ادبستان معرفت
استاد محمد مهدی معماریان ساوجی

مکاشفات یوحنای الهی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

انطباق «مکاشفات یوحنّای الهــی»

با

روایات اهل بیت پیامبــر اسلام ص

کتاب مقدس، کتابی است که شامل تورات، انجیل و کتب انبیاء الهی ع می‌شود. آخرین کتاب از کتاب مقدس، کتابی به نام «مکاشفات یوحنّای الهی» است که مشتمل بر بیست و دو باب و هر باب مشتمل بر چندین آیه می‌باشد.

این کتاب، جزو کتب مقدس مسیحیان به شمار می‌رود. مسیحیان بسیار روی مطالب این کتاب کار می‌کنند و از آن مطالبی را در باره اتفاقات آخرالزمان بیان می‌کنند. دقیقاً مشخص نیست که جناب «یوحنّا»، نویسنده این کتاب، همان یوحنّایی است که از حواریّون و شاگردان حضرت عیسی ع بوده است یا این که شخص دیگری، هم نام اوست که با زمان حضرت عیسی ع فاصله داشته است. به هر حال ایشان این کتاب را نوشته است و در آن مدعی شده که به آسمان عروج کرده و در آن جا اموری را مشاهده نموده است.

مطالب این کتاب تماماً رمزآلود و نمادین است و بطور شگفت آوری اکثر مطالب آن منطبق با روایات اسلامی و مذهب شیعه می‌باشد و به اهل بیت پیامبر ص اشاره می‌کند. قسمت‌هایی از کتاب را می‌خوانیم و آنها را با آیات قرآن و روایات اهل بیت ص مطابقت می‌دهیم. ناگفته نماند که ما در کمال اختصار آن را شرح می‌نماییم، چه اگر بخواهیم تمام احادیث مرتبط را جمع آوری نماییم، از حجم مقاله خارج می‌شود.

(باب اول/ آیه ۱) مکاشفه عیسی مسیح که خدا وی را عنایت نمود تا آنکه اموری را که زود واقع می‌گردد (یعنی امور آینده را) بر بندگان خود ظاهر سازد و او فرشتهٔ خود را فرستاد و بواسطهٔ او بر بنده خود یوحنّا نمودار گردانید.

می‌گوید: خدا فرشته خود را فرستاد و آن فرشته بر جناب «یوحنّا» ظاهر شد و ایشان را به آسمان برد. ایشان، آنجا اموری را مشاهده می‌کند. می‌گوید: وقتی به آسمان رفتم، فرشته یا شخصی را دیدم که: (۱۵) پاهای او مانند برنج صیقلی گویا در تنور پر آتش می‌بود و آوازش چون صدای آب‌های بسیار. (۱۶) و داشت در دست راست خود هفت ستاره را و از دهانش شمشیر دو دمهٔ تیز بیرون می‌آمد (منظور از شمشیر دو دمه، «ذوالفقار» است.) و صورتش چون آفتاب که هنگام اوج قدرتش می‌تابد. (یعنی صورتش مثل خورشید می‌درخشید.) (۱۷) چون وی را دیدم چون مُرده نزد قدم‌های وی افتادم (یعنی به روی پاهای او افتادم) لیکن او دست راست خود را بر من نهاد و مرا گفت که مترس که منم اول و آخر. (۱۸) و زنده هستم و مرده بودم و الحال تا ابدالآباد زنده هستم. آمین و کلیدهای جهنم و مرگ نزد من است.

این عبارت از جمله عباراتی است که در کلمات امیرالمؤمنین ع به چشم می‌خورد. از جمله در «مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر»، از سید هاشم بحرانی، آمده است:

«فَقَالَ: أَنَا الَّذِی عَلَوْتُ فَقَهَرْتُ، أَنَا الَّذِی أُحْیی وَ أُمِیتُ، أَنَا «الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ».

حضرت امیرالمؤمنین ع فرمود: من همانم که علوّ و برتری می‌جویم و قهر و غلبه می‌کنم. من همانم که زنده می‌کنم و می‌میرانم. من اولم، من آخرم، من ظاهرم، من باطنم.

جناب یوحنّا می‌گوید: مرا گفت مترس که منم اول و آخر و زنده هستم و مرده بودم. (در واقع اینجا در ترجمه از زبان عبری، نتوانسته است عبارت را درست در بیاورد.)

امیرالمؤمنین ع نیز می‌فرماید: من می‌میرانم و زنده می‌کنم.

جناب یوحنّا فرمود: کلیدهای جهنم و مرگ نزد من است. در روایات ما نیز آمده است: «کلیدهای بهشت و جهنم در نزد امیرالمؤمنین ع است.»

«وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِی ص أَنَّهُ قَالَ: یا عَلِی أَنْتَ صَاحِبُ الْجِنَانِ وَ قَاسِمُ النِّیرَانِ أَلَا وَ إِنَّ مَالِکاً وَ رِضْوَانَ یأْتِیانِی غَداً عَنْ أَمْرِ الرَّحْمَنِ فَیقُولَانِ لِی یا مُحَمَّدُ هَذِهِ مَفَاتِیحُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ هِبَهً مِنَ اللَّهِ إِلَیک فَسَلِّمْهَا إِلَی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَأَدْفَعُهَا إِلَیک فَمَفَاتِیحُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ یوْمَئِذٍ بِیدِک تَفْعَلُ بِهَا مَا تَشَاءُ».[۱]

ابن عباس از پیامبر اکرم ص نقل کرد که فرمود: یا علی! تو صاحب بهشت و تقسیم‌کننده جهنم هستی. آگاه باش که مالک و رضوان فردا از جانب خدا می‌آیند. پس به من می‌گویند: ای محمّد! این‌ها کلیدهای بهشت و جهنم است که به تو داده می‌شود. آن‌ها را به علی بن ابی طالب تسلیم کن. کلیدهای بهشت و جهنم در اختیار توست هر کار بخواهی می‌کنی.

