۹۸-۱۲-۸ دفع بلای کرونا
بسم الله الرحمن الرحیم
شب جمعه ۸-۱۲-۹۸
(امشب از عزیزان دعوت کردیم برای رفع بلای که آمده)
درحدیثی از نبی اکرم ص آمده که پنج چیز که اگر با اینها مواجه شدید به خدا پناه ببرید
اول: وقتی در میان قومی زنا اشکار شود آن قوم دچار طاعون و بلایی میشوند که شناخته شده نیست. (یعنی بیماریهای مسری وناشناخته)
در روایت دیگری میفرماید: وقتی زنا فاش شود زلزلهها زیاد میشود
بلاهای ناشناخته زیاد میشود در بعضی از روایات دارد مرگ را خداوند بر آن قوم مسلط میکند.
الان این بلایی که آمده هنوز خودش را نشان نداده و هیچ کس هم کاری نمیتواند کند تشخیص هم بدهند کاری نمیتوانند انجام بدهند.
بنده زیاد اهل خواب تعریف کردن نیستم فقط بخاطر اینکه عمق قضیه را متوجه بشوید چند ماه قبل بنده درخواب میدیدم در ناحیه جنوبی شهرمان به طرف قم بافاصله کمی از شهر یک ستون از آتش، دیوارهای از آتش تا دل اسمان بالا رفته بود بقدری ارتفاع داشت که من نگران بودم این اتشی که میرود بالا، حالا خاکسترش یا پارههای آتش به سر ما نریزد بحمدالله دیدم نه ولی تا نزدیکی شهر آمده بود. بنده متوجه شدم یک عذاب و غضبی است. تا وقتی که کرونا آمد. در ابتدای آن هنوز جدی نبود
در خواب یک جملهای بما گفتند و انقدر این جمله تکرار شد تا از خواب بیدار شدم و جملهاش این بود که (هیربد میگوید در کشتی سوار شوید که خداوند خشمگین است)
معنی هیربد را نمیدانستم که چیست وقتی مراجعه کردم، به معلم و بزرگ مذهبی میگویند هیربد
میگوید به کشتی سوار شوید که خداوند خشمگین است این ترجمه قرانی
در خواب جملهای بما گفتند: ” هیربد میگوید در کشتی سوار شوید که خداوند خشمگین است
هود
وَقَالَ ارْکبُوا فیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ
و نوح گفت: در آن سوار شوید که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست، یقیناً پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است. (۴۱)
هیربد میگوید قرآن میفرماید حضرت نوح گفت سوار شوید در کشتی بنام خداوند که عذاب دارد میاید که خشمگین است خداوند. کسانی نجات پیدا میکند که سوار کشتی باشند
نبی اکرم ص در حدیثی میفرماید: وقتی طاعون آمد در آن شهر داخل نشوید و اگر در آن شهر بودید از ترس مرگ خارج نشوید و این معنایش همین قرنطیه ای است که الان می گویند.
اینها ناقل بیماری میشوند اگر بروند بیرون جاهای دیگر را آلوده میکنند پس در آن شهر بمانید فرار فایدهای ندارد از دست ویروس، بیماری مسری نمیشود از آن فرار کرد.
قرنطیه ای که الان میگویند همانست که نبی اکرم ص فرمود در آن شهر بمانید بیرون نروید.
پیامبر گفته ولی رعایت نشد
قم که آمد قرنطیه نشد چرا از قم شروع بشود؟
فقط یک کشتی هست برای نجات آن هم کشتی نجات اهلبیت است و هرکس باید خودش سوار این کشتی بشود
وقتی بلا میاد رسول خدا فرمود پناه ببرید بخدا
داستان حضرت یونس ع: حضرت یونس مبعوث در منطقهای بنام نینوا مبعوث شد در همین عراقی که الان هست.
ان شهر ۱۲۰ هزار جمعیت داشت و هرچه مردم را دعوت بسوی خدا میکرد ایمان نمی اوردند تا جاییکه پیامبر خدا خسته شد دو نفر مؤمن رفیق بودند با این پیامبر
روایت دارد یکی آدم زاهدی بود و خشک مغز و دیگری حکیمی از اولاد انبیا بود.
