۱۴۰۳-۶-۲۵ شرح عیون مسائل نفس جلسه ۳۵۵
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه۱۴۰۳/۶/۲۵، درس عیون مسائل نفس،
جلسه۳۵۵، شرح عین۵۵
🧿موضوع: تکامل برزخی
🖊تکامل برزخی حق است، یعنی جای بحثی در حقانیتش نیست.
🖊 نکته:
از نظر فلسفی تکامل برزخی اثباتش مشکل است.
در فلسفه هر شیء یک قوه و یک فعلیت دارد و فعلیت شیء همان صورتی است که الان دارد.
مثال؛ هسته خرما دارای قوهای است
که میتواند آرد شود و تبدیل به نان شود و یا
در خاک کاشته شود و تبدیل به درخت خرما شود، اینکه میتواند میشود قوه و اینکه الان هست میشود فعل آن.
این دو شان در تمام اشیاء وجود دارد.
فعلیت مربوط به صورت و قوه مربوط به ماده است.
🖊حالا اگر عالمی باشد که ماده نداشته باشد
و فقط در آنجا صورت باشد دیگر استعداد، حرکت و تغییر و تحول در آنجا راه ندارد…یا دارد؟؟؟
در عالم عقل ۴=۲×۲ ثابت است و تغییر ندارد؛ اگر نفس ما از عالم ماده جدا شود و در عالم برزخ که صورت است و ماده نیست با نبودن ماده که قوه و استعداد نیست تکامل چگونه آنجا متصور میشود؟!
🖊مشکل این است و البته در این بحث نکاتی دیگری هم هست که یکی خلود اهل جهنم است که آیا این خلود یعنی در جهنم باقی میمانند یا آخرش به کمال میرسند و خارج میشوند؟
همچنین بحث تغییر احوال اهل بهشت و…
که اینها در ذیل بحث تکامل برزخی مطرح میشود.
🖊در مورد تکامل برزخی یک نکتهای وجود دارد
که باید روی آن دقت شود:
اینکه مادهٔ این عالم صورتهای مختلف را میپذیرد و اول صورتی خلع میشود و سپس صورتی لبس میشود یعنی صورتی را کنار میگذارد و صورتی را میپذیرد مثلاً غنچه وقتی میخواهد گل شود باید صورت غنچه از بین برود که این خلع و لبس است.
🖊حالا در جوهر نفس چطور؟!!! آیا نفس هم وقتی کمالی را میپذیرد، کمالی را کنار میزند؟؟؟ خیر
اینجا لبس بعد از لبس است یعنی کمالی روی کمالی پذیرفته میشود توسط جوهر نفس.
این نیست که کمال قبلی را رها کند و کمال دیگری را بپذیرد؛
🖊جواهر پنج تا است:
۱-صورت ۲- ماده ۳- جسم ۴-عقل ۵-نفس
که دوتای آخری مجرد هستند و آن سه تای اول مادی هستند.
🖊پس جوهر مجرد با جواهر مادی تفاوت دارد و چنانکه در تکامل، جوهر مادی صورتی را کنار میزند و صورت دیگری را میپذیرد، باید صورت
قبلی را رها کند. اما در نفس این طور نیست و
صورتی را روی صورتی میپذیرد مثل درجاتی که
شما از کلاس اول میروید به کلاس دوم با اینکه
کمال کلاس اول را دارید و…
کمالات روی هم سوار میشوند، لبس بعد از لبس
است.
🖊آیا وقتی جوهر مجرد در عالم برزخ قرار میگیرد هم کمالی را بعد از کمالی میپذیرد؟؟؟
بدون داشتن ماده؛ یک بحث جدیدی است.
این خودش یک سوال مهم است!!!
🖊جوهر نفس که در دنیا کمالی بعد
از کمالی بر او افزوده میشود آیا بدون دخالت
ماده میتواند؟
بله میتواند.
باید بدانیم که عالم مثال مثل عالم عقل، مجرد صرف نیست و زمان دارد و یک نحوی
از حرکت در آن هست؛ دارای حرکت انتقالی و تغییر و تحول است و
زمانمند است، مثل عالم عقل نیست که اصلاً
تغییر نمیکند و حدوث ندارد! اما عالم برزخ
اینگونه نیست.
در برازخ راه میروید، میخورید، میآشامید و تمام اینها زمانمند هستند، اگر چه زمانش
با این جا متفاوت است.