بعد جناب یوحنّا می‌گوید: این شخص یا فرشته، پیغام‌هایی به من داد که برای کلیساها بفرستم. از جمله این که فرمود:

(باب دوم / آیه ۱۲) بنویس که صاحب شمشیر دو دمهٔ تیز این را می‌فرماید… (منظور از صاحب شمشیر دو دمه، صاحب ذوالفقار یعنی امیرالمؤمنین ع است.)

و بعد می‌فرماید:

(باب سوم / آیه ۱۴) به فرشتهٔ کلیسای «لأوِدِکیّه» بنویس که آن شاهد امین راستگوی مُبدأ خلقت خدا این را می‌فرماید…

شاهد و امین از صفات پیامبر ص در قرآن است. آیه قرآن می‌فرماید: (یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاک شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا) [۲] و (إِنِّی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).[۳] «محمد امین» نیز از القاب ایشان است. و منظور از «مُبدِأ» خلقت خدا، پیامبر اکرم ص می‌باشد که اول مخلوق خداوند است.

در این زمینه احادیثی در جوامع روائی فریقین موجود است.

روایت: «جابر بن عبد اللّه، قال: سألت رسول اللّه ص عن أوّل ما خلق اللّه تعالی، فقال: یا جابر، أوّل ما خلق اللّه نور نبیک.»[۴]

جابر بن عبدالله می‌گوید: از رسول الله ص در مورد اولین مخلوق خداوند سؤال کردم. حضرت ص فرمود: ای جابر، اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور پیامبر تو بود.

و از آنجا که رسول خدا ص و امیر مؤمنان ع اتحاد نوری دارند، «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّه» نور هر دوی آنان بلکه نور تمامی ائمه اثنی عشر ع را شامل می‌شود.

در ادامه می‌فرماید:

(۲۱) و هر کس که غالب آید من این را به وی می‌دهم که در تخت من با من بنشیند…

«عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیبَهٌ أَمَدُهَا طَوِیلٌ …أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَی دِینِهِ وَ لَمْ یقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَیبَهِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِی فِی دَرَجَتِی یوْمَ الْقِیامَهِ».[۵] ترجمه: از امیر مؤمنان ع روایت است که می‌فرماید: «برای قائم ما غیبتی است که مدتّش طولانی است … بدانید هر که در آن دوران در دینش استوار باشد و قلبش به واسطهٔ طول غیبت امامش سخت نشود، او در روز قیامت هم درجهٔ من خواهد بود.»

اینجا هم که می‌گوید: هر کس غالب آید، در تخت من بنشیند. یعنی هر کس استقامت کند، هم درجه من باشد.

جناب یوحنّا سیرش را در آسمان ادامه می‌دهد تا جایی که می‌گوید:

(باب چهارم / آیه ۲) فی الفور در روح شدم که ناگاه تختی در آسمان گذارده شد و بر تخت نشیننده‌ای. (۳) و آن نشینندهٔ تخت در شمائل چون سنگ یشم و یاقوت بود و قوس و قزحی بر گرد آن تخت بود که رنگ زمرد داشت. (۴) و بر اطراف آن تخت بیست و چهار تخت بود و دیدم که بیست و چهار بزرگ بر آن تخت‌ها نشسته و رخت‌های سفید پوشیده و تاجی از طلا بر سرهای خود داشتند. (۵) و بیرون می‌آمد از آن تخت برق‌ها و رعدها…

در ذیل آیهٔ (أُولَئِک یجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِمَا صَبَرُوا)[۶] روایتی هست که می‌فرماید:

«روزی جناب سلمان ره به امیرالمؤمنین ع عرض کرد: در مورد شما مطلبی را از رسول خدا ص شنیده‌ام. امیرالمؤمنین ع فرمود: سلمان، آنچه را که پیامبر ص به تو فرموده، به خود من نیز فرموده است. سلمان گفت: پیامبر ص اینگونه فرمود: یا علی، به تحقیق خداوند تو را به حلم و علم و غرفه‌ای مخصوص گردانیده است. غرفه‌ای که خداوند در قرآن می‌فرماید: (أُوْلئِک یجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِما صَبَرُوا وَ یلَقَّوْنَ فی‌ها تَحِیهً وَ سَلاماً).[۷]

به خدا قسم این غرفه‌ای است که هیچکس در آن قدم نگذاشته و تا ابد کسی در آن قدم نخواهد گذاشت تا تو مقابل پروردگارت بایستی. به درستی هر روز هفتاد هزار فرشته برای تزئین و مرمّت این غرفه می‌آیند و می‌روند تا تو وارد آن شوی. پس خداوند اهل بیت تو را در آن غرفه بر تو وارد می‌کند.

یا علی، به خدا قسم در آن غرفه، تختی از نور است که هیچ ملکی قادر نیست به آن نظر کند. این تخت جایگاه توست یا علی، روزی که داخل آن غرفه شدی و خواستی که بر آن تخت بنشینی، خداوند تمام اهل آسمان را سر پا نگه می‌دارد تا تو در جایگاهت جلوس نمایی. پس هیچ ملکی در آسمان و حول این تخت باقی نمی‌ماند، مگر این که می‌آید و از جانب حضرت رحمان به تو تحیت و سلام می‌گوید.» [۸]

جناب یوحنّا هم می‌گوید: تختی دیدم که کسی بر آن نشسته بود و دور آن تخت را نور رنگین کمان و رنگ‌های مختلف فراگرفته بود و آن نور مثل رعد و برق می‌درخشید.

