمود شما این را میدانید و من نمیدانم؟!! فرموند پس چرا میروید؟!! آقا اباعبدالله فرمودند که رسول خدا فرموده است برای تو در نزد خداوند درجهایست که به آن درجه نمیرسی مگر با شهادت.
امام فرمود میدانم شهید میشوم و کشته میشوم و با اختیار خودم میروم.
فرمود این بلاها به اولیا میخورد به خاطر مقاماتی است که به آنها برسد.
پس انسان باید حواس خود را جمع کند در مورد اینها گمان بد نکند دنبال هر نظریهای نرود.
عدهای خودشان برهان خود را میشکنند وعلم ما را انکار میکنند.
روایت (۵)
هشام بن حکم گوید: از امام صادق علیه السلام پانصد مطلب از علم کلام پرسیدم و گفتم آنها (متکلمین) چنین و چنان میگویند، امام میفرمود: تو چنین و چنان بگو. (هشام از حاضر جوابی و تسلط آنحضرت بر مسائل علم کلام تعجب کرد، گوید) من گفتم: من میدانم که مسائل حلال و حرام در دست شماست و شما از همه مردم نسبت به آن داناترید ولی اینها علم کلامست؟!! بمن فرمود: وای بر توای هشام خدای تبارک و تعالی برای خلقش حجتی مقرر نمیدارد که همه احتیاجات مردم نزد او نباشد (حجت خدا کسی است که از هر چه پرسند جواب گوید.
هرچه که مردم محتاج آن هستند در نزد امام باید باشد، اگر الان در مورد علم اتم و کامپیوتر از امام زمان سؤال شود بلد است و میداند..
روایت (۶)
ابو حمزه گوید: شنیدم امام باقر (ع) میفرمود: نه بخدا عالم هرگز جاهل نباشد (یعنی عالمی که خدا اطاعتش را بر مردم واجب کرده و او همان امامست) ممکن نیست چیزی را بداند و چیزی را نداند (او همه چیز میداند) سپس فرمود: خدا والاتر از آنست که فرمانبری از بندهئی را واجب کند که علم آسمان و زمینش را از او نهان داشته است و باز فرمود: آنرا از او نهان نکند.
عالم واقعی یعنی امام، امام همه چیز را میداند، این نیست که یک سری چیز را بداند و یک سری را نداند.
بحث عمده تشیع:
امامان ما از جانب خداوند هستند و وقتی از جانب خدا باشند نمیشود چیزی را ندانند وگرنه دیگر فرقی نمیکند با کسی که از جانب خدا نباشد.
اصلاً اسلام آنها با اسلام ما فرق دارد، امامی را میشود اطاعت کرد که از جانب خدا باشد و چیزی بر او پوشیده نباشد چه از علم گذشته چه از علم آینده.
الحمدلله علی الولایه