➖شرح عین ۵۵ در تکامل برزخی➖
🖊تکامل برزخی از مشکلترین مسائل عقلی است.
🖊بحث تکامل برزخی که مطرح شده است را
فیلسوف از شریعت گرفته است و الا فیلسوف با
عقل راه پیدا نمیکند که چنین چیزی هست!
🖊استکمال جز با حرکت نمیشود یعنی
باید حرکت باشد، خروج از قوه باشد و استعدادی وسط باشد، جز با اینها ممکن نیست.
🖊در قرآن آمده است دنیا بحر مسجور است یعنی دریای خروشان است که همین عالم ماده است که جوهرهاش حرکت است و غلغل میکند و ما ظاهرش را داریم میبینیم.
درختها دائماً رشد میکنند و دائماً عده
پیر میشوند، کودکان بزرگ میشوند، عدهای متولد میشوند، عدهای میمیرند و…
//از جمادی، سوی جان جان شوید
غلغل اجزای عالم بشنوید//
🖊بروید به بطن این عالم آنجا چه حرکتی است!
حرکت در جوهر؛ اصل این عالم در جنب و جوش است.
جایی نیست که ثابت باشد و بحر مسجور است
و قدر این بحر مسجور را باید دانست، دنیا برای
تکامل است و این نیست که طرف بخورد و بیاشامد وخانه بروی هم بسازد و….
🖊دنیا برای تکامل است که اینجا کمالی کسب کنید و بروید.
🖊رجعت: یعنی حکومت رجوع میکند بدست اهلش (امام عصر عج)،
و عجیب اینکه در اوائل غیبت صغری یا در آن حدود علمایی داریم که منحرف شدند ویکی از انحرافات اینها این بود که قائل به این معنای رجعت شدند که امامان اهل بیت میآیند اینجا و حکومت میکنند! که میشود تناسخ و شیخ مفید گفتند این از عقاید سبائیه است.
🖊تناسخ مُلکی باطل است و تناسخ ملکوتی حق است یعنی صورت گرفتنِ ملکات که آن طرف بدن ما میشود.
🖊تبصره:
تکامل برزخی از مسائل دشوار در حکمت الهی است،
مسئله تجدد احوال و افعال اهل بهشت و جهنم
نیز از مسائل دشوار است که آخرت دار صور صرف است و ماده و قوهای در آنجا نیست.
🖊 تجدد احوال یعنی از حالی به حالی میشود،
اهل بهشت سیب میخورند یک حالی دارند
وقتی موز میخورند حال دیگری دارند و لذت دیگری میبرند، بعد افعال و کارهای مختلف….
🖊در تجدد صورتی بعد از صورتی باید بیاید،
زمان میخواهد، حرکت میخواهد؛ افعال و احوال آنجا متفاوت است و حرکت و زمان هم متفاوت است. زیرا آخرت دار صور صرف است
و ماده و قوهای در آنجا وجود ندارد.
🖊تبصره دیگر:
شیخ عارف محیی الدین در آخر فص اسماعیلی
فصوص الحکم فرمود:
ثنا بر صدق وعد است نه بر صدق وعید
و حضرات الهیه خواهان ثنای پسندیده بالذات
است لذا بر صدق وعد بنا شده و نه بر صدق وعید.
🖊یعنی خداوند وعده کردهاست و صادق الوعد است اما نداریم که بگویند خداوند صادق الوعید است!
وعده در امور مثبت و وعید در امور منفی است.
🖊وقتی شما به فرزندتان وعده می دهیدکه دوچرخه برایش بخرید میشود وعده و اگر بگویید درس نخوانی کتکت میزنم این میشود وعید ووو
(فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ)
ﭘﺲ ﻣﭙﻨﺪﺍﺭ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ وعدهاش ﺑﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﺶ ﻭﻓﺎ نمیکند.
🖊خود این وعده است که از گتاهانتان در میگذریم.
این ها مقدمه است برای گفتن مطلبی!
اما اهل آتش در آخر کار به نعمت میرسند
و تا کجا در جهنم میمانند؟ هزاران سال
بعد آیا به نعیم میرسند؟
در آتش به نعمت میرسند!!! آیا میشود؟!! بله
🖊بعد از اینکه آتش آنها را عذاب کرد بعد بر آنها برد و سلامت میشود و همین میشود نعیم آنها و آنجا در جهنم آزار نمی بینند و با دوزخ خو می کنند یعنی عذابشان همانجا تبدیل میشود به نعیم ووو
(وَنَتَجَاوَزُ عَن سَیِّئَاتِهِمْ)
⤴️ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ میگذریم.