(باب پنجم/ آیه ۱) و دیدم بر دست راست تخت نشین کتابی را که اندرون و پشتش نوشته شده بود و به هفت مُهر مختوم بود. (۲) و فرشتهٔ توانایی را دیدم که به آواز بلند فریاد نمود که کیست سزاوار آن که کتاب را گشاید و مهرهای آن را باز کند. (۳) و هیچکس در آسمان یا در زمین یا در زیر زمین نتوانست که آن کتاب را گشاید یا در آن نگرد. (یعنی اصلاً کسی نمی‌توانست به آن کتاب نگاه کند).

(۴) و من بسیار گریستم که هیچ کس پیدا نشد که شایسته آن باشد که آن کتاب را گشاید و بخواند بلکه در آن بنگرد. (۵) و یکی از بزرگان مرا گفت که گریه مکن که اینک آن شیر که از فرقه یهودا و ریشهٔ داود است، غالب آمده است تا آنکه کتاب را گشاید و هفت مُهرش را باز کند. (۶) و ناگاه دیدم در میان تخت و چهار حیوان و در وسط بزرگان، برّه‌ای ایستاده بود که گویا ذبح شده بود و داشت هفت شاخ و هفت چشم که هفت روح خدایند که به تمامی زمین فرستاده شده‌اند. (۷) پس او آمد و کتاب را از دست راست نشینندهٔ تخت گرفت. (۸) و چون کتاب را گرفت آن چهار حیوان و بیست و چهار بزرگ که با هر یک از آن‌ها بربط‌ها و پیاله‌های طلایی که پر از بوهای خوش که دعاهای مقدسان است بود نزد آن برّه افتادند. (یعنی تمام آن بزرگان مقابل این برّهٔ ذبح شده به سجده افتادند). (۹) و به سرود تازه می‌سرودند و می‌گفتند که تویی سزاوار آن که کتاب را بگیری و مُهرهای آن را بشکنی زآنرو که ذبح شده‌ای و از برای خدا به خون خود از هر فرقه‌ای و زبانی و قومی و طایفه‌ای ما را خریده‌ای.

این برّهٔ ذبح شده کیست؟ مسیحیان می گویند: این برّه ذبح شده، حضرت عیسی مسیح ع است. در حالی که اصلاً ایشان ذبح نشدند.

در روایت هست که امام رضا ع به ابن شبیب فرمود: «یا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کنْتَ بَاکیاً لِشَی‌ءٍ فَابْک لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کمَا یذْبَحُ الْکبْشُ»[۹] یعنی: ابن شبیب، اگر خواستی برای هر چیزی گریه کنی برای حسین ع گریه کن. چرا که حسین ع را ذبح کردند، آن‌گونه‌ای که قوچی را ذبح می‌کنند.

این عبارت در حدیث پیامبر اکرم ص نیز آمده است که می‌فرمایند: «حسین مرا ذبح می‌کنند، آن‌گونه‌ای که برّه گوسفندی را ذبح می‌کنند.» [۱۰] و همچنین در احادیث امام صادق ع و در عبارات حضرت زینب س نیز این عبارت دیده می‌شود. پس این تعبیر رمزی دارد.

در مکاشفات یوحنّا می‌فرماید: فقط آن برّهٔ ذبح شده می‌توانست آن کتاب را باز کند. و همهٔ مقدسان در مقابل این بره به سجده افتادند پس آن برّه به یک شخص اشاره می‌کند.

در ادامه می‌گوید:

(باب پنجم/ آیه ۱۰) و ما را به جهت خدای ما پادشاهان و کاهنان گردانیده‌ای و در زمین پادشاهی خواهیم نمود. (۱۱) و نگاه کردم و شنیدم آواز فرشتگان بسیاری را بر دورهٔ تخت و آن حیوان‌ها و بزرگان را که عدد آن‌ها ده هزار ده هزار و هزاران هزار بود. (۱۲) که به آواز بلند می‌گفتند که سزاوار است برّهٔ ذبح شده که به توانایی و دولت و عقل و زور و عزّت و جلال و برکت ستوده شود. (۱۳) و هر مخلوقی که در آسمان و در زمین و در زیر زمین و آنانی که در دریا و هر آنچه در آنهاست شنیدم که می‌گفتند: نشینندهٔ تخت و برّه را شکر و عزّت و جلال و قدرت تا ابدالآباد باد.

می‌گوید: دیدم تمام موجودات عالم دارند بر آن صاحب تخت و برهٔ ذبح شده، درود می‌فرستند.

جناب صدوق در کتاب امالی و علل الشرائع از جبله مکیّه از میثم تمار روایت می‌کند: امیرالمؤمنینع به من خبر داد که هر چیزی برای مظلومیت حسین ع گریه خواهد کرد، حتی: وحشیان صحراها، ماهیان دریاها، پرندگان آسمان، آفتاب، ماهتاب، ستارگان، آسمان، زمین، مؤمنین انس و جن، جمیع ملائکه آسمانها و زمین‌ها، رضوان، مالک و حاملین عرش و از آسمان خون و خاکستر می‌بارد. [۱۱]

آیا این برهٔ ذبح شده کسی غیر از امام حسین ع است؟!

مسیحیان می‌گویند: منظور از برهٔ ذبح شده، حضرت عیسی ع است. در حالی که ایشان اصلاً ذبح نشدند، بلکه به آسمان عروج کردند. عده‌ای قائل‌اند که ایشان به صلیب کشیده شده است، در این صورت باز هم ذبح نشده است. پس این برهٔ ذبح شده، امام حسین ع و آن تخت نشین، پدر ایشان امیرالمؤمنین ع می‌باشد.

صلواتی از جناب محیی الدین ابن عربی بر چهارده معصوم ع هست که ایشان در صلواتی که بر اباعبدالله الحسین ع می‌فرستد، اینگونه می‌فرماید: «فاتحه کتاب الشّهاده والی ولایه السّیاده»[۱۲] یعنی: گشاینده کتاب شهادت است و بر همگان سیادت و ولایت و برتری دارد.