هر چه حضرت یونس ع دعوت کرد ایمان بیاورید و تقوی پیشه کنید فایدهای نداشت چون شرک همراه گناه است، زنا و قتل وشرابخواری ووو
حضرت یونس از ایمان نیاوردن خسته شد رفیق زاهد میگفت چرا نفرین نمیکنی …
رفیق حکیم میگفت صبر کن شاید ایمان بیاورند و درست بشوند
حضرت یونس در مقام مناجات میخواست نفرین کند ندا آمد از جانب خداوند که صبر کن.
حضرت یونس باز دعوت کرد ولی گوش ندادند گناه ووو
رفیق زاهد میگفت نفرین کن تا جایی که حضرت یونس گفت میخواهم نفرین کنم ولی دوست حکیم گفت همانطور که خداوند گفت صبر کن. صبر داشته باش.
حضرت یونس در مقام مناجات نفرین کرد و خداوند سبحان هم فرمود حالا که نفرین کردی سه روز دیگر عذاب بر اینها نازل میشود
روز اول چهرهها زرد و روز دوم سرخ و روز سوم سیاه میشود و عذاب اینها را میگیرد و حضرت یونس خوشحال اعلان کرد به قوم خود که تاسه روز دیگر عذاب نازل میشود
رفیق حکیم گفت چرا صبر نکردی. گفت بیاید از این قوم برویم بیرون سه روز دیگر عذاب میاید
این حکیم گفت من با این مردم بودهام در خوشی در سختی انها را تنها نمیگذارم
روز اول دیدند چهرهها زرد شد خوفی در دلها افتاد
روز دوم چهرهها سرخ شد امدند در خانه حضرت یونس دیدند رفته امدند سراغ حکیم که ما چه کنیم
گفت یادتان هست چقدر حضرت یونس شما دعوت کرد….
روز سوم چهرهها سیاه شد وحشت سرا پای انها را گرفت ریختند در خانه حکیم به التماس کردن
حکیم گفت برویم بیابان از شهر خارج شدند، گفت تمام احشام و زن و فرزندان را بیاورید بیابان
زنها از مردها و بچهها از مادرها جدا کنید وحیوانات را از فرزندانسان جدا کنید ….
صدای ضجه بیابان را برداشته بود و شروع به استغفار کردند که ناگهان ابر سیاه عذاب آمد تا بالای سر اینها …
وفرمودبه سجده بیفتید صورت بخاک بمالید و خاک برسر بریزید. خدا را صدا بزنید ” یا راحم العبرات “یعنی ای رحم کننده به اشک چشم یاارحم الراحمین
بیابان یک پارچه گریه و شیون شد
ابر عذاب آمد پایین تا نزدیکی سر اینها ایستاد و توقف کرد (ایا عذاب میکنی چهرههایی را که در مقابل عظمت تو به خاک افتادهاند.
وَلَیتَ شِعری یا سَیِّدی و الٰهی و مَولٰایَ اَتُسَلِّطُ النّٰارَ علٰی وُجُوهٍ خَرَّت لِعَظَمَتِکَ سٰاجِدَهً
ای کاش میدانستم ای سرورم و معبودم و مولایم، آیا آتش را بر صورتهایی که برای عظمتت سجده کنان بر زمین نهاده شده مسلط میکنی.
ساعتی ابر عذاب بالای سر اینها ایستاد
گریه میکرند وضجه میزدند حیوانات میگفتند خدایا ما را به گناه بنی آدم عذاب نکن.
و دیدند عذاب آهسته آهسته دارد برمی گردد یا ارحم راحمین. یا سریع الرضا اغفر لمن لا یملک الا الدعاء
ای کسیکه زود راضی میشوی بیامرز کسانیکه جز دعا چیزی در دست ندارند.
خدا یک وقت به دعای یک نفر یک شهر را نجات میدهد
الحمدالله علی الولایه