🖊حضرت ابراهیم ع معجزه بود که نسوزد
آیا داریم کسی در آتش نسوزد؟!
🖊حدیث:
ثقه الاسلام کلینی در باب ادخال سرور بر
مومنین از کتاب ایمان و کفر اصول کافی به اسنادش به عبیدالله بن ولید وصافی روایت کرد وی گفت:
سمعت اباجعفر ع یقول:
” ان فیما ناجی الله عز وجل به عبده موسی (ع) ان قال: ان لی عبادا ابیحهم جنتی و احکمهم فیها. قال: یارب و من هولاء الذین تبیحهم جنتک و تحکمهم فیها؟ قال: من ادخل علی مؤمن سرورا» ثم قال: ان مومنا کان فی مملکه جبار فولع به فهرب منه الی دارالشرک، فنزل بر جل من اهل الشرک فاظله و ارفقه و اضافه فلما حضره
الموت اوحی الله عزوجل الیه وعزتی وجلالی لوکان لک فی جنتی مسکن لا سکنتک فیها؛ ولکنها محرمه علی من مات بی مشرکا ولکن یا نار هیدیه ولا توذیه یوتی برزقه طرفی النهار، قلت: من الجنه؟ قال: من حیث شاء الله:
🖊یعنی:
وصافی گوید: از اباجعفر ع شنیدم که میفرمود:
از زمره چیزهایی که خدا با بندهاش موسی ع
نجوا کرد این که فرمود:
«در مناجاتی که خدا با بنده خود موسی علیه السّلام کرد فرمود: مرا بندگانی است که بهشت خویش را بر آنان مباح و ارزانی داشتهام و آنان را در آن فرمانروا ساختم. پرسید: خدایا، اینان کیانند؟ فرمود: هر که مؤمنی را خوشحال سازد. آنگاه امام فرمود: مؤمنی در مملکت پادشاه ستمگری بود و آن ستمگر قصد او کرد. مؤمن از آنجا به سرزمین شرک گریخت و به خانه یکی از مشرکین وارد شد. وی به او پناه داده با او با مهربانی رفتار نمود و ادب میزبانی را در حق او رعایت کرد. چون مرگ آن مشرک فرا رسید خداوند به او وحی کرد که به عزت و جلالم سوگند اگر برای تو در بهشت جائی بود تو را در آن جای میدادم ولیکن بهشت بر کسی که مشرک بمیرد حرام است. امّا ای آتش او را بترسان و مسوزان و آزارش مرسان و بامداد و شامگاه روزی او میرسد. راوی گوید: پرسیدم از بهشت؟ فرمود: از هر کجا که خدا خواهد»
🖊این حدیث شریف اشاره دارد که خلود در آتش
منافی نفی عذاب آزار نکشیدن نیست.
پس شخص مشرک در بهشت ماوایی ندارد ودر آتش است ولی به آتش میگویند از او دور شو و اورا میازار و رزق وی صبح و شام برای وی از آنجا که خدا بخواهد میآورند.
🖊کسی که بر قلب مومنی سرور داخل کند
و یک مومنی را خوشحال کند حالا با یک حرف یا
یک کلمه یا ندید گرفتن یک خطا! یا پول دادن
یا کمک فکری کردن یا دلداری دادن.
بالآخره مومنی را شاد کنید.
🖊پس ممکن است طرف در جهنم باشد و عذابش
نکنند، این مشرک بخاطر سروری که در قلب
مومن کرده در جهنم است اما نمیسوزد!
(وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَهً وَعَشِیًّا)
⤴️ﺭﺯﻗﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ در صبح و شب ﺍﺳﺖ.
🖊تبدیل به نعمت میشود منتهی در خود آتش!
اینها برای این مطرح شد که این تکامل برزخی میشود برای اهل جهنم باشد؟ و این تکامل بجایی برسد که این عذاب اهل جهنم را تبدیل به نعیم کند؟!