در مکاشفات یوحنّا نیز گفت: کسی نمی‌توانست این کتاب را باز کند مگر این برهٔ ذبح شده!

در ادامه می‌گوید: این بره یکی یکی شروع کرد به باز کردن هفت مُهر آن کتاب تا اینکه می‌فرماید:

(باب ششم/ آیه ۹) و چون گشاد مُهر پنجم را در زیر مذبح (محل ذبح و قربانی) دیدم نفوس آنانی را که در راه کلام خدا و شهادتی که داشتند کشته شده بودند. (۱۰) که به آواز بلند فریاد می‌نمودند و گفتند که تا چند ای مولای مقدس راست گو انصاف می‌نمایی و انتقام خون ما را از سکنه ارض نمی‌کشی. (می‌گوید: تمام شهدا را دیدم که می گویند: تا کی صبر می‌کنی و انتقام ما را نمی‌گیری؟)

همان‌طور که می دانیم یکی از القاب امام زمان عج «منتقم» است. در دعای ندبه می‌خوانیم:

«أَینَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِیاءِ وَ أَبْناءِ الْأَنْبِیاء» یعنی: کجاست آن کسی که انتقام خون انبیاء و اولاد انبیاء را می‌گیرد؟

«أَینَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکرْبَلَاءَ». یعنی: کجاست خون‌خواه کسی که در کربلا به شهادت رسید؟

در یک جمله، امام عصر عج منتقم تمام خون‌های بنا حق ریخته در طول تاریخ است.

(۱۱) و داده شد به هر یک از آنها جامه‌های سفیدی و به آنها گفته شد که اندکی دیگر تأمل نمایند. (اندکی صبر، سحر نزدیک است!) تا هنگامی که هم قطاران آنها در بندگی و برادران آنها که چون آنها کشته می‌شوند تمام شوند. (تا تعداد شهدا به اتمام برسد.)

آیه قرآن می‌فرماید: (مِنَ الْمُؤْمِنِین رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ ).[۱۳] ترجمه: از مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا بر آن پیمان بستند، صادقانه وفا کردند. برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند و برخی از آنان انتظار می‌کشند. (برخی به شرف شهادت نائل شدند و برخی در انتظار شهادت به سر می‌برند.)

(۱۲) و چون مُهر ششم را گشاد ناگاه دیدم که زلزلهٔ عظیمی شد و… (۱۴) و آسمان چون صحیفه‌ای پیچیده شده درگذشت و هر کوه و جزیره از مقام خود منتقل گشت. (۱۵) و سلاطین زمین و بزرگان و اغنیا و سرداران و ارباب اقتدار و هر بنده و هر آزادی خود را در مغاره‌ها و سنگ‌های کوه‌ها پنهان نمودند. (بزرگان دنیا و سلاطین در مغاره ها پنهان می‌شدند.) (۱۶) و به کوه‌ها و سنگ‌ها می‌گفتند که بر ما بیفتید و ما را از صورت نشینندهٔ تخت و غضب برّه پنهان نمایید. (می‌گفتند: ای سنگ‌ها به روی ما بیفتید و از غضب امیرالمؤمنینع و امام حسینع ما را پنهان کنید.) (۱۷) زآنرو که روز عظیم غضبش آمده است و کیست که تاب مقاومت آورد.

روز انتقام در قرآن و روایات ما آمده است. خداوند سبحان در سورهٔ دخان می‌فرماید: (یوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَهَ الْکبْرَی إِنَّا مُنْتَقِمُونَ) [۱۴]. ترجمه: «روزی که آنان را با قدرتی بسیار سخت بگیریم، زیرا که ما انتقام گیرنده‌ایم.»

(باب هفتم/ آیه ۹) و بعد از آن نگریسته گروه بسیاری را دیدم که هیچکس آن را نتوانست شمرد از هر طایفه و فرقه و قومی و زبانی که پیش تخت در حضور برّه ایستاده، جامه‌های سفید پوشیده بودند و شاخه‌های نخل را در دست گرفته. (۱۰) به آواز بلند فریاد می‌کردند و می‌گفتند نجات خدای ما را که تخت نشین است و برّه را است. (یعنی بر آنها ستایش می‌گفتند.) (۱۱) و همگی ملائکه در دور تخت و بزرگان و آن چهار حیوان که ایستاده بودند در پیش تخت بر رو افتادند و خدا را سجده نمودند. (۱۲) و گفتند آمین برکت و جلال و عقل و شکر و عزت و توانایی و قدرت تا ابدالآباد خدای ما را است آمین. (۱۳) و یکی از آن بزرگان مرا مخاطب ساخته گفت این سفید پوشان کیان‌اند و از کجا می‌آیند؟ (۱۴) من او را گفتم خدیوا (بزرگا) تو می‌دانی مرا گفت آنان‌اند که از عذاب شدید می‌آیند و در خون برّه جامه‌های خود را شستند و سفید نمودند. (یعنی در عزای امام حسینع شرکت کردند). (۱۵) از این جهت پیش تخت خدایند و شب و روز در هیکل او بندگی‌اش می‌نمایند. (یعنی آن طرف دائماً در محضر خداوند هستند). (۱۶) و دیگر نه گرسنه خواهند بود و نه تشنه خواهند بود و آفتاب و هیچ حرارتی بر آنها نخواهد تابید.

این عبارت اشاره دارد به آیهٔ قرآن که می‌فرماید: (لَا تَظْمَأُ فی‌ها وَلَا تَضْحَی) [۱۵] نه آفتاب بر آنان می‌تابد و نه تشنه می‌شوند و نه حرارتی آزارشان می‌دهد.

