۱۴۰۳-۱۲-۵ شرح عیون جلسه ۳۷۰ انسان دارای دو معاد است
بسم الله الرحمن الرحیم))
یکشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۵، عیون مسائل نفس،
جلد دوم، جلسه ۳۷۰
🧿موضوع: شرح عین ۵۹، در این که انسان دارای دو معاد است.
🖋 آن کسانی که در طول تاریخ قائل به معاد بودند یا قائل بودند به معاد جسمانی یا قائل بودند به معاد روحانی که منظورشان از معاد روحانی این بود که میگفتند بعد از اینکه روح از بدن مفارقت کرد، بدن میپوسد و از بین میرود و فقط روح باقی میماند ، روحی بدون بدن و این روح اگر مؤمن باشد در سلک فرشتگان در میآید و اگر از ارواح پلید باشد در سلک شیاطین در میآید و لذات و عذابی که در معاد برای اینها هست لذات یا آلام عقلی است چون دیگر جسمی نیست که طرف بخواهد لذات حسی را تجربه کند. (لذات عقلی مثل فهمیدن مطالب و علوم عقلی که انسان ملتذ میشود)
و در مقابل اینها کسانی بودند که قائل بودند به معاد جسمانی که میگفتند خداوند همین جسم که پوسیده شده و خاک شده را جمع میکند و دوباره به صورت انسان در میآورد و با همین بدن محشور میشود در قیامت و به بهشت یا جهنم میرود.
به همین دلیل شما میبینید بعضی از مشرکان یا کفار وقتی که به پیامبر خدا ص اعتراض میکردند، استخوان پوسیده را میگرفتند فشار میدادند و خورد میکردند و میگفتند دوباره چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده میکند؟ چون هویت انسان را به این جسم میدانستند.
الان هم بسیاری از مسلمانها انسان را همین جسم میدانند.
شبهه آکل و مأکول بخاطر اعتقاد اشتباه همین افراد مطرح شد که میگوید اگر یک کسی مرده و خاک شده، از خاک این گندم روییده، شخصی این گندم را پخته و نان درست کرده و خورده، حالا آن گندم شده جزو بدن او، اگر آن شخص که مرده بود کافر بود و این شخص مؤمن، این بدن باید برود به جهنم یا برود به بهشت؟ الان این بدن کدام میشود؟
🖋اصلاً در طول عمر بدن ما چندین بار سلولهایش عوض میشود، سلولهای جدید میآید و خداوند با کدام بدن ما را محشور میکند؟؟؟
🖊 ما در تجدد امثال و بحث حرکت جوهری خواندیم که اصلاً این عالم قرار ندارد، این عالم لحظه به لحظه و آن به آن در حال تغییر و دگرگونی است.
نوری که میتابد انسان عالم میداند این دم به دم دارد تابش میکند و یک نور ثابت نیست، ماده هم این گونه است مانند آب رودخانه که در جریان است، ماده دم به دم دارد از بین میرود و به وجود میآید دم به دم عدم میشود.
🖋در معرفت نفس خواندیم که اگر دست و پای طرف را قطع کنند بازهم طرف میگوید من چون از منیت او چیزی کم نمیشود.
🖋وهابیت هم مانند مشرکان حقیقت را این جسم میدانند و بخاطر همین شیعیان را قبر پرست و مشرک خطاب میکنند در حالیکه اعتقاد آنها از مشرکان است.
🖋 بحث اعاده معدوم که در فلسفه هست:
چیزی که معدوم بشود اعاده آن محال است یعنی وقتی چیزی معدوم شود و دوباره بخواهد به وجود بیاید آن چیزی که به وجود آمده است دیگر آن چیزی نیست که معدوم شده بود.
آنهایی که معادجسمانی را اصل میدانند و حقیقت انسان را همین بدن مادی میدانند به خاطر این بحث فلاسفه را تکفیر میکنند در حالی که فلاسفه می گویند هر شیئی یک وجود دارد و یک ماهیت، آیا میشود یک چیزی دوتا وجود داشته باشد؟ نمیشود.
میشود دو تا ماهیت داشته باشد؟ نمیشود!
ما می دانیم هر موجودی یک ماهیت و یک وجود دارد و اعاده معدوم چیزی شبیه به او میشود اما خود او نیست!
🖋 البته عرض کردیم در دین از ما کیفیت را نمیخواهند و ایمان به معاد است که مهم است .
🖋حالا در مقابل اینها کسانی بودند که قائل به معاد روحانی بودند و میگفتند فقط روح است که باقی است ووو
یک اشکالاتی مطرح میشود اینجا که پس بهشتی که در آیات الهی آمده است چیست؟
در بهشتی که قرآن میفرماید باغ و حوری و… وجود دارد.
اینها را چگونه تفسیر میکنید؟
تا اینکه جناب ملأ صدرا آمدند بحثهایی را
مطرح کردند که یک مطلبش بحث اثبات وجود عالم مثال است و دیگر اینکه نفس مجرد از ماده است و با از بین رفتن بدن نفس باقیست و بعد در آن عالم بدنی دارد مناسب آن عالم که باطن همین بدن دنیاست، نه اینکه عین همین بدن دنیا باشد چون بدن دنیایی که پوسیده شده و ازبین رفته است، ولی بدنی دارد در آخرت که اگر کسی او را ببیند میگوید این آقای فلانی است که در دنیا میشناختیم او را.
