۱۴۰۳-۸-۲۴ ایام فاطمیه جانشین رسول الله
سم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا و طبیب قلوبنا و شفیع ذنوبنا العبد المؤید الرسول المسدد المحمود الاحمد ابوالقاسم المصطفی محمد
پنجشنبه ۱۴۰۳/۸/۲۴، فاطمیه
موضوع؛: دوازده جانشین رسولالله ص
شیعیان از قدیم برای صدیقه طاهره عزاداری میکردند و این عزاداری خاری بود در چشم دشمنان اهل بیت علیهم السلام.
با همین عزاداریها خیلیها فهمیدند که چه مصیبتی اتفاق افتاده بود در صدر اسلام و چه اتفاقی آن زمان برای خانواده و دختر رسول خدا افتاد!
از همین رو بعضی از بزرگان اهل تسنن که نامشان را نمیبرم فتوا دادند که قائل شدن به اختلاف میان صحابه کفر است. چرا؟؟؟
چون اگر پیگیری و بررسی شود همه میفهمند خلافت چرا و چگونه غصب شد.
چه کسی گفته صحابه همه معصوم بودند؟
مگر در جنگ جمل طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین نجنگیدند؟ پس چگونه میگویی اختلافی نبوده است؟
حتی بعضیها گفتند اختلاف صحابه که هیچ، حتی نباید بگوییم این صحابه بهتر از آن یکی صحابه است!
تاریخ نویسان اکثراً اهلسنت بودند و جعلیات زیادی وارد تاریخ کردند برای اینکه آبرو بدهند به داستان خلافت.
لذا دروغهایی در تاریخ و حدیث درست کردند تا مشکلات غصب خلافت را توجیه کنند.
مثلاً این واقعه تاریخی که شهرت پیدا کرده است:
در مورد پیامبر اکرم که نامهای به شاه ایران نوشت و میگویند خسرو پرویز نامه را پاره کرد ووو… بعد پیامبر اکرم تفال زد که وقتی شاه خاک کشورش را برای ما فرستاد پس کشورش به دست ما میافتد.
تاریخ یعقوبی طور دیگری نقل کرده است،
باید بررسی شود که چرا اینطور نقل کردند داستان را!!! علت دارد!!!
یعقوبی: نامه پیامبر را وقتی به خسروپرویز تحویل میدهند پادشاه در جواب نامهای مینویسد و نامه را بین دو طاقه حریر قرار میدهد، مقداری مشک روی آن میریزد و با یک نفر ویژه از طرف خودش برای پیامبر میفرستد و…
این کجا با آنکه میگوید نامه پیامبر را پاره کرد کجا!!! اینها خیلی با هم فرق دارند.
چرا دو جور روایت شده!!! علت آن چه بوده؟!! بهحسب ظاهر هزار هم پادشاه زورگویی باشد شخصی نامه مینویسد میگوید من پیامبر خدا هستم ایمان بیاورید تا رستگار شوید کسی را میفرستد ببیند راست میگوید یا نه!!! پیامبر خدا در مدینه بود اهل مدینه به او ایمان آورده بودند وووــــــ
حالا برای چه چیز مکتب خلافت این را درست کردند؟!!! چون خلیفه ثانی برای کشورگشایی خودش به ایران حمله کرد.
پیامبر در دعوتهای خود فقط نامه میداد و به جایی حمله نمیکرد، جنگهای پیامبر همه برای دفاع از خودشان بود.
پیامبر اکرم با حمله کردن اسلام را گسترش نمیداد.
در تاریخ طبری گفته شده امام حسن و امام حسین هم در جنگ بودند و این دروغ بسیار بزرگی است چون آنها در هیچ جنگی شرکت نکردند.
اینها را در تاریخ درست کردند برای دفاع از خلفا و برای اینکه بگویند جنگها مشروعیت داشته است درحالیکه دستور اسلام نبوده که حمله کنند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در دوران حکومت خود به هیچ کشوری حمله نکرد.
اینها را در تاریخ وارد کردند که برای خلفا وجهه درست کنند، یک نمونه آن مالک بن نویره از جمله شهدای دفاع از امیرالمؤمنین بود.
اینها در غدیر خم بیعت کرده بودند، وقتی خبر وفات رسولالله در مدینه منتشر شد، اینها به مدینه آمدند، وقتی وارد مسجد شدند دیدند ابوبکر بالای منبر صحبت میکند و مردم بر دست او بوسه میزنند، با آنها گفتند مگر شما در غدیر خم با علی ابن ابیطالب بیعت نکرده بودید، ابوبکر گفت وقتی که تو نبودی اتفاقاتی افتاد و ایشان فرمود اتفاقاتی نیفتاد بلکه شما خیانت کردید و دستور داد او را از مسجد بیرون کنند از این داستانها بسیار آمده است…..