(۱۷) زآنرو که آن برّه که در وسط تخت است آنها را خواهد چرانید (یعنی به آنها لطف خواهد کرد.) و به چشمه‌های زنده آب آنها را راه نمایی خواهد نمود (حوض کوثر) و خدا هر اشکی را از چشم‌های آنها محو خواهد نمود.

در روایت آمده است: روزی رسول خدا ص دخترش فاطمهس را به شهادت فرزندش امام حسین ع و مصائبی که بر او وارد می‌شود، خبر داد. فاطمه س سخت گریست. تا اینکه رسول خدا ص فرمود: «یا فَاطِمَهُ کلُّ عَینٍ بَاکیهٌ یوْمَ الْقِیامَهِ إِلَّا عَینٌ بَکتْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَینِ فَإِنَّهَا (ضَاحِکهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ)[۱۶] بِنَعِیمِ الْجَنَّهِ».[۱۷]

«ای فاطمه، در روز قیامت تمام چشم‌ها گریان‌اند، مگر چشمی که بر مصیبت حسین ع گریه کرده باشد پس به درستی او خندان و شادمان به نعیم بهشتی خواهد بود.»

اینجا نیز می‌گوید: آن‌ها کسانی هستند که خداوند اشک را از چشمانشان پاک کرده است و در آخرت دیگر ناراحتی ندارند.

(باب دوازدهم/ آیه ۱) و علامتی عظیم در آسمان سر زد که زنی پوشیده بود خورشید را و ماه در زیر پایش بود و بر سرش تاجی بود از دوازده ستاره. این زن، خانم فاطمه زهراساست و تاج دوازده ستاره، به دوازده امام ع اشاره دارد. رسول خدا ص می‌فرماید: «أَنَا کالشَّمْسِ وَ عَلِی کالْقَمَرِ وَ أَهْلُ بَیتِی کالنُّجُومِ»[۱۸] من به مانند خورشیدم و علی ع به مانند ماه و اهل بیتم به مانند ستارگان‌اند.

(۲) و آبستن شده از درد زه و عذاب زادن فریاد می‌نمود. (۳) و علامتی دیگر که در آسمان پدید آمد که ناگاه اژدهای بزرگ آتشینی که هفت سر و ده شاخ داشت و بر سرهای او هفت افسر می‌بود. (۴) و دُمش ثلث کواکب آسمان را جاروب نموده بر زمین ریخت و آن اژدها نزد آن زن که در زادن بود، ایستاده که چون زاید بچه‌اش را فرو گیرد.

می‌گوید: اژدهایی که دُمش یک سوم ستاره‌های آسمان را بر زمین ریخت، آمده بود تا فرزند این زن را بخورد. مطلب نمادین است: با کشته شدن حضرت محسن ع یک سوم سادات کشته شدند. پس کلّی از ستارگان آسمان را ریخته است و می‌خواهد اولاد حضرت زهراس را که اولاد پیغمبر ص هستند از بین ببرد.

در طول تاریخ بسیار تلاش شد که نسل رسول خدا ص را از بین ببرند. این اتفاقات به تفصیل در کتب تاریخ وجود دارد. به عنوان مثال «وقتی عبیدالله بن زیاد، امام سجاد ع را در میان اسیران واقعهٔ کربلا دید، به یارانش گفت: مگر نگفته بودم اولاد ذکوری از نسل علی ع باقی نگذارید!»

(۵) و زایید بچهٔ ذکوری را که به عصای آهنین بر همهٔ طوائف حکم خواهد راند. (ایشان امام عصرعج می‌باشد که بر تمام عالم، حکم خواهد کرد.) و آن بچه‌اش را ربوده به نزد خدا و تختش رسانیدند. (آن بچه را نزد خداوند یعنی عرش الهی بردند.)

روایت: عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیبِ عَنْ أُمِّ سَلَمَهَ قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ: «الْمَهْدِی مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَهَ».[۱۹] رسول خدا ص فرمود: مهدی عج از عترت من و از فرزندان فاطمهس است.

روایت دیگر: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ: «الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَینِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِیهُمْ».[۲۰] رسول خدا ص فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند، نه نفر آنان از نسل حسین‌اند و نهمین آنان مهدی عج آنان است.

و همچنین در روایت آمده است، وقتی امام عصر عج به دنیا آمدند، امام حسن عسگری ع به خواهر بزرگوارش حکیمه خاتون فرمود: «هنگامی که پروردگارم مهدی این امت را به من عطا فرمود، دو فرشته فرستاد و آنها فرزندم را با خود به سرا پرده عرش الهی بردند، تا این که در پیشگاه خداوند متعال ایستادند. [۲۱]

در ادامه می‌گوید:

(۱۳) و چون اژدها دید که بر زمین افکنده شد (اژدها یک نماد برای دشمنان پیامبر ص و اهل بیت ع می‌باشد.) مزاحم شد آن زن را که بچهٔ نرینه را زاییده بود. (۱۴) و دو پر عقاب بزرگ به آن زن داده شد تا که بپرد در بیابان به مقام خود جایی که پرورش یابد در زمان و زمانین و نصف زمان غائب از نظر مار. (اشاره داد به غیبت امام عصر عج که دور از چشم ستمگران پرورش پیدا می‌کند). (۱۵) و مار در عقب زن چون رود آب از دهن خود می‌ریخت تا آن که او را سیل فرو گیرد. (۱۶) و زمین زن را حمایت نموده بلکه زمین گشاد دهن خود را و آن رودی را که اژدها از دهنش ریخت فرو گرفت. (یعنی آن مار می‌خواست آن زن را در سیل از بین ببرد. اما زمین دهان باز می‌کرد و آن سیل را در خود فرو می‌برد). (۱۷) و اژدها بر آن زن غضب نموده رفت تا با باقی از نسلش که احکام خدا را نگاه می‌دارند و شهادت عیسی مسیح را دارند جنگ نماید. (می‌گوید: اژدها رفت تا اولاد آن زن را بکشد که منظور کشتن اولاد امیر مؤمنان ع و شیعیان ایشان است که در طول تاریخ، تعداد بسیاری از ایشان به قتل رسیدند.)