پس ملاصدرا هم قائل شد به معاد جسمانی هم معاد روحانی، یعنی در آخرت بدن آخرتی داریم و در آنجا حوری هست، قلمان هست، قصر هست، شیر هست، شراب هست، یعنی بدن آخرتی لذات حسی را میچشد بلکه شدیدتر از دنیا و البته ماورای این لذات هم هست که لذات عقلی است برای خواص و…
با این رویکرد خیلی از مسائل مربوط به معاد حل میشود که اصل و پایه آن معرفت نفس است.
🖋چرا حضرت آقا (علامه حسن زاده) در معرفت نفس در این عصر این همه کتاب نوشتند؟ ما در عالم اسلام بلکه در عالم علم کسی را نداریم که به اندازه ایشان در معرفت نفس قلم فرسایی کرده باشد.
یعنی از افلاطون و ارسطو و سقراط و از آن حکما بگیر تا الان کسی را نداریم که به اندازه ایشان در مسئله معرفت نفس و شاخههایش قلم فرسایی کرده باشد.
دلیل دارد، در این عصر، عصری که همه رفتند سراغ تعقل که باید اثبات عقلی بشود، وقتی نفس اثبات نشود تجرد نفس و مسئله آخرت روی هوا میماند.
🖋 با مسئله معرفت نفس است که جزای عالم آخرت برایتان به صورت فلسفی اثبات میشود و مهمتر از همه بحث ولایت است که ولایت و مقامات انسانی وجود دارد (که وهابیت قائل به نفس و اینها نیستند اصلاً ولایت را نمیفهمند ) میگوید ولایت همان خلافت ظاهری است و امام حسن ع خلافت را به معاویه داد و تمام شد رفت، شما می گویید حضرت علی ع ولایت دارد و مقامات دارد یعنی چه؟! فلانی و فلانی جانشین پیامبر ص شدند و مقامشان بالاست.
چون نمیفهمند منظور از ولایت و مقامات انسانی چیست.
مقامات ولایت وقتی پیش میآید که تجرد نفس، مقامات روح و اینها اثبات بشود بعد بگوییم انسان دارای درجات و مقامات است وگرنه نمیشود ولایت را فهمید.
همچنین مسئله معراج اگر فهمیده میشود، بخاطر تجرد نفس است که اگر اثبات نشود معراج هم فهمیده نمیشود.
🖊همچنان که خیلی از کسانی که الان شبهه میکنند در باب نزول قرآن و در باب فرشتگان همینها می گویند شیطان یک چیز خرافی است چرا؟ چون اصلاً آنها مجردات را نمیفهمند و هویت را ماده میدانند یعنی خیلی مسائلی زیر پر معرفت نفس هست که پیامبر خدا ص فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه.
🖋 در آخرت خیال هم عین حس میشود لذا آن جا یک چیزهایی انسان میتواند ببیند که در دنیا قابل فهم نیست.
🕋 « إِلی رَبِّها ناظِرَهٌ»
فهمیدن این آیه سخت است که میفرماید به خدا نگاه میکند.
مگر خداوند جایی است که انسان به او نگاه کند؟
اما در عالم آخرت داستان متفاوت است چون آن جا معانی نزدیک میشود به حس، اصلاً خیال عین حس میشود، لذا معنا را میتوانید ببینید این جا شما محبت را نمیتوانید ببینید، آثار محبت را میبینید ، اما آنجا خود محبت را میتوانید ببینید، باید بروید تا ببینید بعد متوجه میشوید.
⬅️ قرآن برهان عرفان اتفاق دارد بر اینکه حقیقت جمع بین معاد روحانی و جسمانی است اجتماع دو تا معاد است…
🖋 شیئیت شیء به صورت آن است.
شما از گِل کوزه درست میکنید، کوزه بودن کوزه به خاطر آن گل است یا به خاطر شکل کوزه است؟ بخاطر صورت و شکلی است که به خود گرفته است وگرنه آن گل میتواند کاسه و لیوان و… بشود.
🖋انسان بودن انسان هم به صورت اوست.
ما دوتا صورت داریم اول صورت باطنی یعنی آنچه که به آنشی بالفعل میشود و آن نفس است انسان بودن انسان به آن نفسش است که حتی آن کسانی که قائل نفس نیستند وقتی انسان میمیرد به بدنش نمیگویند آقای فلانی، می گویند جنازهٔ فلانی.
🖋 پس یک صورت باطنی داریم که آن نفس ماست و دوم صورت ظاهر انسان که صورت بدنی است که خداوند ما را به این صورت آفریده است.