اینها را درست کردند بگویند بین صحابه اختلاف نبود درحالیکه بود شدید هم بود.
پیامبر اکرم در زمان حیاتش مظلوم بود بعد از حیاتش هم مظلوم بود.
معاویه دستگاه حدیث سازی داشت.
ایام فاطمیه که میآید غم و ماتم هجوم میآورد به انسان.
در کتاب کمال الدین تمام النعمه، شیخ صدوق، در مدت غیبت امام نوشته.
روایت (۲۰) صفحه۵۱۱
جابر بن سمره گوید: به همراه پدرم به مسجد آمدیم و پیامبر ( ص) خطبه میخواند و شنیدم که میفرمود پس از من ۱۲ امیر خواهد بود سپس صدایش را آهسته کرد و من ندانستم که چه میگوید به پدرم گفتم چه فرمود گفت فرمود همه آنان از قریش هستند.
روایت (۲۱) صفحه۵۱۱
جابربن سمره گوید: نزد پیامبر بودیم و فرمود: ولایت این امت را ۱۲ نفر عهدهدار خواهند بود مردم فریاد کشیدند و من نشنیدم رسولالله در ادامه چه فرمود به پدرم که نزدیکتر از من به رسول خدا بود گفتم رسول خدا چه فرمود گفت فرمود همه آنها از قریش هستند و مثل هیچ یک از آنها دیده نشده است.
و احدیث دیگر هم اینطور امده با سلسله دیگر.
ما نزد پیامبر بودیم مردم داد و بیداد میکردند در حدیث قبل فرمود صدا یواش شد اینجا من متوجه نشدم چه شد!!!
چطور پیامبر سخنرانی میکرده یک عده داد و بیداد میکردند؟!؟!
در مدارک اهلسنت است: آنجا که پیامبر خطبه میخواند بحث امامت که پیش میآمد مردم تکبیر میفرستادند و دیدم در بین اینها عمر بن خطاب بود که مردم را تهییج میکرد.
چندین حدیث به طریقهای مختلف از شیخ صدوق روایت شده است.
طریقههای مختلف این حدیث را جمع کردم خیلی سند دارد، همین حدیث را نعمانی در کتاب غیبت خود ذکر کردهاست و دیگر محدثین هم ذکر کردهاند.
اهلسنت هم همین حدیث را با طریقهای مختلف ذکر کردهاند.
در بعضی از طریقها مثلاً قندوزی حنفی میگوید همه ائمه ۱۲ نفر از بنی هاشم هستند.
حدیث (۱۸) صفحه۵۱۰
ابوالقاسم عتاب به طرق عدیده از قیس بن عبید روایت کند که ما در مسجد نشسته بودیم و عبدالله بن مسعود نیز با ما بود آنگاه یک اعرابی آمد و گفت آیا عبدالله بن مسعود در میان شماست؟ او گفت آری من عبدالله هستم تو چه میخواهی؟ گفت ای عبدالله آیا پیامبر شما از تعداد خلفا به شما خبر داده است؟ او گفت سوالی پرسیدی که از زمانی که به عراق آمدهام کسی آن را نپرسیده است آری ۱۲ خلیفه به تعداد نقباء بنی اسرائیل، ابوعروبه در حدیثش گوید که گفت آری به تعداد نقباء بنی اسرائیل جریر از اشعث از ابن مسعود از پیامبر روایت کند که فرمود خلفاء پس از من ۱۲ نفر به تعداد نقبای بنی اسرائیل است.
نکته (در عالم اسلام هیچ مذهبی نداریم که این حدیث را معنا کند و برایش مصداق بیاورد غیر از شیعه اثنی عشری، حتی نه شیعه زیدی و اسماعیلیه حتی نمیتوانند)
فقط در مورد این ۱۲ نفر شیعه اثنی عشر درست و صحیح میگویند و تمام از ذریه پیامبر و اهل بیت او هستند که در بین اینها عمر و عثمان هم نیستند و اول آنها علی بن ابیطالب است. حدیث هم داریم در امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام و خود امیرالمؤمنین علیهالسلام با خلفای سه گانه اختلاف داشت و چون اختلاف داشت آنها نمیتوانستند خلیفه باشند اینکه ریسمان به گردن امیرالمؤمنین انداختند و به مسجد بردند نمیتوانند جانشین پیامبر باشند، نمیتوانند جانشین پیامبر ما باشند و دم خانه دخترش را آتش بزنند.
/عقل از روز ازل این نکته را باور نکرد
حق زهرا بردن و دین پیامبر داشتن/
الحمدلله علی الولایه