(باب سیزدهم/ آیه ۴) و آن اژدها را که قدرت به آن حیوان بخشید پرستیدند و آن حیوان را نیز پرستیدند (می‌گوید: افرادی بودند که اژدها را می‌پرستیدند منظور پیروان همین ظالمان دنیاست.) و گفتند: که کیست که مثل این حیوان است و کیست که تواند با او جنگید. (یعنی چه قدرتی و چه اقتداری دارد!). (۵) و به وی داده شد که به الفاظ بلند کفر آمیز تکلم نماید و تا مدت چهل و دو ماه قدرت جنگ به وی داده شد. (چهل و دو ماه اشاره دارد به سلطنت یزید که وی سه سال و اندی حکومت کرد و در این مدت هرگونه کفر گویی و جنایتی را مرتکب گردید. در سال اول امام حسین ع را به شهادت رسانید؛ در سال دوم در واقعهٔ حرّه، اهل مدینه را قتل عام کرد و در سال سوم با منجنیق کعبه را خراب کرد). (۶) و دهان خود را به کفر بر خدا گشاد تا آن که کفر گوید بر اسمش و بر مسکنش و بر ساکنان آسمان. (۷) و قدرتی به وی داده شد که با مقدسان جنگ نماید و آن‌ها را زبون سازد. (یعنی اولیاء خدا را خوار کند.) و قدرت بر هر قبیله و زبانی و طائفه به وی داده شد. (۸) و خواهند پرستید او را همگی ساکنان زمین که اسمای آن‌ها در کتاب حیات برهٔ ذبیح از بنای عالم مرقوم نشده است. (می‌گوید: نام کسانی که او را می‌پرستند، در کتاب برهٔ ذبیح نیست.)

در روایات ائمه ع آمده است که اسامی شیعیان ما در کتابی نزد ما اهل بیت ع ثبت است.

از جمله روایتی از امام حسین ع هست که می‌فرماید: بر پیامبر ص وارد شدم در حالی که ابی کعب نیز در محضر پیامبر ص بودند. حضرت ص به من فرمود: مرحبا یا ابا عبدالله ای زینت زمین و آسمان، خداوند از دورترین شهرها به تعداد اهل بدر یعنی سیصد و سیزده مرد برای مهدی عج سپاه گرد آورد. او نوشته‌ای در دست دارد که لاک و مهر شده و در آن تعداد و اسامی اصحاب او و نیز نسب شهرهای آنها و خُلق و خوی، وضع ظاهری، چهره و قیافه و نیز کنیه آنان ثبت شده است. این نفرات، جنگاور بوده، در اطاعت و فرمانبرداری از او کوشا هستند و مُجدّانه عمل می‌کنند. [۲۲]

اینجا نیز می‌گوید: اسم کسانی که دنبال آن اژدها هستند، یعنی دنبال آن ستمگرند، در کتاب برهٔ ذبح شده، یعنی در کتاب امام حسین ع ثبت نشده است. پس کسانی که به دنبال آن ظالم حرکت می‌کنند، جزو شیعیان حضرت ع نیستند.

(باب چهاردهم/ آیه ۱) و دیدم که ناگاه برّه بر کوه صیّون ایستاده است و با وی بودند یک صد و چهل و چهار هزار که اسم پدرش را بر پیشانی خود ثبت نموده داشتند. (نام پدر امام حسین ع، علیع است. می‌گوید: بر روی پیشانی‌هایشان نام «علی ع» نوشته بودند.)

(باب نوزدهم/ آیه ۱۱) و دیدم آسمان را گشاده و ناگاه اسب سفیدی که سوارش به راست و حقیقی مسمّی است. (یعنی آن سوار، راست و حقیقی نامیده شده است.) و به حق انصاف و جنگ می‌نماید. (یعنی به حق می‌کشد و او کسی جز امام عصر عج نیست.)

خداوند در قرآن می‌فرماید: (وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک صِدْقًا وَعَدْلًا) [۲۳] یعنی تمام شد کلمهٔ پروردگارت، به صدق و عدل. که در روایت آمده است: این آیه بر بازوی امام ع، هنگام تولدش نوشته شده است.[۲۴]

اینجا نیز می‌گوید: آن سوار، نامش صدق و حقیقت بود.

(۱۲) و چشمهایش چون شعلهٔ آتش و بر سرش افسرهای بسیار و نامی مرقوم بود که هیچ کس نمی‌فهمید جز خودش. (می‌گوید: یک اسمی بر روی کلاه‌خودش نوشته شده بود که جز خودش هیچ کس نمی‌دانست آن نام چیست). (۱۳) و جامه‌ای پوشیده بود که در خون رنگ شده بود و اسمش به کلمه الله مسمّی بود.

می‌گوید: اسمش کلمه الله بود. (وَتَمَّتْ کلِمَتُ رَبِّک صِدْقًا وَعَدْلًا) امام زمان عج کلمه الله است. «کلِمَهُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا»[۲۵] یعنی امام عصر عج از همه بالاتر است. می‌گوید: این آقایی که بر اسب سفید، به حقیقت و راستی می‌جنگید، کلمه الله بود.