/روزی که آفرید تو را صورت آفرین
بر آفرینش تو به خود گفت آفرین
صورت نیافریده چنین صورت آفرین
بر صورت آفرین و بر این صورت آفرین/
🖋هر دو در آخرت باقیاند هم نفس شما باقی است و هم این صورت بدن شما و هذیت و شخصیت شما باقیست یعنی این بودن شما و آن شخصیت شما باقی میماند. چون یک موقع صورت هست ولی شخصیت ندارد مثل مجسمه، شکل طرف است ولی شخصیت او را که ندارد.
🖋 ما در خود این دنیا خیلی چیزها را تا نچشیم
نمیدانیم چه مزهای است، عالم آخرت به این سادگی فهمیده نمیشود، فقط میشود به فهم آن نزدیک شد، تازه نزدیک شدن به فهمش خیلی سخت است تا چه رسد که بفهمی.
🖋 این مسئله خیلی سنگین است، یعنی شما اخباریها را که میبینید، حتی متکلمین شیعی را ، واقعاً اگر پای درس ملاصدرا ننشسته باشند لنگ میزنند در معاد، علامهها لنگ میزنند در مسئله معاد و ایشان میفرماید راه بسته است، واقعاً همین گونه است مگر آن طریقی که
خدا به ایشان عنایت کرده است.
⬅️ راه رسیدن به آن اسرار منحصر در دو راه است یا روش ابرار به این که جوامع عبادت را اقامه کند…
🖋جناب آیت الله بهاری میفرماید: تارک نوافل را دم از عرفان زدن غلط اندر غلط است.
🖋امام هشتم ع فرمودهاند: طریق الی الله ممکن نیست مگر با نماز شب.
🖊عدالت چیست؟
اینست که بدانم با همسرم چگونه برخورد کنم، با پدرم با مادرم با مشتری با دوستان و…
🖊 اصل عدالت در چیست؟ هر کاری انسان میخواهد بکند ببیند آیا دوست دارد همین کار را با خودش بکنند؟!
/ آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند و آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند/
🖋یکی از علما فرموده: ما در روایات شیعه و سنی حتی یک حدیث از پیامبر ص در مورد نجاست پیدا نکردیم.
پس اصلاً در این موارد وسواس نداشته باشیم زیرا وسواس از وسوسهٔ شیطان است.
🖋چیزهایی که عادت شده برای طرف و ذهنش را بسته نگهداشته است باید ازبین برود.
🖊یکی روش مقربان است به این که ریاضتهای علمی پیشه کند و تمام حواسش را بدهد به عالم قدس و به طرف حق تعالی یعنی مراقبه و حضور کامل داشته باشد.
🖋در روز کسب علم و در شب توجه به حق تعالی.
عبادت انسانهای کامل سر جایش هست، فکر نکنید اگر کسی عارف شد دیگر عبادت از او برداشته میشود!
⬅️و آینه نفس ناطقه را صیقلی دهد پاک کند و دل را از هر چی کینه و نفاق و تزویر و دورویی و همه را پاک کند و آن را اعتدال بخشد تا به نجاست اخلاق زشت آلوده نشود…
🖊 بد کسی را نخواهد، بد کسی را پشت سرش نگوید، برای همه خوبی بخواهد و…
رسول خدا ص فرمود: همان گونه که آهن زنگ می زند، دلهای شما را هم زنگار میگیرد و بعد فرمود می دانید چه کاری قلب را جلا و صیقل میدهد؟
دو تا چیز است: ذکر الموت و قرائت القرآن، یکی یاد مرگ یکی قرائت قرآن.
🖊وقتی اینگونه شد، صور حقایق در قلبش نمایان میشود و حقایق ایمانی را در وجود خودش میبیند و شهود میکند یعنی تمثلاتی میبیند که با چشم سر دیدنی نیست و آن را به واسطه صفای جوهرش تعقل مینماید.
🖊بعضی وقتها طرف تمثل دارد اما تعقل ندارد اما ملاصدرا وقتی برایش کشفی دست میدهد ده تا فرع عقلی از آن بیرون میآورد.
⬅️ اما وقتی به اعمال زشت آلوده گردید و یا به اخلاق زشت زنگار گرفت…
🖊تفاوت علم با حفظ اصطلاحات مثل تفاوت خود شنا کردن است با درس تئوری شنا.
طرف بگوید شنای پروانه اینگونه است و شنای کرال اینگونه است ووو بعد می گویند آقا شما اصلاً بلدی شنا کنی؟ میگوید نه.
🖊جوشیدن حقایق علمی از درون میشود علم حقیقی و حفظ اصطلاحات علم حقیقی نیست.
🖋 ایمان آنی است که در عمل پیاده شود.
🖋بعضی وقتها شنا کردن انسان را نجات نمیدهد باید سوار کشتی نجات بشوید.
🖊روایت: مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق.
مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است، کسی سوار آن شد نجات پیدا میکند و آنکه تخلف کرد از آن هلاک میشود!
⬅️پس هر کس میخواهد به معرفت خدا و صفات و افعالش و معرفت ارسال رسولان و انزال کتب و کیفیت نشات آخرت و…
🖋 بعد از پیمودن طریق الهی، حقیقت برای انسان باز میشود.
الحمدلله علی الولایه