🖊 در تفسیر مجمع البیان از طبرسی در سوره
فاتحه در فضل” بسم الله الرحمن الرحیم ”
آمده از ابن مسعود روایت شده که گفت:
➖هر کس خواهد خدا وی را از نوزده زبانیه رهایی دهد پس (بسم الله الرحمن الرحیم) را بخواند زیرا این آیه نوزده حرفست خدا هر حرفی از آن را سپری از یکی از آنها قرار داده است ➖
و نیز در تفسیر (الدر المنثور) سیوطی آمده که
وکیع و ثعلبی از ابن مسعود روایت کردند که:
هر کس خواهد خدا وی را از نوزده زبانیه رهایی
دهد پس (بسم الله الرحمن الرحیم) را بخواند
تا خداوند هر حرفی از آن را سپری از یکی از
آنها قرار دهد.
🖊زبانیه تنها در سوره علق قرار دارد.
و میدانید هر سوره چه کوچک و چه بزرگ
کلماتی درش آمده است که مختص آن سوره
است و در آن سوره کلماتی هست که در هیچ
سورهای دیگر نیست!
مثل: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» و «الله الصمد»
و «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» و «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ»
که در هیچ جای دیگری نداریم و دلیل دارد
کلماتی که هیچ جای دیگر قرآن نیامده است.
🖊حالا تنها در سوره علق بحث زبانیه شده و ۱۹ که در روایت فرمود هم فقط در سوره مدثر موجود است.
🖊ودر آخر سوره علق فرمود:
🕋فَیْیَدْعُ نَادِیَهُ
ﭘﺲ [ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ] ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ، (۱۷)
🕋سَنَدْعُ الیَّبَانِیَهَ
ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ میخوانیم . (۱۸)
در مدثر آمده:
🕋سَأُصْلِیهِ سَقَرَ
ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﻘﺮ ﺩﺭﺁﻭﺭم (۲۶)
🕋وَمَا أَکْرَاکَ مَا سَقَرُ
ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ میدانی ﺳﻘﺮ ﭼﻴﺴﺖ؟ (۲۷)
🕋لَا تُیْقِی وَلَا تَذَرُ
[ﺁﺗﺸﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ] ﻧﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺑﺎﻗﻲ میگذارد ﻭ ﻧﻪ ﺭﻫﺎ میکند ; (۲۸)
🕋لَوَّاحَهٌ لِّلْبَشَرِ
ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺪﻥ ﺭﺍ [ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ] ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ میکند ; (۲۹)
🕋عَلَیْهَا تِسْعَهَ عَشَرَ
ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻮﺯﺩﻩ ﻧﻔﺮ [ﻣﻮﻛّﻞ] گماردهاند (۳۰)
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَهً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَهً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَىٰ لِلْبَشَرِ…
ﻭ ﻣﺎ ﻣﻮﻛّﻠﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺭﺍ ﺟﺰ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ندادهایم، ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺁﺯﻣﺎﻳﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻘﺮّﺭ نکردهایم ﺗﺎ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ [ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎ ﻛﺘﺎﺑﺸﺎﻥ] ﻳﻘﻴﻦ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ، ﻭ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ [ﺩﺭ ﺣﻘّﺎﻧﻴّﺖ ﻗﺮﺁﻥ] ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﻜﻨﻨﺪ، ﻭ ﺗﺎ ﺑﻴﻤﺎﺭﺩﻟﺎﻥ ﻭ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ: ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ [ﻧﻮﺯﺩﻩ ﻧﻔﺮ] ﭼﻪ ﻫﺪﻓﻲ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ [ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺣﻘﻴﻘﺖ] ﮔﻤﺮﺍﻩ میکند ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ مینماید، ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﻛﺴﻲ نمیداند، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻳﻪ ﺗﺬﻛﺮ ﻭ ﭘﻨﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ . (۳۱)
🖊در ذیل حدیث منقول در مجمع البیان که
فرمود:
🖊 لیجعل الله کل حرف منها جنه من واحد منهم
ظاهراً عبارت اقتضاء میکند گفته شود:
جنه من واحد منها
زیرا ضمیر ” هم ” برای ذوی العقول است
ودر قرآن کریم (عَلَیْهَا تِسْعَهَ عَشَرَ)
ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻮﺯﺩﻩ ﻧﻔﺮ [ ﻣﻮﻛّﻞ ] ﮔﻤﺎﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ
آمده است اندیشه کن!
🖊در اینجا میفرماید اصحاب آتش ملائکهاند
و موکلند بر نار؛ آیا اینها که در آتش اند عذاب میشوند یا نمیشوند؟
اصحاب النارند؛ اما عذاب نمیشوند.
پس میشود در آتش بود و عذاب نشد.
پس شدنی است.
الحمدلله علی الولایه