(۱۴) و سپاهیان آسمانی بر اسبان سفید سوار شده و حریر سفید درخشنده پوشیده در عقبش می‌بودند. (یعنی سپاهیانش به دنبالش می‌آمدند). (۱۵) و از دهنش شمشیر تیز بیرون می‌آمد که قبائل را به آن زَنَد و بر آن‌ها به عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد. (این مطلب در مورد آینده است.) در ادامه می‌گوید:

(باب بیست و یکم/ آیه ۵) و نشینندهٔ تخت گفت الحال من هر چیز را از نو می‌سازم. (یعنی جهان را دوباره می‌سازم.) و مرا گفت بنویس زیرا که این سخنان، راست و محقق است. (۶) و مرا گفت که من هستم آلفا و اُمگا و ابتدا و انتها. (امیرالمؤمنین ع می‌فرماید: «أَنَا الْأَوَّلُ وَ أَنَا الْآخِرُ وَ أَنَا الْبَاطِنُ وَ أَنَا الظَّاهِرُ» و من تشنه را مُفت از چشمه آب حیات خواهم داد. (ساقی کوثر، امیرالمؤمنین، علی ع است که تشنگان را در عالم آخرت سیراب می‌نماید.)

بعد در مورد اتفاقات زمان ظهور حضرت عج می‌گوید:

(۲۳) و آن شهر محتاج به آفتاب و ماه نیست که در او بتابد زیرا که جلال خدا او را روشن نموده است و چراغش بره است.

در ذیل آیهٔ (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا)[۲۶] و زمین به نور پروردگارش نورانی می‌شود، روایتی هست که می‌فرماید: وقتی امام زمان عج تشریف می‌آورند، «ذَهَبَتِ الظُّلْمَهُ» ظلمت از بین می‌رود، «وَ اسْتَغْنَی الْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ» و مردم از نور خورشید بی نیاز می‌شوند. [۲۷]

این روایت دقیقاً عین عباراتی است که در این کتاب آمده است. می‌گوید: آن شهر محتاج به آفتاب و ماه نیست که در آن بتابد، زیرا جلال خدا آن را روشن نموده است و چراغش برّه است. یعنی امام حسین ع نور ده زمین است و زمین به یُمن وجود امام حسین ع روشن است.

(باب بیست و دوم/ آیه ۳) و در آنجا هیچ لعنت نخواهد بود و در آن خواهد بود تخت خدا و برّه و بندگانش بندگی او را خواهد نمود. (۴) و صورتش را خواهند دید و اسمش بر جبین آن‌ها خواهد بود. (یعنی جمال او را خواهند دید و نام برّه یعنی نام امام حسین ع روی پیشانی‌هایشان نوشته خواهد شد؛ مانند الآن که ما روی پیشانی‌هایمان «یا اباعبدالله ع» و «یا صاحب الزمان عج» می‌نویسیم). (۵) و شب در آنجا نخواهد بود و محتاج به چراغ و نور آفتاب نیست زیرا که خداوند خدا آن‌ها را روشن می‌سازد و تا ابدالآباد سلطنت خواهد نمود. (إن شاءالله)

کتاب «مکاشفات یوحنّا» آخرین کتابی است که مسیحیان آن را قبول دارند. آنان مطالب این کتاب را تأویل می‌کنند و با حضرت عیسی ع مطابقت می‌دهند، ولی اگر با روایات شیعه آشنا بودند، متوجه می‌شدند تمام اموری که جناب یوحنّا دیده است، در مورد اهل بیت پیامبر ص، امام عصر عج و حکمرانی ایشان بر کل عالم می‌باشد.

«أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[۲۸] افضل اعمال شیعیان ما این است که منتظر فرج باشند. إن شاءالله ما نیز جزو منتظران فرج باشیم و در دولت کریمهٔ ایشان بندگی خدا کنیم.

«وَ الْحَمْــدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَـالَمِیـنَ»

منابع:

[۱] . بحار الأنوار (ط – بیروت)؛ ج ۲۷؛ ص ۳۱۳، ح ۸

  1. الأحزاب: ۴۵

[۳]. الشعراء: ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۳، ۱۴۳، ۱۶۲، ۱۷۸ / الدخان: ۱۸

  1. دیلمی، حسن بن محمد، غرر الأخبار؛ ص ۱۹۵
  2. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه – ج ۱؛ ص ۳۰۳، ح ۱۴ / بحار الأنوار (ط – بیروت) – ج ۵۱؛ ص ۱۰۹، ح ۱

[۶]. الفرقان: ۷۵

[۷]. الفرقان: ۷۵

[۸]. تفسیر فرات الکوفی – ص ۲۹۳، و من سوره الفرقان / بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷، ص: ۳۳۳

[۹]. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام – ج ۱؛ ص ۲۹۹، ح ۵۸

[۱۰]. خصال، ج ۱، ص ۵۸ و ۵۹

[۱۱]. علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۱۷؛ أمالی الصدوق المجلس ۲۷ تحت الرقم: ۱ / بحار الأنوار (ط – بیروت) – ج ۴۵؛ ص ۲۰۱، ح ۴

[۱۲]. صالح موسوی خلخالی، شرح مناقب محیی الدین عربی، ص ۲۰۸، فصل پنجم [در مناقب ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام]

قال الشیخ محیی الدین: «و علی المتوحّد بالهمّه العلیا المتوسّد بالشّهود و الرّضا مرکز عالم الوجود سرّ الواجد و الموجود شخص العرفان عین العیان نور اللّه و سرّه الأتمّ المتحقّق بالکمال الأعظم نقطه دائره الازل و الأبد المتشخّص بألف الاحد فاتحه کتاب الشّهاده والی ولایه السّیاده الأحدیه الجمع الوجودی الحقیقه الکلیه الشّهودی کهف الإمامه صاحب العلامه کفیل الدّین الوارث لخصوصیات سید المرسلین الخارج عن محیط الأین و الوجود إنسان العین لغز الإنشاء مضمون الإبداع مذوّق الأذواق و مشوّق الأشواق مطلب المحبّین و مقصد العشّاق المقدّس عن کلّ الشّین ابی عبد اللّه الحسین صلوات اللّه و سلامه علیه».

ترجمه: صلوات نامیات حضرت حق تعالی شأنه و تحیات زاکیات ملائکه و حاملین عرش بر آن ذات پاک و گوهر تابناک باد که در میان افراد کائنات با همت علیای خود متوحّد و در مقامات قرب حق به وساده شهود و رضا متوسّد است او است مرکز عالم وجود و حقیقت واجد و باطن موجود است شخص مجسم معرفت و حقیقت آشکار و نور حضرت کردگار سرّ اتمّ الهی و دارای کمال اعظم غیر متناهی، مرکز دایره ازل و ابد که در اولیه وجود متلبّس است به لباس تشخّص. الف احد آغاز کتاب ناسوت شهادت. والی ولایت ملکوت سیادت. در مقام جمع الجمع وجودی صدرنشین محفل احدیت. در منزل فرق الفرق شهودی، حقیقت کلیه موجود بهر کثرت. کهف امامت صاحب علامت، نگهبان دین وارث مختصات حضرت سید المرسلین. خود، رتبه آن ذات پاک بالاتر از رفعت افلاک است و بیرون از عالم زمان و خارج از فضای مکان و در معنی چشم بینای حقیقت هستی را انسان. چگونه شرح این حقیقت توانم داد که لغز و معمای عالم ایجاد است و حاصل مضمون نشأه ابداع ذوق بخشنده اذواق و به شوق‌آورنده اشواق، مطلب احباب و مقصد عشاق. منزه است از هرگونه نقص و شین بنام نامی و لقب گرامی ابی عبد اللّه الحسین روحنا له الفداء.

[۱۳] . الأحزاب: ۲۳

[۱۴] . الدخان: ۱۶

  1. طه: ۱۱۹
  2. عبس: ۳۹
  3. بحار الأنوار (ط – بیروت) – ج ۴۴؛ ص ۲۹۲، ح ۳۷

[۱۸] . جامع الاسرار، ص ۴۶۰

[۱۹]. الغیبه طوسی، کتاب الغیبه للحجه، ص ۱۸۵

[۲۰]. کفایه الأثر فی النصّ علی الأئمه الإثنی عشر – ص ۲۳، باب ما جاء عن عبد الله بن مسعود عن النبی l فی النصوص علی الأئمه الاثنی عشر

[۲۱]. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۷، ب ۱، ح ۳۷

[۲۲]. کمال الدین و تمام النعمه؛ ج ۱؛ ص ۲۶۴، ح ۱۱

عَنْ أَبِیهِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی A قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ l وَ عِنْدَهُ أُبَی بْنُ کعْبٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ l مَرْحَباً بِک یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا زَینَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض: یجْمَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنْ أَقَاصِی الْبِلَادِ عَلَی عَدَدِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثَمِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ رَجُلًا مَعَهُ صَحِیفَهٌ مَخْتُومَهٌ فی‌ها عَدَدُ أَصْحَابِهِ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ وَ بُلْدَانِهِمْ وَ صَنَائِعِهِمْ وَ کلَامِهِمْ وَ کنَاهُمْ کرَّارُونَ مُجِدُّونَ فِی طَاعَتِه.

[۲۳]. الأنعام: ۱۱۵

[۲۴]. بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد l، ج ۱، ص ۴۳۱ / الکافی (ط – الإسلامیه)؛ ج ۱؛ ص ۳۸۵، بَابُ مَوَالِیدِ الْأَئِمَّهِ A

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ حَجَجْنَا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ A: … وَ إِذَا سَکنَتِ النُّطْفَهُ فِی الرَّحِمِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ أُنْشِئَ فی‌ها الرُّوحُ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی مَلَکاً یقَالُ لَهُ- حَیوَانُ فَکتَبَ عَلَی عَضُدِهِ الْأَیمَنِ «وَ تَمَّتْ کلِمَهُ رَبِّک صِدْقاً وَ عَدْلًا» (انعام / ۱۱۵)

از ابو بصیر روایت کرده است که گفت: با امام جعفر صادق علیه السلام: و چون نطفه امام، چهار ماه در رحم قرار گیرد و روح در آن ایجاد شود، خدای تبارک و تعالی فرشته را بفرستد که او را حَیوان می‌گویند، پس بازوی راست او بنویسد که: «وَ تَمَّتْ کلِمَهُ رَبِّک صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»[۲۴]، یعنی: «و تمام شد سخن پروردگار تو (یعنی: به نهایت کمال رسید و به غایت انجامید)

[۲۵]. التوبه: ۴۰

[۲۶]. الزمر: ۶۹

[۲۷]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد – ج ۲؛ ص ۳۸۱

وَ رَوَی الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ A یقُولُ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» وَ اسْتَغْنَی الْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ ذَهَبَتِ الظُّلْمَهُ وَ یعَمَّرُ الرَّجُلُ فِی مُلْکهِ حَتَّی یولَدَ لَهُ أَلْفُ ذَکرٍ لَا یولَدُ فِیهِمْ أُنْثَی وَ تُظْهِرُ الْأَرْضُ کنُوزَهَا حَتَّی یرَاهَا النَّاسُ عَلَی وَجْهِهَا وَ یطْلُبُ الرَّجُلُ مِنْکمْ مَنْ یصِلُهُ بِمَالِهِ وَ یأْخُذُ مِنْهُ زَکاتَهُ فَلَا یجِدُ أَحَداً یقْبَلُ مِنْهُ ذَلِک اسْتَغْنَی النَّاسُ بِمَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.

[۲۸]. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص: ۳۷۷، ح ۱ / بحار الأنوار (ط – بیروت)؛ ج ۵۱؛ ص ۱۵۶

۴.۷/۵ - (۲۱ امتیاز)
منبع فایل فارسی English File متن انگلیسی
مطالب مرتبط
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.